تبیان، دستیار زندگی
کتاب "آن مرد" سومین کتاب از مجموعه کتب مردستان است که به تازگی توسط موسسه شهید آوینی منتشر شده است. "محمد علی صمدی" نگارنده این کتاب در بخش اول با عنوان "آن مرد" و در بخش دوم با عنوان "گمنام تر از گمنامی" به روایتگری شهید کا...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

آن مرد توسط موسسه شهید آوینی منتشر شد


کتاب "آن مرد" سومین کتاب از مجموعه کتب مردستان است که به تازگی توسط موسسه شهید آوینی منتشر شده است.

"محمد علی صمدی" نگارنده این کتاب در بخش اول با عنوان "آن مرد" و در بخش دوم با عنوان "گمنام تر از گمنامی" به روایتگری شهید کاظم نجفی رستگار و شهید محمود ستوده پرداخته است.

نگارنده در ابتدای بخش اول کتاب روز تشییع و خاکسپاری پیکر شهید نجفی رستگار را به تصویر می کشد. او با حاج کاظم به صحبت نشسته است. از دستنوشته های حاج کاظم برای خودش می خواند و بسیاری از نقل هایی که تا به حال شنیده است و برایش مجهول بوده از او سوال می کند و بدین ترتیب با شهید کاظم نجفی رستگار در روز تشییع مصاحبه کاملی انجام می دهد!

حاج کاظم خودش را معرفی می کند و در پاسخ به سوال ها، شرح عضویتش در سپاه و خوابش را در جریان عضویتش بازگو می کند. در ادامه از کردستان و آزادسازی پاوه و مریوان و .. می گوید و بعد از آن مسئولیت هایش در سپاه.

از شرکتش در عملیات های فتح المبین و بیت المقدس نام می برد و در ادامه اشاره ای به سفرش با همراهی حاج احمد متوسلیان به لبنان می کند.

او بزرگ ترین و تلخ ترین خاطره زندگیش را اسارت حاج احمد می داند و در مورد او و زنده بودنش جوابی نمی دهد و در اینجا خاطره آزاد سازی سه اسیر سپاه در زحله را شرح می دهد.

حاج کاظم در حال رفتن به قطعه 24 شهدا است و تا رسیدن به آنجا جوابگوی سوال هاست و با رسیدن به آن قطعه حاج کاظم جدا شده و صمدی هم به جمعیت برای تشییع شهید کاظم نجفی رستگار ملحق می شود!

نگارنده در ادامه کتاب خاطرات آن شهید را در آخرین مصاحبه اش در طول جنگ می گنجاند که در آن موارد بسیار زیبایی از امدادهای غیبی در عملیات ها اشاره شده است و در آخر این بخش وصیتنامه زیبای شهید رستگار قرار گرفته است.

در بخش دوم کتاب خاطرات کوتاهی از شهید محمود ستوده آمده است که به صورت خیلی مختصر اشاره به سیر زندگی آن شهید بزرگوار دارد. از دینداری و در عین حال فقر خانواده تا درس خواندن و مبارزاتش علیه طاغوت و عضویتش در سپاه پاسداران اشاره می شود و در ادامه این بخش دستنوشته هایی هرچند اندک از شهید ستوده آورده شده است و در پایان نیز وصیت نامه آن شهید گنجانده شده است.

وقتی دشمن به فاصله به 300 متری رسید و تا دقایقی دیگر به طور حتم خاکریز سقوط می کرد و هیچ مانعی در جلوی دشمن نبود رزمندگان اسلام خود به خود دست به تاکتیکی زدند که در هیچ جای دنیا و در هیچ مقطعی از زمان و حتی شاید در صدر اسلام همچین روشی به کار برده نشده بود و آن تاکتیک چنین بود وقتی بچه ها مطمئن شدند که دیگر نیروی کمکی نمی رسد و مهماتشان نیز رو به پایان است و دشمن بدون هیچ تردید لحظه هایی دیگر همه آنها را قتل عام نموده و حاصل آن همه ایثار و گذشت به دست دشمن خواهد افتاد همگی سلاح خود را زمین گذاشتند، هر کدام یک قرآن کوچک از جیبشان در آوردند و آرام و مطمئن شروع به خواندن آیات خدا کردند...

شاید یبشتر از 3 دقیقه طول نکشید یکباره نیروهای عراقی شروع به عقب نشینی کردند بچه ها که هر لحظه در انتظار امدادهای غیبی بودند با دیدن این عمل غیر منتظره روحیه ی جدیدی گرفتند و...

