تبیان، دستیار زندگی
روساخت آن چیزی است که بر زبان می‌آوریم. و ژرف‌ساخت آن چیزی است که در ذهن گوینده جای دارد. ....
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

کاربرد فعل در متون کهن فارسی

کاربرد فعل در متون کهن فارسی

در بخش قبلی به کاربرد افعال اشاره شده اما از آن‌ جا که بخش اعظمی از دروس رشته زبان و ادبیات فارسی به متون نظم و نثر اختصاص دارد. لازم است به ‌کاربرد فعل در این متون توجه شود.

ویژگی ‌های کاربرد فعل در متون گذشته به اختصار عبارتند از:

1- حذف شناسه از آخر فعل به قرینه جمله قبلی و به ‌ندرت بعدی (چون نیمه شب بود بار بر نهادند و برفت. (برفتند))

2- آوردن باء زینت در اول ماضی: شیخ را بگرفتند و بزدند.

3- افزودن باء زینت به اول فعل منفی: هیچ چیز در او نماند.

4- افزودن الف در آخر فعل: گفتا، آیدا، دادا

5- استعمال ماضی نقلی با فعل ‌های استم، استی،... رسیدستم (رسیده ام)

6- ماضی استمراری علاوه بر شکل امروزی در قدیم به صورت ‌های مختلفی به ‌کار می ‌رود.

1- همی به جای می: (همی رفت.)

2- ی در آخر به جای می: (یافتی (می ‌یافت))

3- می ‌در اول ی در آخر: (می ‌گفتی)

4- همی در اول ی در آخر: (همی کردمی)

5- ب در اول ی در آخر: (براندی)

6- می‌ و ب در اول: (می ‌بسوخت)

7- همی و ب در اول: (همی بگریستم)

8- می ‌و ب در اول ی در آخر: (می ‌براند می‌)

9- مانی و تانی در آخر با ب یا بدون ب: (برفتمانی،نکردتانی)

10- همی در آخر: (تو رسیدی همی)

 11- ید در آخر: (شدندید)

7- فعل مضارع نیز علاوه بر صورت امروزی صورت ‌های دیگری دارد.

1- همی به جای می: (همی ‌گوید)

2- همی در آخر: (پیچدهمی)

 3- ب به جای می ‌در مضارع اخباری: بسوزد (می ‌سوزد)

4- مضارع ساده به جای التزامی: (پس طریق سپریم تا)

5- مضارع ساده به جای اخباری: (نامه نویسد)

6- ی در آخر است و نیست: (کار تو از این بهتر ستی)

7- ی در آخر: (خوانندی (می خوانند))

8- ب در اول و  ی در آخر: (بیاموزمی)

8- فعل دعا: امروزه به صیغه مضارع التزامی ادا می ‌شود در قدیم در سوم شخص مفرد قبل از شناسه ا می ‌آمده است. دهد (دهاد)، باد (مخفف) (بواد)، مباد (مخفف) (مبواد)، گاهی الفی در آخر (بادا)

9- فعل امر: امروزه با  ب می‌آید. (برو.)

مگر فعل ‌های پیشوندی و مرکب:  (بردار، توجه فرمایید.)

ولی در آثار قدیم به صورت ‌های گوناگون:

1- همراه ب: (بزی)

2- بدون ب: (کن)

3- همراه ی: (می ‌اندیش)

4- همراه می‌ و ب: (می ‌بدانید)

10- فعل بیان خواب: در قدیم در نقل حوادثی که در خواب می ‌دیدند در آخر فعل ی (یای بیان خواب) اضافه می ‌کردند.

(یوسف به خواب دید که ستاره فرو آمدی.)

این از ویژگی سبکی قرن 4 تا 6 است ولی بعدها هم به تقلید به‌کار رفته است.

11- بایستن: امروزه ساخت ‌های: باید، بایست، می ‌بایست، به‌صورت قید به‌کار می ‌رود اما در متون قدیم ساخت ‌های فعل از آن دیده می ‌شود.

1- بایم: مضارع ساده، اول شخص مفرد

2- نبایند: مضارع ساده، سوم شخص جمع

فعل‌های ناقص:

در زبان فارسی فعل ‌هایی هست که با فاعل و مفعول و متمم معنای آن کامل نمی ‌شود و نیاز به کلمه ‌ای دیگر دارد که به آن تمیز می ‌گوییم و این فعل‌ ها ناقص نامیده می‌ شوند.

من (نهاد) او را (مفعول) از خود (متمم) برتر (تمیز) یافتم (فعل).

معروف ‌ترین فعل ‌های ناقص:

دانستن، دیدن، شمردن، یافتن، حس‌ کردن، انگاشتن، پنداشتن، گرفتن، گمان ‌بردن، نهادن، نامیدن، خواندن، گفتن، خطاب ‌کردن، معرفی ‌کردن، لیست ‌کردن، ضبط ‌کردن، گردانیدن، ساختن و داشتن.

افعال دال بر لیاقت و ضرورت:

این افعال بر خلاف دسته ‌های پیش لازم ‌اند و تمیز را به نهاد جمله وابسته می ‌سازند. یعنی مصداق نهاد و تمیز یکی است.

مرا (متمم) شاید (فعل) انگشتری (نهاد) بی ‌نگین (تمیز)

افعال: سزیدن، شایستن، بایستن و زیبیدن

تذکر: گروه متممی یعنی حرف اضافه و متمم نیز جمعا می ‌تواند جایگاه تمیز را اشغال کند.

مر مرا بر راه پیغمبر شناس (مفعول تمیز (پیرو  پیغمبر))

ژرف ساخت، تنازع:

زبان ‌شناسان می ‌گویند هر جمله ‌ای یک روساخت و یک ژرف ‌ساخت دارد.

روساخت آن چیزی است که بر زبان می ‌آوریم.

ژرف‌ ساخت آن چیزی است که در ذهن گوینده جای دارد.

مثال: کتابی که خریده ‌ای به این قیمت نمی ‌ارزد. (روساخت)

تو کتابی خریده ‌ای، کتاب به این قیمت نمی ‌ارزد (ژرف ‌ساخت)

در این مثال کتاب یک بار ذکر شده است.

گاهی کلمه ‌ای که ادغام شده است برای دو جمله دو نقش متفاوت دارد در این صورت تنازع پیش می ‌آید. کتاب برای جمله اول مفعول و برای جمله دوم نهاد است.

مرکزیادگیری سایت تبیان - تنظیم: سمیرا بادامستانی