تبیان، دستیار زندگی
حقیقت این است که انسان در هر مقامی كه قرار دارد و از هر پایگاه و جایگاه بلندی هم كه برخوردار باشد، نیازمند توكل است. اعتماد به نفس و نادیده گرفتن خدا در امور، نوعی شرك و كفر به حق و جایگاه خداست. بنابراین اعتماد به نفس ، زمانی تائید می شود كه به معنای توج
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

با توکل زانوی اشتر ببند

توکل به خدا


دیده ای وقتی برایت مشکلی به وجود می آید، گاهی برخی افراد چقدر زیبا از توکل و اعتماد به خدا برایت سخن می گویند. عمل کرده ای تا به حال؟ به اینکه نه تنها در مشکلات که در همه لحظات زندگی ات به خدا توکل و اعتماد کنی؟ چه نتیجه ای گرفته ای از این توکل و اعتماد؟ ...

این بیت حافظ را خوانده ای...

تكیه بر تقوا و دانش در طریقت كافری است

راهرو گر صد هنر دارد توكل بایدش


حقیقت این است که انسان در هر مقامی كه قرار دارد و از هر پایگاه و جایگاه بلندی هم كه برخوردار باشد، نیازمند توكل است. اعتماد به نفس و نادیده گرفتن خدا در امور، نوعی شرك و كفر به حق و جایگاه خداست. بنابراین اعتماد به نفس ، زمانی تائید می شود كه به معنای توجه به ظرفیت ها و توانمندی های ذاتی انسان كه خداوند در وجود او به ودیعت نهاده است ، باشد. شخصی که چنین شرایطی را داشته باشد، با پذیرش توانایی های خدادادی اش باید با توكل و اعتماد به قدرت لایزال الهی، كارهای خویش را انجام، و خداوند را با تمام توانایی ها و باورهای خویش تكیه گاه قرار دهد و از تكیه كردن به غیر خدا پرهیز كند. اعتماد به نفس واقعی، به معنای تكیه بر ظرفیت ها و توانایی های خود و عدم تكیه و توجه به دیگر موجودات به جز خداست. به همین علت است که قرآن به مردم دستور می دهد به جای اینكه بر دیگری تكیه كنند و برای کمک گرفتن به سوی ایشان گرایش و تمایل یابند، به سوی خدا بروند. حتی پا را فراتر می نهد و فرمان می دهد كه از تكیه بر دیگران بگریزند و فقط به خدا توکل کنند و او را به عنوان تكیه گاه و پناهگاه قرار دهند.

توکل یا نادیده گرفتن اسباب طبیعی؟!

اما این نکته را هم نباید از یاد برد که توكل به این معنا نیست كه آدمی، خود دست از كار بشوید و كاری را انجام ندهد و تنها با واگذاری و تفویض امور به خدا از راه های خارق العاده و بیرون از طبیعت و اسباب آن بخواهد به هدف و مقصود خویش برسد: «فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فِی اْلأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَی اللّهِ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلینَ ؛ به (برکت) رحمت الهی ، در برابر آنان [مردم] نرم (و مهربان) شدی و اگر خشن و سنگدل بودی ، از اطراف تو پراکنده می ‏شدند. پس آنها را ببخش و برای آنها آمرزش بطلب و در کارها، با آنان مشورت کن؛ اما هنگامی که تصمیم گرفتی ، (قاطع باش و) بر خدا توکل کن؛ زیرا خداوند متوکلان را دوست دارد».1

بنابراین توكل به معنای نادیده گرفتن اسباب طبیعی نیست؛ بلكه به معنای دیدن اسباب طبیعی و به كارگیری آن همراه با تكیه و اعتماد بر خداوند است؛ همان خدای قادر توانایی كه به حكمت و علم خویش، بهترین چیز را برای آفریده های خویش می خواهد.

حقیقت این است که انسان در هر مقامی كه قرار دارد و از هر پایگاه و جایگاه بلندی هم كه برخوردار باشد، نیازمند توكل است. اعتماد به نفس و نادیده گرفتن خدا در امور، نوعی شرك و كفر به حق و جایگاه خداست

سر بار جامعه نباشید!

