تبیان، دستیار زندگی
ابراهیم خواص ـ قدس الله روحه ـ گوید در بادیه می شدم 5 گرسنگی و تشنگی بر من غالب شد و راه گم کردم، ناگاه مردی پدید آمد و با من گفت: «چشم فراز کن6 »فراز کردم خود را به راه دیدم7 پرسیدم: «تو کیستی؟» ....
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

قدیمی ترین نثر فارسی

قدیمی ترین نثر فارسی

قدیمی ترین کتابی که به نثر پارسی دری به جای مانده است رساله ای است در احکام فقه حنفی تصنیف حکیم ابوالقاسم بن محمد سمرقندی که به خط محمد بن محمد حافظی معروف به خواجه پارسا استنساخ شده است این رساله که فقط یک نسخه قدیمی (و یک رونوشت آن) به جای مانده است از مقدمه شاهنانه ابومنصوری هم که معمولاً به عنوان قدیم ترین اثر باقی مانده نثر فارسی شمرده می شود قدیم تر است که تاریخ تألیف آن را حدود 315 هجری یعنی قریب 35 سال پیش از تألیف شاهنامه ابومنصوری شمرده اند .

علامت دوستی خداوند ـ عزوجل ـ و دلیل صدق آن در فرمانها1 خدای ـ عزوجل ـ تقصیر ناکردن است و سنت2 رسول او را ـ صلی الله علیه و سلم 3 ـ متابع بودن است و به همه حکمهاء خداوند ـ‌عزوجل ـ راضی باشیدن 4 است مهربانی و شفقت کردن است.

ابراهیم خواص ـ قدس الله روحه ـ گوید در بادیه می شدم 5 گرسنگی و تشنگی بر من غالب شد و راه گم کردم، ناگاه مردی پدید آمد و با من گفت: «چشم فراز کن6 »فراز کردم خود را به راه دیدم7 پرسیدم: «تو کیستی؟» گفت: « من خضرم 8 » گفتم: «این صحبت 9 با تو از چه یافتم؟» گفت: «به نیکوی کردن با ما در خویش.»

در خبر است که عیسی ـ علیه السلام ـ مناجات کرد و گفت : «یا رب دوستی از دوستان خود به من نمای»

حق تعالی ـ فرمود: به فلان موضع رو، آنجا رفت، مردی دید در ویرانی افتاده گلیم بر پشت، آفتاب بر وی عمل کرده و سیاه شده، و از دنیا با وی چیزی نی ـ باز مناجات کرد: یا رب دوستی دیگر با من نمای»

خطاب رسید« به فلان موضع دیگر رو.» آنجا رفت، کوشکی دید بلند و درگاهی عظیم. خادمان و حاجبان بر آن در ایستاده، به رسم ملوک او را در کوشک درآوردند با اعزاز و اکرام، و خوانی به رسم ملوک پیش او بنهادند و انواع طعامها.

دست باز کشید، خطاب رسید: «بخور که او دوست ماست»

گفت: «یا رب یک دوست بدان درویشی و یک دوست بدین توانگری؟» فرمان آمد که «یا عیسی، صلاح آن دوست و درویشی است؛ اگر توانگرش داریم، حال دل او به فساد آید، و صلاح این دوست در توانگری است، اگر او را درویش داریم، حال و دل او به فساد آید. من به احوال دلها، بندگان داناترم.»

(برگزیده نثر فارسی دوره های سامانیان و آل بویه فراهم آورده دکتر محمد معین، صص 4-2)

علامت دوستی خداوند ـ عزوجل ـ و دلیل صدق آن در فرمانها1 خدای ـ عزوجل ـ تقصیر ناکردن است و سنت2 رسول او را ـ صلی الله علیه و سلم 3 ـ متابع بودن است و به همه حکمهاء خداوند ـ‌عزوجل ـ راضی باشیدن 4 است مهربانی و شفقت کردن است.

سبک شناسی این کتاب

1- در این کتاب با توجه به موضوع آن، فقهی و دینی است لغات عربی نسبتاً زیاد است بیست و پنج درصد.

2- استعمال همزه(ء) بجای (ی): فرمانهاء، حکماء، دلهاء.

3- استعمال مصدر از بن مضارع مانند باشیدن.

4- تأخیر قید: گلیم بر پشت. با اعزاز و اکرام.

5- ایجاز: خوانی...پیش او بنهادند و انواع طعامها (در سفره بود).

6- تکرار واژه ها: دوست، دوست، داریم، داریم، حال دل، حال دل.

پانوشت:

1- در کلمه «فرمانها» حرف «ی» بدل از کسره به صورت مختصر «ء» نوشته شده است که در متون کهن نظایر فراوان دارد چنانکه امروزه هم درکلماتی چون «نامه»، «خامه» به همین صورت نوشته می شود. واضح است که واژه هایی چون: صحراء، بیضاء، حمراء، لغاتی عربی است و حرف آخر آنها همزه است.

2- سنت راه و روش و عادت و به اصطلاح فقه آنچه پیغمبر و صحابه بر آن عمل کرده باشند(غیاث)

3- صلی الله.. این جمله که جمله دعایی و معترضه است بعد از جمله اصلی آورده شده است. در تداول امروز اینگونه جمله ها در وسط جمله اصلی می آید.

4- باشیدن. بجای «بودن» مستعمل بوده ر.ک: تذکرةالاولیاء چاپ لیدن، ج 1 ص 94، س 22،‌نسخه (از مآخذ طبع تذکرة‌الاولیاء) در مورد عبارت ج، ص 115، س 7، و س 11، (همان کتاب)، و ر.ک: ترجمه تاریخ بخارا چاپ مدرس ص94،‌و ص 102(حاشیه دکتر معین)

5- شدن: رفتن (همان)

6- فراز کردن: بستن(همان).

7- یعنی در راه (هدایت) دیدم.

8- یکی از خصوصیات حضرت پیامبر، راهبری و راهنمایی گمشتگان است در رسیدن به سر منزل مقصود(آب حیات) حافظ فرموده:

گذار بر ظلمات است خضر راهی کو؟

مبادا کآتش محرومی، آب ما را ببرد

(حافظ خانلری، چاپ اول، ص 250)

تو دستگیر شو ای خضر بی خجسته که من

پیاده می روم و همرهان سوارانند

(همان، ص 380)

9- صحبت: همنشینی

بخش ادبیات تبیان


منبع: برگزیده ی متون نثر فارسی