گاهی به آسمان نگاه کن

موسسه فرهنگی هنری شهید آوینی با مشارکت کتاب دانشجو، کتاب "گاهی به آسمان نگاه کن" را در پاییز 1384 منتشر کرد که در آن به آسیب شناسی جمهوری اسلامی در اندیشه شهید مطهری پرداخته شده است.

در این کتاب مجموعه ای از مقالات شهید مطهری در این مورد با ذکر منابع درج شده است که از آن جمله می توان به کتب پانزده گفتار، بیست گفتار، پیرامون انقلاب اسلامی، سیری در نهج البلاغه، و سیری در سیره نبوی اشاره کرد.

گردآوری این مطالب به همت سید مرتضی مفید نژاد انجام شده است و در 5000 نسخه به چاپ رسیده و قیمت روی جلد آن 6000 ریال می باشد.

برای تهیه کتاب می توانید به مرکز پخش آفتاب 8 با شماره 66438192 و 66934340 و یا فروشگاه محصولات فرهنگی 13 آبان با شماره 88324252 تماس بگیرید.

بچه تهرون

"بچه تهرون" عنوان کتابی است که موسسه شهید آوینی با مشارکت نشر دانشجو در پاییز 1384 به چاپ رسانیده است. این کتاب مجموعه ای از خاطرات کامران فهیمی که به همت علیرضا اشتری نگارش شده است.

در این کتاب خاطرات اعزام به منطقه، روزهای اول حضور در جبهه، شب های عملیات و رفتار رزمنده ها به خوبی توصیف و تبیین شده است.

کامران فهیم رزمنده ای است که در سنین نوجوانی عازم جبهه می شود و محیط جبهه تاثیرات شدیدی بر او می گذارد و او هم می خواهد بهترین دوران خود را برای نسل آینده و کسانی که از آن صحنه و انگیزه های الهی دور بوده اند، به تصویر بکشد.

او بازگو می کند صحنه شهادت یکی از همرزمانش را که برای اولین بار شاهد این لحظات بوده است. حرکات و نگاههایش را تصویر می کند و آن شهادت هنوز در خاطرش زنده است و با یاد آن هر بار منقلب می شود.

او از نوجوانی سخن می گوید که در همان ابتدای ورود به گردان به دنبال قبر و نیایش و شب زنده داری است. روحیات و رفتار این نوجوان برایش جلب توجه می کند. نوجوانی با نام حسین که نماز شبش ترک نمی شود و عاقبتش همچون همه شیفتگان به شهادت ختم می شود.

در جای دیگر از سختی ها و خطرات جبهه سخن به میان می آورد. از حجم آتش دشمن و مسائلی را که در شناسایی برایشان اتفاق افتاده بازگو می کند.

عنوان کتاب یعنی "بچه تهرون" از آخرین خاطره این کتاب الهام گرفته شده است که جریان تحول و شهادت شخصی است معروف به بچه تهرون؛ که گذشته خوبی ندارد و از خلاف کارها بوده است و در این خاطره از اولین برخورد او تا سخنان قبل از شهادت به زیبایی به نگارش درآمده است.

قبل از این که آرام بشود فکر می کردم که می ترسد. سعی می کردم کمکش کنم و دلداریش بدهم. هی می گفتم اشهدت را بگو، صلوات بفرست. هی یا حسین می گفتم و بلند ذکر می گفتم که بشنود. اما بعد که آرام شد فهمیدم از ترس نبوده. حالا خیال می کنم که شاید منتظر بوده، منتظر کسی یا حالتی یا عنایتی. وقتی انتظارش سر رسید، آرام شد و فقط با اشکش حرف زد؛ با من و با مرتضی و شاید با آن یک نفر دیگری که او می دیدش و ما نمی دیدیم. هنوز هم بعضی شب ها به یاد آن اشک ها می افتم و مدت ها توی رختخوابم بیدار می مانم و فکر می کنم؛ به او و به بقیه ی بچه های شهیدی که می شناسم. صلوات می فرستم و فاتحه می خوانم.

زندگی در ارتفاعات

«زندگی در ارتفاعات» عنوان مجموعه ای از یادداشت ها و مقالات محمد رضا مهراندیش در موضوع دفاع مقدس می باشد که با همکاری مؤسسه ی شهید آوینی و جنات فکه انتشار یافته است.

