دوست دندانهای ما
سیما و سبحان خواهر و برادر مهربانی هستند كه هر دوی آنها عاشق شكلات و كاكائو هستند. سیما روزی 3 بار مسواك میزند؛ ولی سبحان اصلاً حوصله مسواک زدن ندارد و همیشه بین دندانهایش كثیف است و دهانش هم بوی بدی میدهد.
یک روز در مدرسه سبحان تا صحبت كرد تمام بچههای دور و برش فرار كردند و گفتند: اه اه... چه بویی.... چه بوی بدی...
سبحان كه فرار آنها را دید، خیلی خجالت كشید؛ ولی اصلاً از رو نرفت و به خوردن شكلات و شیرینی و نشستن دندانهایش ادامه داد.
یک روز در اتاقش نشسته بود و درد عجیبی تمام سر و صورتش را فراگرفت و احساس كرد تمام دندانهایش درد میكند. پدرش متوجه شد و سبحان و سارا را به دكتر برد. آقای دكتر اول به سارا گفت: بیا ببینمت دخترم.
سارا رفت و دهانش را باز كرد. آقای دكتر مهربان دندانهای سارا را معاینه كرد و گفت: سارا جان مطمئناً تو همیشه و هر روز مسواک میزنی و از دندانهایت مراقبت میكنی. سارا گفت: بله آقای دكتر. من روزی 3 بار صبح و ظهر و شب بعد از خوردن صبحانه و ناهار و شام دندانهایم را مسواک میزنم. آقای دكتر گفت: من تو را تحسین میكنم دخترم و رو كرد به سبحان و گفت: مرد كوچک... تو بیا و ببینم . اینطور كه قیافه گرفتی معلومه كه دندانت درد میكند.
سبحان با ترس و لرز آمد نزدیک دكتر و گفت: یک كمی درد دارم.
دكتر گفت: دهانت را باز كن تا ببینمت.
سبحان دهانش را باز كرد و دكتر دندانهایش را معاینه كرد و گفت: بهبه چه دندانهای كثیفی داری. مطمئناً دندانهایت را هیچ وقت مسواک نزدی، تمام دندانهایت سیاه و خراب شده است.
سبحان گفت: آخه من حوصله ندارم كه همیشه مسواک بزنم. خسته میشوم و وقتش را ندارم. آقای دكتر گفت: اگر روزی یک بار یا حداقل شبها مسواک میزدی، دندانهایت به این روز نمیافتاد. الان همه دندانهایت را كرم خورده است و باید من قسمتهای خرابش را بردارم و با مواد آن را پر كنم؛ ولی از این به بعد باید بیشتر مراقب دندانهایت باشی.
و آقای دكتر یک آمپول به سبحان زد و گفت: دهانت را باز نگهدار و مشغول شد و دندانهایش را درست كرد و از سبحان قول گرفت كه همیشه مسواک بزند و از دندانهایش مراقبت كند.
بخش کودک و نوجوان
منبع:جام جم
*مطالب مرتبط