یادی از علامه طباطبایی 2
تو مپندار که مجنون سرخود مجنون گشت از سمک تا به سماکش کشش لیلا برد
من به سرچشمه خورشید نه خود بردم راه ذره ای بودم و مهر تو مرا بالا برد
همه دلباخته بودیم و هراسان، که غمت همه را پشت سراندخت ، مرا تنها برد
گزیده ای از اشعار علامه
"علامه در منزل"
نقش همسردراعتلای زندگی مشترک هریک از زن وشوهر به تناسب میزان درک، تحمل و گذشت وی متغیر است.آنچه در زندگی شخصیتی چون علامه طباطبایی کمتر مورد توجه قرار گرفته و میزان ضرورت آن شاید کمترازجنبه های دیگر نباشد، توجهی است که خداوند متعال از طریق همسر ایشان به وی نموده است.
همسر علامه ازخانواده ای روحانی بود و زمینه های روحی ، معنوی بسیاری در این بانوی بزرگوار نمودار بود که شخصیتی چون علامه همواره خود را مدیون او دانسته و ثناگو و قدردان او بوده است . فرزند علامه دراین رابطه می گوید:
« پدرم صاحب اختیارخانه بود ، اما امورآن را مادرم می دانستند. مادرم به کارهای درس ما و رفت و آمدهایمان رسیدگی می کرد وهمه مسائل را کنترل می نمود ، اوبه قدری با درایت عمل می کرد که پدرم با فراغت خاطر تمام به امورعلمی خود می پرداختند. »(1)
از سوی دیگر ، رابطه بین علامه و همسرش از نوع روابط عادی و مانند سایرین نبوده ، بلکه می توان اذعان داشت که آن دو در یکدیگر ذوب شده بودند ، ایمانی که همسر علامه به وی داشت به حقیقت ستودنی است.
فرزند ارشد ایشان به نکته جالبی اشاره می کند که هم بیانگر قدرت روحی علامه و هم بیانگر ایمان همسر وی به او می باشد :
"وقتی در محله یخچال قاضی قم زندگی می کردیم ، مادرم به من گفت: پس از فوت من ، خانم فلانی را برای پدرتان خواستگاری کنید- آن خانم زنی معقول و با مادر من دوست بود ، بچه و شوهر هم نداشت – من گفتم: مادر این حرفها چیست که می گوئید؟ مادرم گفت : همین که من می گویم!
گفتم : شما از کجا می دانید که عمر هر کس چه قدر است؟
او گفت : پسرجان ، عمر من کمتر از پدرت است.
گفتم: آخر شما از کجا این چنین حرفی را می زنید؟
مادرم گفت: خودش (علامه) به من گفته است که من قبل از او خواهم رفت.
البته همینطور هم شد و والده ما درسال 1344 فوت کرد که البته آن خانم قبل ازفوت مادر ما ازدواج کرد. (2)
مرحوم علامه طباطبایی همواره از همسر خود به عنوان زنی صبور و شکیبا یاد می کرد و در قدردانی از محبت های همسرش کوتاهی نمی نمود ، او در این خصوص از رفتار خوب خود ذکری به میان نمی آورد و همه خوبیها را به همسرش نسبت می داد. (3)
دختر علامه می گوید: " رفتارشان با مادرم بسیاراحترام آمیز و دوستانه بود. همیشه طوری رفتارمی کردند گویی مشتاق دیدار مادرم هستند. ما هرگز بگو مگو و اختلافی بین آن دو ندیدیم . به قدری نسبت به هم مهربان ، فداکار و با گذشت بودند که ما گمان می کردیم هرگز با هم اختلافی ندارند . آنها واقعاً با هم مانند دو دوست بودند. (4)
علامه پس از مرگ همسر به شدت بی تابی می کرد و در بیان سبب آن می گفت:
" مرگ حق است ، همه باید بمیریم ، من برای مرگ همسرم گریه نمی کنم. گریه من برای صفا ، کدبانوگری و محبتهای خانم است ؛ ما زندگی پر فراز و نشیبی داشته ایم . در نجف اشرف با سختیهایی مواجه می شدیم که من از حوائج زندگی و چگونگی اداره آن بی اطلاع بودم. در طول مدت زندگی ما هیچگاه نشد که خانم کاری بکند که من حداقل در دل بگویم کاش این کار را نمی کرد. » (5)
« علامه حتی تا چند سال پس از فوت همسرشان ، هر روز سر قبر او می رفت و پس از آن نیز که فرصت کمتری داشت ، به طور مرتب ، دو روز در هفته ، یعنی دوشنبه ها و پنجشنبه ها بر سر مزارش حاضر می شد و ممکن نبود این برنامه را ترک کند ، ایشان همواره می گفتند: بنده خدا باید حق شناس باشد. اگر آدمی نتواند حق مردم را ادا کند ، حق خدا را نیز نمی تواند ادا کند. » (6)
در آخر اینکه علامه در پاسخ نامه تسلیت یکی از شاگردانش نوشت: « با رفتن او برای همیشه خط بطلان بر زندگانی خوش و آرامی که داشتیم کشیده شد.» (7)
"دانش علامه طباطبایی"
مرحوم علامه در اواخر اسفند سال 1324از تبریز به قم مهاجرت کردند و از همان آغاز خلأیی درحوزه احساس نمودند. خود ایشان می گوید:« هنگامی که از تبریز به قم آمدم ، مطالعه ای در نیازهای جامعه اسلامی و اوضاع حوزه قم کردم ، پس از سنجیدن آنها به این نتیجه رسیدم که این حوزه نیاز شدیدی به تفسیر قرآن دارد تا مفاهیم والای اصیل ترین متن اسلامی و عظیم ترین امانت الهی را بهتر بشناساند. از سوی دیگر چون شبهات مادی رواج یافته بود ، نیاز شدیدی به بحثهای عقلی و فلسفی وجود داشت ، تا حوزه بتواند مبانی فردی و عقیدتی اسلام را با براهین عقلی اثبات و از موضع حق خود دفاع نماید ، از این رو وظیفه شرعی خود دانستم که به یاری خدای متعال ، در رفع این دو نیاز ضروری کوشش نمایم.» (8)
ایشان از سال 1325 شمسی ، درس تفسیر خود را در قم آغاز نمود و آنچه را درآن جلسات می فرمود ، مکتوب می ساخت تا اینکه نخستین جلد " المیزان " در سال 1334 منتشر شد و نگارش این تفسیر شگرف حدود 17 سال به طول انجامید.
و نیز در شرایط و زمانی که کسی به فلسفه روی نمی آورد و نباید حرفی از آن گفته می شد ، و اگر کسی فلسفه می خواند او را نجس می دانستند ، علامه شروع به تدریس فلسفه نمود . درسهای ایشان در زمینه فلسفه در پنج مجلد با عنوان اصول فلسفه و روش رئالیسم به چاپ رسیده است .
علامه طباطبایی بیش از صد جلد کتاب تألیف کرده است که نام برخی از آنها را ذکر می نمائیم:
آغاز فلسفه ، آغاز پیدایش انسان ، استراتژی زن در اسلام ، اسلام و اجتماع ، اعجاز قرآن ، بر قله رفیع استدلال ، حیات پس از مرگ ، شیعه در اسلام و... ، روحش شاد که تعالیمش همیشه درس مکاتب اسلامی است .
پی نوشتها:
1. مجله زن روز، ش 892، مصاحبه با خانم نجم السادات طباطبایی.
2. مصاحبه با عبدالباقی طباطبایی، آرشیو بنیاد شهید قدوسی.
3. مجله زن روز، ش 892.
4. همان.
5. مهر تابان، ص 25.
6. زن روز ، ش 892.
7. عروة الوثقی ، ش 47.
8. یادنامه علامه، سخنی پیرامون شخصیت استاد، ص 39.