نگارنده در بخش اول کتاب با سرفصل «در متن جنگ» مجموعه ی خاطرات و یادداشت های خود را از فروردین 1365 تا پایان جنگ گنجانده است. این یادداشت ها حاصل ثبت خاطرات او در دوران حضور ایشان در جبهه های دفاع مقدس می باشد و در آنها عملیات های کربلای 2، کربلای 5 ، نصر 7 و مرصاد را به تصویر می کشد و آنها را از منظر خود بیان می کند. این یادداشت ها با ثبت تاریخ روز نمود عینی تری از واقعیت جنگ و مسائل مربوط به آن را به تصویر می کشد.

بخش دوم کتاب با سرفصل «بعد از جنگ» مجموعه مقالاتی از نگارنده است که پس از جنگ نوشته شده و در روزنامه ها و مجلات به چاپ رسیده اند مقالاتی که در خصوص دفاع مقدس به نگارش در آمده اند که در میان آنها مقاله هایی در یاد شهید آوینی، محمد رضا دستواره و شهید چمران به چشم می خورد و در پایان آنها متن مصاحبه محمد رضا مهراندیش با حمید داوود آبادی سردبیر ماهنامه ی فکه درج شده است.

در آخرین بخش، عکس هایی از مهراندیش و دوستان همرزمش و هم چنین از کسانی که مطالبی از آنها در کتاب عنوان شده است، وجود دارد و در حاشیه هر عکس توضیحاتی در مورد شخص مورد نظر نگاشته شده است.

در پشت جلد کتاب در مورد محمد رضا مهراندیش و فعالیت ها و آثار او در عرصه فیلم سازی، مستند سازی و تله تئاتر توضیحاتی ارائه شده است.

دوشنبه 27/4/1367

امروز خبری شنیدم که مادر همه خبرها بود. خبری تکان دهنده، نابهنگام و باورنکردنی. آری، گفتند: «ایران قطعنامه 598 سازمان ملل را پذیرفت.» شاید هیچ روزی به اندازه ی امروز در طول زندگی ام اشک نریخته باشم.

چهارشنبه 29/4/1367

سر انجام انتظار به سر رسید و امروز از خبر نیم روزی رادیو، پیام الهی امام عزیزمان در قلب های مریدان عاشق منتشر شد. این پیام اشک همه را درآورد.

بخش هایی از پیام امام چنین است:

«... این روزها ممکن است بسیاری از افراد به خاطر احساسات و عواطف خود صحبت از چراها و بایدها و نبایدها کنند که هر چند این مسئله به خودی خود یک ارزش بسیار زیباست اما اکنون وقت پرداختن به آن نیست...»

«...بدا به حال من که هنوز مانده ام و جام زهرآلود قبول قطعنامه را سر کشیده ام...»

«...نگذارید پیشکسوتان شهادت و خون در پیچ و خم زندگی خود به فراموشی سپرده شوند...»

حرف ها و درد دل های امام بی همتا آتش احساسات علاقه مندان او را فرو می نشاند.

نسیم تقدیر

"نسیم تقدیر" عنوان کتابی است که به تازگی به چاپ رسیده است. این کتاب توسط موسسه شهید آوینی منتشر شده است.

نسیم تقدیر روایتگر خاطرات "محمد جواد سالاریان" است که توسط سعید عاکف تالیف گردیده است.

محمد جواد سالاریان آزاده ای است از شهر مقدس مشهد، که در سال 1364 در جزیره بوارین در جریان عملیات شدیداً مجروح می شود و سپس به اسارت مزدوران بعثی در می آید.

او خاطراتش را با نقل وداع در آخرین اعزام خود با همسر و فرزندش، آغاز می کند و حال و هوای غریبش را در آن وداع بازگو می کند.

در ادامه درباره مقدمات عملیات سخن به میان می آورد و پس از آن جریان حضور خود را در عملیات به تصویر می کشد. او بارها در آستانه شهادت قرار می گیرد.

او در حال احتضار با حضرت زهرا ملاقات می کند اما به گفته خود تعلق او به فرزندش مانع از توفیقش می شود و در ادامه چگونگی اسارت خود را توضیح می دهد. او که بخشی از کودکی خود را در کشور عراق سپری کرده است با زبان عربی آشنا است و این موضوع باعث می شود که از او به عنوان مترجم برای ارتباط با اسرا استفاده کنند. این مسئله بسیار برایش رنج آور است زیرا بایستی شاهد شکنجه ها و بازجویی های وحشیانه آنها باشد تا سخنان اسرا را برای آنها توضیح دهد و از طرفی بعضی از اسرای ناآشنا او را به عنوان خائن قلمداد می کنند در حالی که با تغییر در متن ترجمه شده به آنها کمک می کند.

