تبیان، دستیار زندگی
سخنی با سیاستمداران بد اخلاق
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

سخنی با سیاستمداران بد اخلاق


این روزها از هر گوشه ای صدای حزن انگیزی بر می خیزد، یکی از فرط خوشی ناخوش است و یکی دیگر از زیادی نداری . تازه به دوران رسیده ای را در آن سوی شهر همراه با گرل فرندهایش مست و لایعقل می گیرند که دهان گشوده وعالم و آدم را دشنام و نا سزا می دهد و هیچکس مانع او نمی شود


سیاست

این روزها از هر گوشه ای صدای حزن انگیزی بر می خیزد، یکی از فرط خوشی ناخوش است و یکی دیگر از زیادی نداری . تازه به دوران رسیده ای را در آن سوی شهر همراه با گرل فرندهایش مست و لایعقل می گیرند که دهان گشوده وعالم و آدم را دشنام و نا سزا می دهد و هیچکس مانع او نمی شود و در آن سوی دیگر، جسمی نحیف و لاغر که با نیم تیر آهن های سپری کج و کوله و آجرهای دست دوم و مصالح کهنه ساختمانی که پولش را نیز از کمیته امداد وام گرفته، سرپناهی می سازد که دو روز دنیا با سر و همسرش در آن بیقوله بیاساید. حکایت عجیبی است که: اگر دستم رسد بر چرخ گردون از او پرسم که این  چین است و آن چون؟

این داری ها و نداری ها در همیشه تاریخ بوده است! تعریف فقر و غنا و تنگدستی و ثروت، نیز  همین است ، دست آخر برخی حکومت های خوب ، توانسته اند حد متوسطی در اقتصاد، برای عموم مردم به ارمغان آورند، اما این تلاش ها، درد فقر و غنا را درمان ننموده است، یعنی در همه جوامع هم فقیر و بیچاره به وفور یافت می شود و هم غنی و ثروتمند، اما خیلی کم ، مثلاً در همین آمریکا که مهد تمدن امروزی است و حدود سیصد میلیون نفر جمعیت دارد، نزدیک به یکصد میلیون نفر زیر خط فقر زندگی می کنند و چند میلیون نفر کارتن خواب هستند.

بله ؛ آدمی که گرفتار نباشد کمتر دیده ام، هر کسی یک جور دلش خون است! یکی پول دارد بچه ندارد، یکی بچه دارد، پول ندارد، یکی بچه اش داخل رحم اجاره ای است، که خدای نکرده هیکلش بهم نخورد و یکی دیگر، همه فکر و ذکرش این است که عمل جراحی چهارمی گونه ام، بینی ام  را نافرم کرده است و یکی هم همان خانمی است که یک میلیون تومان مزد گرفته تا بچه دیگری را در رحمش بزرگ کند و ایضاً همان بیچاره ای است که برای 5 میلیون تومان بدهی، کلیه اش را می فروشد.

خلاصه « دار بالبلاء محفوفه» دنیا خانه ای است که همراه با گرفتاری است!!

الغرض؛ آنچه این روزها، این سختی ها را غیر قابل تحمل کرده است،و رنجش از ایام را مضاعف، بداخلاقی است که متاسفانه درون خانه های ما نیز اثر کرده ، آنقدر نگران کننده، که به یک سنت غلط تبدیل شده، از طرفی می گوییم،  اصل صحت، اقتضاء می کند ، رفتار و کردار افراد را به درستی حمل و تعبیر نماییم و به کسی نباید تهمت و بهتان و افترا بست، اما از طرفی دیگر، سیاستمداران دیندار را می بینیم که عموماً گذشته های یکدیگر را پیش چشم یکدیگر می آورند و مدام بر یکدیگر می تازند و در صدد ریختن آبروی یکدیگرند.

چرا شهروندی که ممکن است مشکل سیاسی هم داشته باشد ، مورد هتک حرمت قرار می گیرد و او قذف می شود و  فیلم هتاکی به او را، بسیاری از افراد در شبکه های اجتماعی می بینند.

این بگم بگم ها از چیست؟ آیا از اخلاق است یا از بداخلاقی ؟ آیا شالوده دین اسلام بر منش های والای اخلاقی بنا نهاده نشده است؟ آیا پیامبر ما پیامبر رحمت و اخلاق نبود؟

جالب این است که در این گذرگاه، به عیان دیده ایم و دیده اند ، آنان که اخلاق بهتری داشته اند در دنیا و آخرت پیروز تر و موفقتر بوده اند. مع الوصف  باز هم بداخلاقی، تماممان را فرا گرفته است و گویا اصلاً نمی خواهیم پندی بگیریم.

اسلامی که در آن هیچکس نمی تواند به کس دیگری ستم روا دارد حتی حق زدن یک سیلی برای کسی ثبت نشده (1) و کسی نمی تواند شخص دیگری را بی دلیل و بی جهت، مورد هتاکی قرار دهد (2)، چگونه برخی افراد که  اهل دین هم هستند، چماق افترا و شماتت را برداشته و بر سر این و آن می کوبند. چه می شود که این دوستان به این نتیجه می رسند که با ریختن آبروی افراد کار درست می شود. مگر هر که در مقابل حق ایستاد، ما مجازیم هر گونه که خواستیم با او به مقابله برخیزیم و آیا اسلام به ما اجازه داده است ؟

