تبیان، دستیار زندگی
تطیّر یعنی فال بد زدن از خرافاتی است که ذهن جوامع بشری و حتی افکار فرهیخت‌گان را به خود مشغول کرده است. برخی میپندارند اشیا، حیوانات، بعضی انسانها و تحوّلات طبیعت، میتواند حوادث ناگواری را در زندگی بشر پدید آورد بی‌آنکه سنخیّت یا رابطه‌ای علّی و معلولی بی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

آیا فال نیک و بد واقعیت دارد؟

فال خوب و فال بد


شاید همیشه در میان انسان‌ها و اقوام مختلف، فال نیک و بد رواج داشته است، اموری را به «فال نیک» می‌گرفتند و دلیل بر پیروزی و پیشرفت کار می‌دانستند، و اموری را به «فال بد» می‌گرفتند و دلیل بر شکست و ناکامی و عدم پیروزی می‌پنداشتند، در حالی که هیچگونه رابطه منطقی در میان پیروزی و شکست با اینگونه امور وجود نداشت، و مخصوصاً در قسمت فال بد، غالباً جنبه خرافی و نامعقول داشته و دارد.


این دو گرچه اثر طبیعی ندارند، ولی بدون تردید اثر روانی می‌توانند داشته باشند، فال نیک غالباً مایه امیدواری و حرکت است ولی فال بد موجب یأس و نومیدی و سستی و ناتوانی است.

شاید به خاطر همین موضوع است که در روایات اسلامی از فال نیک نهی نشده، اما فال بد به شدت محکوم گردیده است.

رسوم خرافی و جاهلی از آنِ ملت و فرهنگ خاصی نیست و نمیتوان آن را به دوره معیّنی از تاریخ محدود کرد و خاستگاه مشخّصی را برای آن برشمرد. با وجود این، پدید آمدن خرافات بین انسان‌ها اسبابی دارد که برخی آن‌ها عبارتند از:

الف) آرزوی داشتن سرنوشتی خوب؛

ب) علاقه شدید به آینده‌نگری؛

ج) تلاش برای دور ماندن از تأثیر عوامل و حوادث ناگوار؛

د) کوشش در توضیح اسرار طبیعت؛

تطیّر یعنی فال بد زدن از خرافاتی است که ذهن جوامع بشری و حتی افکار فرهیخت‌گان را به خود مشغول کرده است. برخی میپندارند اشیا، حیوانات، بعضی انسانها و تحوّلات طبیعت، میتواند حوادث ناگواری را در زندگی بشر پدید آورد بی‌آنکه سنخیّت یا رابطه‌ای علّی و معلولی بین فاعل و آن حادثه وجود داشته باشد؛ مثلاً: پرواز برخی پرندگان، هدیه دادن چاقو، عدد 13، و... را علائم نحسی میدانند که از واقعه ناگواری خبر  میدهند.

معنای لغوی و اصطلاحی فال

الفال: و قد تفألت بکذا: ضد الطیرة؛1 فال نوعی خوشبختی و شگون پنداشتن است مقابل تطیّر که به معنای بدشگونی است امّا در فرهنگ فارسی فال بد یا نیک را با نام فال میشناسند.

فال بد (تطیّر) در قرآن

قرآن در آیات متعدّدی تطیّر مشرکان و کفار را در برابر دعوت پیامبران الهی قرار داده که ترتیب تاریخی آنها به این صورت است:

1. تطیّر قوم حضرت صالح علیه السلام؛

حضرت نوح

هنگامی که صالح علیه السلام قومش را به خداپرستی دعوت فرمود بلایایی چون قحطی، خشکسالی و غیره بین آنان بود.2 از اینرو در پاسخ به دعوت پیامبرشان گفتند: به تو و پیروانت بدبینیم، شما مردم شومی هستید، شومیتان به ما نیز رسیده است، از ما دور شوید تا از شرّ شما  خلاص شویم.3 چنان‌که قرآن کریم می‌فرماید: « قَالُوا اطَّیَّرْنَا بِکَ وَ به من مَعَکَ قَالَ طَائِرُکُمْ عِنْدَ اللَّهِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تُفْتَنُونَ»؛ آنان گفتند: «ما تو را و کسانی که با تو هستند به فال بد گرفتیم (صالح) گفت: فال (نیک و) بد شما نزد خداست (و همه مقدرات به قدرت او تعیین میگردد)؛ بلکه شما گروهی هستید فریب خورده».