او که خود از ناحیه صورت و پا مجروح است بیشتر در شکنجه ها زجر می کشد و عفونت زخم هایش برای مدت بسیار طولانی او را آزار می دهد.

در این کتاب خاطرات با پیوستگی مناسب در دنبال هم می آیند و در آنها اتفاقات و حالات اسرا و توسل ها و ذکرها به تصویر کشیده می شود که یکایک خاطرات به وضوح بیانگر صبر و استقامت اسرا هستند.

در انتهای کتاب چندین عکس و نامه از دوران اسارت محمد جواد سالاریان گنجانده شده است.

جزئیات کامل و بیان شیوای حالات درونی از ویژگی های این کتاب است که توانسته با قلمی روان اسارت را به زیبایی به تصویر بکشد و مجموعه ای خواندنی و دلنشین را به وجود آورد.

قسمتی از متن کتاب:

....من قبلا بارها از همرزمانم شنیده بودم که هنگام شهادت یکی از حضرات معصومین(علیهم السلام) بر بالین فرد محتضر حاضر می شوند و حالا شاهد حضور مبارک یکی از آن بزرگواران بودم و از تاثیر همین حضور بود که گویی در یک مدهوشی بی انتها فرو رفتم. از هیچ کدام از آن دردهای طاقت فرسا خبری نبود. جز نورانیت و صفا، محسوسات و ادراکات دیگری نداشتم. به وضوح می دیدم که باید آماده رفتن شوم. رفتن به سوی آخرت.

مسافران ملک اعظم

بیابان، کوه، دشت وهمه جا سفیدپوش شده از برف. نگاه که می کنی، روی سفیدی برف رد پایی را می بینی، رد پای یک مرد، مردی که بیابان را زیر پا گذاشته و کوههای سر به فلک کشیده را هم در نوردیده، و اکنون دشتی باز و لایتناهی رسیده است.

هنوز هم رد پای مرد بر روی برف، راهنمای کسانی است که نخواسته اند مشغول بازیچه ها شوند، و قدم در بیابان گذاشته اند ؛ بیابانی سفید شده از برف .

«مسافران ملک اعظم؛ کتاب کاوه » نود و نه ردپا است از انبوه ردپاهایی که این مرد در عمر کوتاه و دنیایی اش، از خود به جا گذاشته است. این رد پاها خواننده را رهنمون به سلاحی می شوند که او در طول سلوک پر فراز و نشیب، خود را به آن تجهیز کرده بوده است؛همچنین رهنمون به این نکته می شود که؛ طی این مسیر بدون مجهز شدن به چنین سلاحی، لطیفه و خیالی بیش نیست.

نام : محمود کاوه

تولد: 1 خرداد 1340 - مشهد مقدس

شهادت: 11 شهریور 1365- حاج عمران

آخرین مسئولیت: فرمانده لشکر ویژه شهدا

مزار: مشهد بهشت رضا (سلام الله علیه) - قطعه شهدا

در این کتاب 99 عنوان خاطره، از شهید محمود کاوه درج شده است، همچنین در هرصفحه از کتاب عکسی از این شهید وجود دارد.

اسامی راویان نیز در انتهای کتاب موجود می باشد.

«یک لشکر را یک جوان بیست و چهار ساله اداره می کند، در حالی که در هیچ جای دنیا یک افسر به این جوانی پیدا نمی شود که لشکر را اداره کند.»

از فرمایشات مقام معظم رهبری

کتابشناسی اسارت

اسارت آزادگان وفادار و مقاوم میهنمان بخشی از تاریخ انقلاب اسلامی است. بی تردید نسل های آینده کشورمان به یادآوری آن همه ایثارگری و حماسه آفرینی و مطالعه آن نیاز خواهند داشت. بررسی مسئله اسارت در جنگ تحمیلی بیانگر این حقیقت است که اسارت در این ابعاد چهره ای نو و ناشناخته برای ملل جهان و حتی برای ملت شریف ایران دارد و بر تمام محققان و پژوهشگران متعهد دفاع مقدس است که به بررسی و تحقیق همه جانبه در پیرامون آن بپردازند. نخستین گام در اجرای چنین هدفی، تهیه کتابشناسی جامع و کامل دفاع مقدس و "آزادگان" بود که به محققین فرصت و امکان آشنایی با منابع تحقیق را می داد. به همین منظور مصادف با سالگرد بازگشت آزادگان به میهن سر افراز ایران موسسه فرهنگی هنری شهید آوینی دست به انتشار این کتاب به همت آقای ده نمکی کرده است.

