خبری در راه است

در حیاط خانه ما باران میبارد.
آهنگ رحمت، نوای دلپذیریست.
هوا تاریک است.
از پشت پنجره نوای رحمت الهی به گوش میرسد.
آخر، در حیاط خانه ما باران میبارد!
دلم ابریست.
ابرهای سنگین و سیاه
که نوید بارانی طوفانی را میدهد.
در حیاط خانه ما باران میبارد!
مینشینم کنج خانه
چه گرم و نرم است!
و به صدای باران گوش میدهم.
با خود زمزمه میکنم.
«چترها را باید بست
زیر باران باید رفت ».
بی خیال بابا
کی تو این هوای سرد حال و هوای عاشقی و شاعری دارد.
همین جا کنج خانه صدای باران گوشم را نوازش میدهد
بس است دیگر!
فاصله من تا باران فقط به اندازه گشودن یک در است!
کاش باور داشتم!
در حیات باران میبارد!
با بلندتر شدن صدای باران
چراغهای خانه خاموش میشود.
برق رفت!
سکوت همه جا را فرا گرفت.
مضطرب شدم.
خدای من چگونه راه را از چاه تشخیص دهم؟
یک لحظه صدای باران توجه من را جلب کرد.
خدای من!
نوای رحمت و پاکیت چقدر رساتر به گوش میرسد!
صدای باران را راحتتر میشنوم.
درست است همه جا تاریک است.
و شاید به گمان اولیه
تشخیص راه از چاه دشوار است
لیکن، اگر خوب گوش کنی صدای باران رساتر به گوش میرسد.
در حیات ، باران با صدایی رساتر میبارد!
فقط کافیست
باور کنیم
در بگشاییم و به زیر باران برویم.
همین!
پی. نوشت 1: بهمن سال 57، پدران ما صدای باران الهی را شنیدن و در را گشودن و بهار را مژدگانی گرفتن.
مردم مصر، یمن، اردن! ملت عرب!! در حیات باران میبارد، باور کنید میتوانید در را باز کنید.
آهای نامبارک و ای مگسان گرد گنداب، دیر یا زود در باور بیداری ملتها غرق خواهید شد.
پی. نوشت 2: شبکه استانی، برنامه یک نام یک ملت: محمدرضا پهلوی : من صدای ملت ایران را شنیدم.
شبکه سراسری، اخبار مصر: نامبارک و حامیان دروغینش : ما صدای مردم مصر را شنیدیم.
و تاریخ همچنان تکرار میشود ...!
پی. نوشت 3: حیات همان حیات است و حیاط همان حیاط پس غلط املایی در متن بالا وجود ندارد.
پی. نوشت 4: خبری در راه است / از صدای باران غافل نشیم!
باشگاه كاربران تبیان - ارسالی از mah_respina