2. تطیّر قوم حضرت موسی علیه السلام؛

« فَاِذَا جَائَتْهُمُ الْحَسَنَةُ قَالُوا لَنَا هذِهِ وَ اِنْ تُصِبْهُمْ سَیِّئَةٌ یَطَّیَّرُوا به موسی وَ مَنْ مَعَهُ ألا اِنَّمَا طَائِرُهُمْ عِنْدَ اللَّهِ وَلکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لا یَعْلَمُونَ»4؛

امّا (آنها به تنهایی پند نگرفتند بلکه) هنگامی که نیکی (و نعمت) به آنها می‌رسید، میگفتند «به خاطر خود ماست» ولی موقعی که بدی (و بلا) به آنها می‌رسید، میگفتند: «از شومی موسی و کسان اوست» آگاه باشید سرچشمه همه اینها نزد خداست، ولی بیشتر آنان نمیدانند.

امیر مؤمنان علی علیه السلام فرمود: «فاذا تطیر أحدکم فلیمض علی طیرته و لیذکره اللَّه»؛ وقتی یکی از شما فال بد زد به آن توجه نکنید و از کنارش بگذرید و درباره آن خدا را به یاد آورید

3. تطیّر اصحاب القریه؛

دو تن از پیامبران برانگیخته شدند تا قومی را هدایت کنند که به «اصحاب القریه» معروف بودند. قرآن کریم در اینبه اره می‌فرماید: و برای آنان، اصحاب القریه (انطاکیه) را مثال بزن هنگامی که فرستادگان خدا به سوی آنان آمدند، هنگامی که دو نفر از رسولان را به سوی آنان فرستادیم امّا آنان رسولان (ما) را تکذیب کردند؛ پس برای تقویت آن دو، شخص سومی را فرستادیم؛ آنان همگی گفتند: «ما فرستادگان (خدا) به سوی شما هستیم» امّا آنان (در جواب) گفتند: «شما جز بشری همانند ما نیستید، و خداوند رحمان چیزی نازل نکرده است شما فقط دروغ می‌گوئید. رسولان ما گفتند: پروردگار ما آگاه است که ما قطعاً فرستادگان (او) به سوی شما هستیم و بر عهده ما چیزی جز ابلاغ آشکار نیست، آنان گفتند: «ما شما را به فال بد  گرفته‌ایم. (و وجود شما را شوم می‌دانیم)، و اگر (از این سخنان) دست برندارید شما را سنگسار خواهیم کرد و شکنجه دردناکی از ما به شما خواهد رسید! (رسولان) گفتند: شومی شما از خودتان است اگر درست بیندیشید، بلکه شما گروهی اسراف‌کارید. 5

قرآن

4. تطیّر به پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه وآله وسلم؛

مخالفان آن حضرت هرگاه به نیکی و خوشی می‌رسیدند، میگفتند: آن از جانب خداست ولی هنگامی که شکست میخوردند، یا در میدان جنگ آسیب می‌دیدند آن را به پیامبر گرامی اسلام نسبت میدادند. قرآن کریم در اینبه اره می‌فرماید: «وَ اِنْ تُصِبْهُمْ حَسَنَةٌ یَقُولُوا هذِهِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ اِنْ تُصِبْهُمْ سَیِّئَةٌ یَقُولُوا هذِهِ مِنْ عِنْدِکَ قُلْ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ فَمَالِ هؤُلاءِ الْقَوْمِ لا یَکَادُونَ یَفْقَهُونَ حَدیثاً» 6؛ و اگر به آنان (منافقان) حسنه (و پیروزی) برسد می‌گویند: این، از جانب خداست؛ پس چرا این گروه حاضر نیستند سخنی را درک کنند؟ آری! آنچه از نیکیها به تو میرسد، از خداست، و آنچه از بدی به تو میرسد از خود توست و ما تو را رسول برای مردم فرستادیم، و گواهی خدا در اینبه اره کافی است.

5. پاسخ انبیای پیشین و پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم به تطیّر مخالفان؛

با توجه به آیات مذکور درمی‌یابیم که پیامبران خدا بر اساس سفارش الهی همه حوادث ناگوار را به نحوی که مستلزم خبر نباشد به خداوند نسبت میدادند که برخی آن‌ها برای امتحان مردم و بعضی دیگر برای کیفر دادن آنان بوده است؛ برای نمونه پیامبران «اصحاب القریة» در پاسخ به تطیّر آنان فرمودند: شومی شما، از خود شما است « بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ مُسْرِفُونَ»؛ 7زیرا شما در نافرمانی خداوند زیاده‌روی  می‌کنید.