در این کتابشناسی 242 عنوان کتاب معرفی شده و اطلاعات مختصری ارائه شده است. در مورد هر کتاب عکس روی جلد درج شده و در سه قسمت الف، ب، ج به ترتیب اطلاعات شناسنامه ای، منبع و ماخذ مورد بهره برداری در تهیه کتاب و اطلاعات محتوایی کتاب وجود دارد.

در قسمت الف "اطلاعات شناسنامه ای" عنوان کتاب، نام مولف، نام ویراستار، سال چاپ، طبقه بندی، ناشر، حروفچینی و صفحه آرایی، لیتوگرافی، نوبت چاپ، شمارگان، قیمت پشت جلد، تعداد صفحات، شماره شابک، آدرس و تلفن ناشر، شماره و محل نگهداری در اسناد ملی قرار گرفته است.

در قسمت بعد یعنی "منابع و ماخذ مورد بهره برداری در تهیه کتاب" نوع کتاب براساس عنوان و موضوع و روش استفاده از موضوع مشخص شده است.

و در قسمت "اطلاعات محتوایی کتاب" مندرجات کتاب، خلاصه ای از محتوای کتاب، زمان دربرگیرنده کتاب و سایر توضیحات ضروری قرار گرفته شده است.

در انتهای کتاب نیز فهرست منابع و ماخذ براساس نام کتاب قرار دارد که به ترتیب حروف الفبا مرتب شده است. لازم به ذکر است از این مجموعه، کتب دیگری در مورد اسارت در دست انتشار است که روی هم رفته به بیست عنوان خواهد رسید.

ما را چه رسد که با این قلم های شکسته و بیان های نارسا در وصف شهیدان و جانبازان و مفقودان و اسیرانی که در جهاد فی سبیل الله جان خود را فدا کرده و یا سلامت خویش را از دست داده اند یا به دست دشمنان اسلام اسیر شده اند، مطلبی نوشته یا سخنی بگوییم. زبان و بیان ما عاجز از ترسیم مقام بلند پایه عزیزانی است که برای اعلاء کلمه حق و دفاع از اسلام و کشور اسلامی جانبازی نموده اند.

امام خمینی (ره)

تک آخر

"تک آخر" عنوان مجموعه ای از دست نوشته های شهید سرافراز عرصه های نبرد، غلامرضا صالحی است که شامل قسمتهایی از پنج دفترچه یادداشت شهید صالحی می باشد.

در ابتدای کتاب یادداشتی با عنوان "این است داستان پدرتان..." وجود دارد که در آن با ااهام از نامه شهید صالحی به فرزندانش، زندگی نامه ایشان در 28 صفحه تنظیم شده است.

این شهید بزرگوار در نامه خود به فرزندانش می نویسد: "به فکرم رسید تا خلاصه ای از گذشته خود را برایتان بنویسم تا اگر روزی در میان شما نبودم خاطره ای از پدرتان داشته باشید و شاید درسی برای آینده شما باشد."

در ادامه، یادداشتهای شهید صالحی از سال 1363 تا 1367 آمده است که آخرین این یادداشتهای مربوط به 20 تیر 1367 می باشد که در دو روز قبل از شهادت ایشان نوشته شده است.

این یادداشتها حکایت از زندگی پر تلاطم و پر رنج و زحمت او دارد از رنج و فقر و نداری دوران کودکی و تحصیل و کار طاقت فرسا در سنین نوجوانی و جوانی تا حضور در صفوف مبارزه با دشمنان نظام جمهوری اسلامی.

او متولد نجف آباد است و در طول جنگ مسئولیتهای فراوانی در ستادها، لشکرها و قرارگاهها به عهده می گیرد ولی غالبا در قرارگاه نجف اشرف نقش قائم مقامی را ایفا می کند. او هم مانند سایر سرداران شهید، به فرمان دادن در سنگر قناعت نمی کند و اجازه نمی دهد در عملیات ها حتی از خط شکن ها عقب بیفتد، با سر کشی مداوم منطقه به سازماندهی نیروها می پردازد، بارها مجروح شده و به عقب برای مداوا منتقل می شود و در سختترین جراحت خود که تا پایان هم او را آزار می دهد (جراحت شدید در ناحیه پا) پس از مداوا دکترها او را از دویدن تا آخر عمر منع می کنند. خود او در این رابطه این چنین می نویسد: "باید می رفتم. نمی توانستم جا بمانم. آبی که در یکجا بماند می گندد و من می خواستم جاری باشم، جاری همچون کارون ، اروند و کرخه".

