پهلوان زنده سینمای ما ...
نگاهی به فیلم «جدایی نادر از سیمین»
اگر فقط سیمین قبول می کرد تا کارگرهایی که پیانوی او را دارند پایین می آورند حق الزحمه یک طبقه اضافی را از خریدار بگیرند چه میشد؟ اگر کارگر پول خرد داشت تا سیمین مجبور نباشد تراول 50 هزار تومانیاش با اسکناس های داخل کشو عوض کند چطور؟ اگر میزان دستمزد کارگران باربر با دستمزد الهه هم اندازه نبود ...؟
این ها را به قصد دریافت پاسخ نپرسیدهام. کاری هم به ماجراهای تقدیریای که در دل این مناسبات است ندارم. آن چه در این مجال مد نظرم است، ظرافت های فنی دراماتیک و موقعیتسازانهای است که خالق «جدایی نادر از سیمین»، در همین چند نمونه مثالی مختصر جمع کرده و بی آن که اوضاع را با گل درشتی درآمیزد، زمینه چینی های لازم را انجام میدهد.
آن چه اصغر فرهادی را تبدیل به پهلوان زنده سینمای روزگار ما کرده همین نکات به ظاهر ساده، اما بسیار مهم است؛ نکاتی که عوامل علی و معلولی و سببیتی درام و روایت را پیش می برند ولی خودنمایی هم نمیکنند.
بدین ترتیب فرهادی هم میگوید و هم نمیگوید. نشان میدهد که سیمین پول را از کشو درمی آورد، اما هوشمندانه چنان میزانسن را با عناصر محیطی مقتضی پر می کند که ذهن تماشاگر معطوف به آن ها میشود و دیگر نکته مزبور چندان در ذهن مخاطب باقی نمی ماند تا این که دوباره در اواخر فیلم ماجرا یادآوری میشود. این را مقایسه کنید با بسیاری از فیلمسازان که برای بیان نکتهای بدیهی و یا تفسیر نمادهای گل درشت شان بارها در متن خود اثر ارجاع میدهند و دکلمه میگویند و دل شان خوش است که فیلم ساختهاند.
آن چه اصغر فرهادی را تبدیل به پهلوان زنده سینمای روزگار ما کرده همین نکات به ظاهر ساده، اما بسیار مهم است؛ نکاتی که عوامل علی و معلولی و سببیتی درام و روایت را پیش می برند ولی خودنمایی هم نمیکنند.
«جدایی نادر از سیمین» همچون سایر کارهای سازندهاش، آکنده از ظرایف است: سیگاری که سیمین در بالکن میکشد، زیپ کیف سیمین که موقع ترک خانه گیر کرده و بسته نمی شود، آنتن بشقابیای که در تراس قرار گرفته است، نمازی که پدر سیمین نشسته در اتاقش میخواند، بند آپارتمانی واقع در بالکن، بوسه مهربانانه و پدرانه حجت به دخترش در راهروی دادگاه، و...همه این ها در تعامل با فضای غنی حسی و ادراکی اثر، ذهن تماشاگر را چه بسا ناخودآگاه تر، جذب مایههای مختلف فیلم میکند.
ماجرا فقط روایت یک داستان مبتنی بر طلاق و سپس سوء تفاهم و قضاوت و دروغ و غیره نیست. اینها سرجای خود؛ اما عنصر اصلی پرداختی است که با رعایت ریزترین جزئیات شکل می گیرد. فرهادی به مخاطبش باج نمیدهد. او را شیرفهم نمیکند. برعکس، توجه او را به گوشه گوشه تصاویر و دیالوگها و میزانسنها و حرکات و سکنات بازیگرانش دعوت میکند. سینما همین است.
سینما و تلویزیون تبیان
خبر آنلاین