خداوند به پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم نیز می‌فرماید: « مَا أَصَابَکَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَ مَا أَصَابَکَ مِنْ سَیِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِکَ»؛8 هر خیری به تو برسد از خداست و اگر بدی به تو برسد از خود توست.

قرآن کریم در آیات مذکور استدلال می‌فرماید که پیامبران و پیروانشان ناگواریها را برای مردم به وجود نیاوردهاند.

این ناملایمات برای آن است که آنان امتحان شوند؛ تا مؤمن از کافر مشخص شود و به سخن دیگر، اینها هشدارهایی است که میتواند غافلان را از خواب غفلت بیدار کند و آنان را به تفکر وادارد.

خلاصه این‌که: خداوند، به فال بد زنندگان می‌فرماید: طائر شما از خود شما است اگر درست بیندیشید.9

این عمل خود انسان است که منشأ خوبی یا بدی است؛ منفعتی را برای انسان جلب یا مفسده‌ای را از او دفع می‌کند.10 و این خداوند است که خیرات و برکات را به انسان عطا می‌فرماید یا از او، مقابل حوادث ناخوشایند محافظت می‌کند و او را در زندگی می‌آزماید.

امام صادق علیه السلام از پدرانش از نبی اکرم صلی الله علیه وآله وسلم نقل می‌کند: «طیره به کسی ضرر نمیزند و کسانی هم که فال بد میزنند از فتنه نجات نمی‌یابد»

فال بد (تطیّر) در روایات شیعه و اهل سنّت؛

1. امام صادق علیه السلام از نبی اکرم صلی الله علیه وآله وسلم نقل می‌فرمایند: نه چیز از امتم برداشته شده است «الخطأ و النسیان... و الحسد و الطیرة...»؛ این روایت، به حدیث "رفع" مشهور است، و مقصود از رفع طیره در آن، این است که شرع، التزام عرفی به تطیّر را مردود میداند و به آنان سفارش می‌کند؛ به سبب تطیّر از ادامه کار صرفنظر نکنند؛ پس تطیّر اثر تکوینی ندارد و شرع آنرا تأیید نکرده است.

2. در حدیثی پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند: «الطیرة شرک»؛11 فال بد زدن نوعی شرک به خداست. در این روایت نبی اکرم صلی الله علیه وآله وسلم طیره را با یکتاپرستی واقعی متضاد میداند؛ زیرا کسی که مثلاً پرنده یا چیز دیگری را به فال بد می‌گیرد و آن را در سرنوشت خود مؤثر میداند برای خداوند شریک در تأثیر قرار داده است.

3. آن حضرت می‌فرماید: «لیس منا من تطیر أو تطیّر له»؛12 از ما نیست کسی که فال بد بزند یا برای او فال بد بزنند.

4. امام علی علیه السلام نیز می‌فرمایند: «الخیرة فی ترک الطیرة»؛13 انتخاب درست آن است که طیره را ترک کنی.

5. همچنین نقل است: «ان النبی کان یحب الفال الحسن و یکره الطیرة»؛14 همانا پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم فال نیک را دوست داشت و از فال بد زدن، بدش میآمد.

6. امام صادق از پدرانش از نبی اکرم صلی الله علیه وآله وسلم نقل می‌کند: «طیره به کسی ضرر نمیزند و کسانی هم که فال بد میزنند از فتنه نجات نمی‌یابد» 15

7. ابن عبد البر نیز در التمهید فال بد زدن را گناه میداند. 16

از مجموع این روایات استفاده میشود که طیره حقیقت ندارد؛ پس نمیتوان آثار آن را باور کرد و ما موظفیم طیره را ترک کنیم و نباید به سبب فال بد زدن از انجام دادن کاری بترسیم.

راه‌های رهایی از تطیّر در احادیث

توکل به خدا

1. توکّل؛ توکل به خدا، فال بد را جبران می‌کند. نبی اکرم صلی الله علیه وآله وسلم می‌فرماید: «کفارة التطیر التوکل» 17؛ با توکل به خدا فال بد را جبران کنید!