معنای توکل مسلماً این نیست که انسان در مسجد معتکف شود و مشغول عبادت و راز و نیاز با خدا گردد و اوقات شبانه روز را بدین گونه سپری کند و دست از کسب و کار بردارد؛ به آن امید که خدا خود رزق و روزی او را تأمین کند؛ بی تردید این گونه اشخاص، بیراهه رفته اند و به معنا و مفهوم حقیقی توکل دست نیافته اند. چنانکه در روایتی آمده است: «رَای رَسُولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله قَوْماً لایَزْرَعُونَ قالَ مَنْ اَنْتُم؟ قالُوا: نَحْنُ الْمُتَوَکِّلُونَ قالَ: لا بَلْ اَنْتُمْ الْمُتَّکِلُونَ ؛ پیامبر گرامی اسلام، گروهی را مشاهده کرد که به دنبال کشت و کار نمی روند. فرمود: چه می کنید؟ گفتند: ما متوکلین هستیم. پیامبر فرمود: شما متوکل نیستید؛ بلکه سربار جامعه هستید».2

توکل

پس توکل کننده نباید از کار و تلاش غفلت کند، چنانکه کسانی که اهل توکل نیستند؛ این گونه اند. اما فرق این دو، در رابطه قلبی آنهاست: توکل کننده به انگیزه اطاعت امر خدا و با تکیه و امید داشتن به خدا تلاش می کند؛ ولی انسان غیر موحد و غیر متوکل، روزی خود را در کارش می جوید و یا در دست دیگران که مزدی به او بدهند.

کسی که به خدا معرفت دارد، می داند که به مقتضای حکمت الهی، امور به واسطه اسباب تحقق می یابد. گاهی اسباب، مادی و طبیعی و گاه معنوی و بسا اسبابی غیرعادی و خارق العاده است. به هر ترتیب حکمت الهی ایجاب می کند هر پدیده ای از طریق اسباب خودش محقق گردد. از این رو علم و شناخت به خداوند و حکمت او موجب معرفت به مقتضای حکمتش ـ که برقراری نظام اسباب و علل است ـ می گردد و در نهایت، تکامل انسان بستگی به همین نظام داشته و به واسطه آن بشر در بوته امتحان و آزمایش قرار می گیرد وگرنه انسان تکامل نمی یابد؛ زیرا تکامل انسان در گرو انجام وظایف بندگی است و آن نیز در ارتباطات انسانی مطرح می گردد و این ارتباطات نیز در نظام اسباب و مسبّبات مندرج می باشد و اگر انسان انزوا گزیند و فقط به عبادت مشغول گردد و در زندگی روزمره به کار و تلاش نپردازد؛ برخلاف حکمت الهی عمل کرده است و در این صورت ، انتظار رسیدن رزق و روزی از جانب خداوند ، قطعاً بی مورد خواهد بود.

به (برکت) رحمت الهی ، در برابر آنان [مردم] نرم (و مهربان) شدی و اگر خشن و سنگدل بودی ، از اطراف تو پراکنده می ‏شدند. پس آنها را ببخش و برای آنها آمرزش بطلب و در کارها، با آنان مشورت کن؛ اما هنگامی که تصمیم گرفتی ، (قاطع باش و) بر خدا توکل کن؛ زیرا خداوند متوکلان را دوست دارد

توکل

انسان مؤمن که بر این باور است كه مقدرات الهی و مشیت او كه حكمت و علم و قدرت است، امور جهان را می گرداند و چیزی بیرون از مشیت و اراده الهی انجام نمی پذیرد؛ بر خدا توكل و او را به عنوان وكیل خویش انتخاب و امور خویش را به او واگذار می كند، اما با این حال از آن جایی كه هستی بر اساس قوانینی مدیریت می شود كه می بایست از آن ها پیروی كرد و به آن ها توجه داشت ، انسان مؤمن برای رسیدن به امور خویش از این اسباب به درستی بهره می گیرد؛ پس تناقضی هم میان استفاده از اسباب طبیعی و توكل وجود ندارد.

باورها و اندیشه های انسان نسبت به خالقیت، ربوبیت، حاكمیت، حقانیت راه و هدف خداوندی، حكمت خداوندی، تقدیر امور به دست خدا، مالكیت خدا و مشیت او، عزت و كفایت خدا و ضعف و سستی خود، موجب می شود تا انسان به خداوند قادر و حكیم توكل كند.3

وقتی انسان همراه با توجه به اسباب طبیعی، به خدا نیز توکل می کند؛ در حقیقت برای خودش شجاعت و شهامت، صبر و شكیبایی در برابر مشكلات، آرامش، استقامت و پایداری، روحیه قوی، امدادهای غیبی الهی، رضایت، محبت خداوند و در نهایت پیروزی و موفقیت را خریدار شده است.4

پی نوشت ها:

1. آل عمران: 159.

2. مستدرک الوسایل، ج11، ص 217.

3. ر.ک: فرقان: 58 و 59، انعام: 102، هود: 56 و 123، نمل: 79، انفال: 49، توبه: 51، نساء: 132، اعراف: 89، آل عمران: 173 و یوسف: 67.

4. ر.ک: یونس: 71، ابراهیم: 12، آل عمران: 121 و 122 و 123  و172 و 173و160 و 174 و توبه: 59.

زهرا رضائیان

بخش قرآن تبیان