او به خاطر مسئولیت هایش در جنگ، کمتر می توانست به خانواده رسیدگی کند. به طوری که حتی برای تولد فرزندانش هم نمی تواند حضور داشته باشد و روزها پس از تولد، آنها را می بیند. با این وجود برای آنها توصیه های تربیتی خود را به دقت می نویسد با نامه ارسال می کند.

بارها طرح عملیات ها را تنظیم و به اجرا می گذارد و گزارش های عملیاتی را برای رئیس جمهور وقت "آیت الله خامنه ای" بازگو می کند.

کتاب "تک آخر" پرده از زندگانی مرد الهی گمنامی بر می دارد که در تمام دوران جنگ تحمیلی به تلاش و جهاد پرداخت و در آستانه پایان جنگ تحمیلی به فیض شهادت نائل می شود امید است رهرو راه ایشان باشیم.

گنجینه آسمانی

«گنجینه آسمانی» عنوان مجموعه گفتار متن فیلم های روایت فتح می باشد که شهید سید مرتضی آوینی در آن سخن گفته است که توسط موسسه روایت فتح این گفتار ها پیاده شده و به صورت یک کتاب درآمده است.

پخش فیلم های مستند «روایت فتح» از تلویزیون در فروردین سال 1365 آغاز شد و تقریباً بدون وقفه تا پایان جنگ در سال 1367ادامه یافت . در این مدت گروه روایت فتح پنج مجموعه (نزدیک به هفتاد برنامه تولید کرد . با اتمام جنگ وقفه ای دو سه ساله در کار گروه پیش آمد ، اما بار دیگر در اواخر سال 1370، گروه روایت فتح تشکیل شد و شرایط را برای ساختن مجموعه های جدید فراهم کرد . کار تولید و پخش شش برنامه از اولین مجموعه با نام «شهری در آسمان پایان یافته بود که راوی فتح در جستجوی قتلگاه فکه به شهادت رسید .

کتاب حاضر گفتار متن همه فیلم های روایت فتح را از اولین برنامه تا شهادت راوی فتح در بر می گیرد . گفتار متن مجموعه مستقل «با من سخن بگو دوکوهه» نیز در انتهای این کتاب گنجانده شده است.

با هم قسمت کوتاهی از این کتاب را مرور می کنیم:

دو سال برای تاریخ هیچ نیست و تو می‌دانی زمان بر ما اسیران زمان است كه می‌گذرد، اگرنه، در پیشگاه لازمان و لامكان، دیروز و امروز و فردا به‌یكباره حاضرند و این عرصه‌ی زمان را هم، او برای تكامل من و تو گسترده است.

اكنون این نخلستان‌ها خالی است، اما اگر درست دقت كنی، در این سكوتی كه سنگین بر روح نخلستان نشسته است، صدای ملكوتی و پر از خلوص آن مرد خدا را می‌شنوی كه عشاق حرم را به سوی كربلا فرا می‌خواند و حتی از این بیش‌تر، صدای خنده و گریه‌ی طلیعه‌داران نور را هم كه دو سال و چند ماه دیگر در اینجا گِرد خواهند آمد خواهی شنید.

گوش كن... می‌شنوی؟

كربلا و آن سوی‌تر، قدس، در انتظار طلیعه‌داران هستند؛ هم آنان كه راهگشای تاریخ به سوی عدالت موعود خواهند بود. آیا تو نیز به خیل آنان پیوسته‌ای؟

هزاران سال از آغاز حیات بشر بر این كره‌ی خاكی می‌گذرد و همه‌ی آنان تا به امروز مرده‌اند و ما نیز خواهیم مرد و بر مرگ ما نیز قرن‌ها خواهد گذشت. خوشا آنان كه مردانه مرده‌اند و تو ای عزیز، می‌دانی تنها كسانی مردانه می‌میرند كه مردانه زیسته باشند. یاد شهدایمان به خیر! شهید عزیز سید صادق دشتی در عملیات بدر به لقای خدا رسید و خلیل پرویزی در همین والفجر هشت. بچه‌های جنگ، فداكارترین و صمیمی‌ترین و پرتلاش‌ترین بچه‌های جهاد فارس. و البته جای آنان هرگز خالی نمی‌ماند و این از اسرار شهادت است.