تبیان، دستیار زندگی
همین ‌جا بود؛ «دوکوهه» ردپای همه شهیدان را می‌توانی در دوکوهه پیدا کنی. پادگانی نزدیک اندیمشک که زمان جنگ، بخش جنوبی آن سهم سپاه شد
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

دوکوهه ،ایستگاه آسمان!

همین ‌جا بود؛ «دوکوهه» ردپای همه شهیدان را می‌توانی در دوکوهه پیدا کنی. پادگانی نزدیک اندیمشک که زمان جنگ، بخش جنوبی آن سهم سپاه شد.

دو کوهه 3

اینجا هنوز دیوارها زخمی‌اند. نگاه کن شاید پوکه فشنگی گیرت بیاید به یادگار. گاهی وقت‌ها، عراقی‌ها بمب‌هایشان را یکراست سر همین پادگان خالی می‌کردند.

تابلوی تیپ‌ها و گردان‌ها را هنوز برنداشته‌اند تا تو بروی و بخوانی:

حمزه، کمیل،‌میثم،‌ سلمان، مالک،‌ عمار، ابوذر و ...

وقت عملیات، سکوت پر معنا و حزن‌ انگیزی فضای پادگان دوکوهه را فرا می‌گرفت. کسی هم اگر می‌ماند، همه‌اش به این فکر می‌کرد که حالا سینه چند نفر، سپر گلوله‌های دشمن شده است؟ نه فقط ایمان و خلوص، بلکه، حس میهن‌ پرستی را هم باید در چشم‌های رزمنده‌های اینجا پیدا می‌کردی.

اگر شلمچه را با غروبش می‌شناسند، دوکوهه را هم با شب‌هایش می‌شناسند. دل می‌خواهد در تاریکی شب، لابه‌لای این ساختمان‌ها پیچ و تاب بخورد.

اینجا اولین ایستگاه آسمان است.

این پادگان در فاصله هفت کیلومتری شمال شهر اندیمشک و 160 کیلومتری شهر اهواز قرار دارد. این پادگان در دوران دفاع مقدس در منطقه جنوب به عنوان مهمترین پایگاه آماده سازی رزمندگان اسلام به شما می‌رفت.

دو کوهه، عقبه عملیات فتح‌المبین بود و در طول دوران دفاع مقدس میزبان نیروها از لشگرهای متفاوت و به خصوص لشگر حضرت رسول(ص) از تهران بود.

این مکان محل استقرار سرداران شهید چون احمد متوسلیان، ابراهیم همت، رضا چراغی، عباس کریمی، دستواره، محسن وزوایی، سعید مهتدی و سعید سلیمانی و بسیاری از رزمندگان اسلام بوده است.

دو کوهه ، ای دیوان خاطرات سرخ ! آمده ام تا با تو از دلتنگی بسیجیان بگویم . آمده ام بگویم تنها تو نیستی که تنهایی ، ما نیز تنهائیم. و دل خوشیم با مشتی خاطرات پریشان .آمده ام بگویم تو از همه بخدا نزدیکتری و بهتر از هر کس در دل بسیجیان جای داری

دو کوهه ، ای دیوان خاطرات سرخ ! آمده ام تا با تو از دلتنگی بسیجیان بگویم . آمده ام بگویم تنها تو نیستی که تنهایی ، ما نیز تنهائیم. و دل خوشیم با مشتی خاطرات پریشان .آمده ام بگویم تو از همه بخدا نزدیکتری و بهتر از هر کس در دل بسیجیان جای داری .آمده ام بگویم دلمان انبوه درد است . درد نا مهربانی و حسرت فراق دوستان . آنانکه خود نام آور بیشه های خوف و خطر بودند و فریاد رسایشان کمر دشمن را می شکست ،اینک گمنام ترینند .تنها تو هستی که از زمزمه بسیجیان آگاهی . خوشا بحالت !

دو کوهه تو میزبان هشت ساله بهترین لاله هایی که در دامان سبز تو پرورش روح یافتند و آگاهانه به خدا رسیدند . لاله هایی که در دامان تو بود بعد از این در دامنه هیچ دشتی نتوان یافت . با تو و اروند و شلمچه و قلاویزان و شاخ شمیران و ماووت جور دیگری باید صحبت کرد باید از شما با واژه های آسمانی سرود . کاش می شد یکبار دیگر بسیجیان را در حسینیه تو گرد آورد و زیارت عاشورایی زمزمه کرد.

دو کوهه ، تو عزیز دل بسیجیانی ، تو پاکترین سرزمینی برای گریه هایم! تو صبورترینی برای شکوه هایم! شبهای تو زیباترین شبهاست برای خواندن خدا . تو هنوز که هنوزست بسیجی مانده ای . دشتها همه به تو ا قتدا می کنند . بسیجیان جز در آ غوش تو آرام نمی گیرند .امروز تمام زمزمه هایم را می آورم برای یا فتن آرامش گمشده ام .ما همه خویش را در تو پیدا می کنیم . نمی توان بسیجی بود و تو را نشناخت .نمی توان دل بسیجی داشت و تو را فراموش کرد .

راستی دو کوهه می خواهم بگویم ، چه شده است که جامعه ما را جذبه معنویت فرا نمی گیرد ؟ چه شده ا ست که فرهنگ بسیجی که زمانی ا فتخار پاکترین و بزرگترین مردان ما بود از بین رفته است؟ چه شده ا ست که زمانی نه چندان دور ، بسیجی زندگی کردن ، بسیجی مردن ،راه کسب افتخار بود ، اما اینک از بسیجی فقط " لفظ" آن مانده و بس !

راستی دوکوهه ، تو هم این را می دانی که در تمام دنیا یک بسیجی سرمایه دار پیدا نمی شود ؟ و این را هم میدانی که بسیجیان ما ، ماهانه کرایه خانه ندارند بدهند . اما دلشان و عقیده شان را به کرایه نمیدهند ؟ و لابد این را هم می دانی که در گوشه وکنار شهرمان ،بسیجیان بیصدا دارند دق می کنند !

دو کوهه ، ای محرم راز بسیجیان ،دل تنگیهایم را فقط در فضای تو پرواز می دهم که از نماز شب بسیجیان سرشاری .ای آشنای سروهای سربدار ، روبروی تو  آرامش عمیقی ست برای التیا م زخمهایم . با تو که می نشینم ، تنهایی را فراموش می کنم و زمزمه یا زهرای بسیجیان را در نگاهت می خوانم .

ای یادگار حاج همت ! ای صبور غریب ! ای عطر بسیجیان پیچیده در تنت ! در آن روزگار علی (ع) با چاه درد دل می کرد اینک و در این روزگار ما نیز با تو بازگو می کنیم دلتنگی هایمان را .

ما را دریاب ، دوکوهه !

برگرفته از دستنوشته علی خالقی

بخش فرهنگ پایداری تبیان