چند روز پیش یکی از علمای اعلام  از سردلسوزی نکاتی را گفته بود که چکیده اش حکایت از نگرانی ایشان از وضع ناهنجارهای اخلاقی در کشور، داشت. اما دوستان عوض اینکه حمل به صحت نمایند و از باب "انظر الی ما قیل" متاثر شده و به نقد بداخلاقی در کشور بپردازند، سوابق سیاسی فرد را مد نظر گرفته و در حقیقت همه جانبه به اخلاق می تازند! چرا دوستانی که پیش از انقلاب ، سالها در زندان بوده اند و بارها طعم مرگ را چشیده اند!  این سخنان را بر زبان می آورند و در نامه هایشان می نگارند؟ مگر آخر قبر و قیامتی نیست ؟ و یا کتاب اعمال دروغ است؟

کافی است ، نگاهی گذرا بر رسانه ها بیندازیم، سراسر پر است از اتهامات ثابت نشده! یکی متهم است به فساد اقتصادی، دیگری متهم است به جاسوسی، دیگری متهم است به ایجاد اخلال در امینت اجتماعی، نمی گویم این اتهامات وارد است یا نیست؟ اما آیا اگر جرمی باشد جای آن در رسانه های گوناگون است ، که پشیزی ارزش برای آبروی افراد، قائل نیستند و یا در محاکم قضائیه؟ بله باید به مواضع مخالفان و برهم زنندگان امنیت اجتماعی و سیاسی و مخدوش کنندگان یکپارچگی نظام اسلامی و رهبری معظم انقلاب اسلامی "دام ظله العالی"  به شدت تاخت ، چرا که آنان به خاطر بی تدبیری و عدم توجه به مصالح، موجبات طمع دشمنان را فراهم آوردند، لیکن با منش های انسانی و اسلامی، نه توسل به هر بد اخلاقی ماکیاولیستی.

ثانیاً حال که این اتهامات رواج پیدا کرده و تبدیل شده به یک معضله و ناهنجاری اجتماعی، چرا دستگاههای قضایی، رفع اتهام نمی کنند و یا محاکمه ای در کار نیست ؟ و با کسی بخاطر افترائات و اتهامات  برخوردی نمی شود و این پرسشی است که همه می پرسند، چرا؟

چند روز پیش یکی از علمای اعلام  از سردلسوزی نکاتی را گفته بود که چکیده اش حکایت از نگرانی ایشان از وضع ناهنجارهای اخلاقی در کشور، داشت. اما دوستان عوض اینکه حمل به صحت نمایند و از باب "انظر الی ما قیل" متاثر شده و به نقد بداخلاقی در کشور بپردازند، سوابق سیاسی فرد را مد نظر گرفته و در حقیقت همه جانبه به اخلاق می تازند!

اکنون سالهاست که سخن از ثروت های باد آورده و مفاسد اقتصادی می شود، کدام مفسد اقتصادی دستگیر شده؟ و به اتهاماتش رسیدگی شده است ؟ و به مردم اطلاع رسانی شده است ؟ الا چند دانه نا درشت.

چرا شهروندی که ممکن است مشکل سیاسی هم داشته باشد ، مورد هتک حرمت قرار می گیرد و او قذف می شود و  فیلم هتاکی به او را، بسیاری از افراد در شبکه های اجتماعی می بینند. نه قاذف (دشنام دهنده به بدی) حدی بر او جاری می شود و نه از مقذوف(آن کسی که مورد دشنام قرار گرفته) دلجویی ؟ آیا درست است اینگونه افراد هتک حرمت شوند و با کلمات رکیک از آنان  یاد شود و هیچ محکمه ای ، حکمی صادر ننماید ؟ آیا این شکسته شدن حریم اخلاق در جامعه نیست ؟

خواسته بسیاری این است که اگر شخصی مرتکب جرم سیاسی شده به اتهام او رسیدگی شود، اما حق او نیز در این هتک حرمت ستانده شود، تا همه بدانند محاکم ما به دور از هر فضای سیاسی به وظیفه اسلامی و قانونی خود عمل می نماید.

پی نوشت:

1- سوره : المائدة    آیه : 45   وَكَتَبْنَا عَلَیْهِمْ فِیهَا أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَالْعَیْنَ بِالْعَیْنِ وَالأَنفَ بِالأَنفِ وَالأُذُنَ بِالأُذُنِ وَالسِّنَّ بِالسِّنِّ وَالْجُرُوحَ قِصَاصٌ فَمَن تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ كَفَّارَةٌ لَّهُ وَمَن لَّمْ یَحْكُم بِمَا أنزَلَ اللّهُ فَأُوْلَـئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ  یعنی : و در [تورات‏] بر آنان مقرّر كردیم كه جان در مقابل جان، و چشم در برابر چشم، و بینى در برابر بینى، و گوش در برابر گوش، و دندان در برابر دندان مى‏باشد و زخمها [نیز به همان ترتیب‏] قصاصى دارند. و هر كه از آن [قصاص‏] درگذرد، پس آن، كفّاره [گناهان‏] او خواهد بود. و كسانى كه به موجب آنچه خدا نازل كرده داورى نكرده‏اند، آنان خود ستمگرانند.

2 - سوره نور آیه 4 (وَالَّذِینَ یَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ ثُمَّ لَمْ یَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاء فَاجْلِدُوهُمْ ثَمَانِینَ جَلْدَةً وَلَا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهَادَةً أَبَدًا وَأُوْلَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ)

یعنی (کسانی که زنان پاكدامن را متهمّ مى‏كنند، سپس چهار شاهد [بر مدّعاى خود] نمى‏آورند ، آنها را هشتاد تازیانه بزنید و شهادتشان را هرگز نپذیرید؛ و آنها همان فاسقانند.

عبدالحسین موسوی

بخش سیاست تبیان