2. بی‌اعتنایی؛ امیر مؤمنان علی علیه السلام فرمود: «فاذا تطیر أحدکم فلیمض علی طیرته و لیذکره اللَّه» 18؛ وقتی یکی از شما فال بد زد به آن توجه نکنید و از کنارش بگذرید و درباره آن خدا را به یاد آورید.

3. دعا؛ پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم به اصحابش فرمودند: «هنگام تطیّر بگوئید: اللهم لا طیر الا طیرک و لا خیر الا خیرک و لا اله الا غیرک»؛19 خدایا! هیچ فال بدی اثر ندارد مگر آنچه را تو بخواهی؛ و هیچ خیری نیست مگر آنچه را تو اراده فرمایی؛ و خدایی جز  تو نیست.

4. صدقه دادن؛

5. فال خوب زدن؛ فال نیک زدن بیشتر مایه امیدواری، حرکت و تلاش است. و به عبارت دیگر، تفأل، تلقینی قوی است که امیدواری و اعتماد به نفس را تا مدتی در انسان نسبت به امری پدید میآورد. و آن، غیر از خوش‌بینی و امیدواری به خداوند هیچگونه واقعیتی ندارد. در حدیثی از پیامبر اکرم نقل است: «تفالوا بالخیر تجده»؛20 کارها را به فال نیک بگیرید تا به آن برسید. آن بزرگوار فال نیک را دوست میداشت21 و این کار، او را شگفت زده می‌کرد. نقل است، هنگام رویارویی مسلمانان با کفار در سرزمین حدیبیه، وقتی سهیل بن عمر به نمایندگی از کفار مکه، خدمت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم آمد آن حضرت به نام او تفأل زد و به یارانش فرمود: «قد سهل علیکم أمرکم» 22؛ امیدوارم کار بر شما آسان شود. و نیز هنگامی که آن حضرت در نامه‌ای، خسرو پرویز پادشاه ایران را به اسلام دعوت کرد؛ او نامه رسول خدا را پاره کرد و در جواب، مشتی خاک برای آن حضرت فرستاد؛ حضرت این عمل را به فال نیک گرفت و فرمود: به زودی مسلمانان خاک او را مالک میشوند. 23

بنابراین در فرهنگ اسلامی، فال بد حقیقت ندارد و اثری بر آن مترتب نیست. و باید از آن دوری کرد؛ اما فال خوب زدن بدین لحاظ که مایه امیدواری، حرکت و حسن ظن به آینده است کار شایسته‌ای به شمار می‌آید.

فرآوری: شکوری

گروه دین تبیان


پاورقی:

[1] خلیل فراهیدی، العین، ج 8، ص 336، و لسان العرب، ابن منظور، ج 11، ص 513، مجمع البحرین، طریحی، ج 5، ص 439.

[2] علامه طباطبایی، المیزان، ج 15، ص 373، و زمخشری، ج 3، ص 371، مکارم، ج 5، ص 491.

[3] سوره نمل، (27) آیه 47.

[4] سوره اعراف، (7) آیه 131.

[5] سوه یس، (36) آیات 13-19.

[6] سوره نساء، (4) آیه 78.

[7] سوره یس، (36) آیه 18.

[8] سوره نساء، (4) آیه 79.

[9] سوره یس، (36) آیه 19.

[10] سوره انفال، (8) آیه 53.

[11] علامه محمد باقر مجلسی، بحارالانوار به نقل از جزری، ج 55، ص 322.

[12] هیثمی، مجمع الزوائد، ج 5، ص 103، و المهذب، ج 2، ص 227، و شرح نهج البلاغة، ابن ابی الحدید، ج 19، ص 373.

[13] ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 10، ص 73.

[14] شیخ طبرسی، مکارم الاخلاق، ص 350.

[15] شیخ صدوق، أمالی، ص 306، مجلس 50.

[16] ابن عبد البر، التمهید، ج 9، ص 285.

[17] علامه محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج 55، ص 322.

[18] شیخ حر عاملی، وسائل الشیعة، ح 31077.

[19] شیخ صدوق، أمالی، ص 316، و المصنف، ابن أبی شیبة، ج 5، ص 313، ح 36411.

[20] علامه طباطبایی، المیزان، ج 19، ص 84.

[21] مکارم الاخلاق، ص 350.

[22] علامه طباطبایی، المیزان، ج 19، ص 86.

[23] همان.

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.