گفتگو با جمال شورجه درباره سینمای پس از انقلاب اسلامی
جمال شورجه از فیلمسازان نسل پس از انقلاب است كه نسبت به سینمای انقلاب اسلامی نگاه خاص و ویژه ای دارد.
-آ قای شورجه آیا در سینمای پیش انقلاب زمینههایی وجود داشت كه مردم را به خیزش علیه ظلم و استبداد ترغیب كند؟
ج: اساساً سینما و دیگر رسانههای ارتباطی در رژیم ستم شاهی پهلوی تحت كنترل آشكار و پنهان رژیم قرار داشتند و توسط رژیم و عوامل آن هدایت میشدند. خصوصاً ابزاری همچون سینما، حكومت شاهنشاهی از طریق وزارت فرهنگ و هنر این رسانه را بشدت تحت كنترل داشت و از آن در جهت امیال و اهداف خود استفاده میكرد و مردم و جامعه را به سوی غنیمت شمردن و ایجاد غفلت از فرایندهای سیاسی و اجتماعی زمان استفاده میكرد و نیز با تولید فیلمهای هدف دار در جهت انحراف در باورهای مذهبی مردم و نیز متهم كردن آنها به گروههای چپ و كمونیستها بود. بدنه سینما هم در جهت به فساد كشاندن مخاطبین، و خدشه دار كردن بنیانهای خانواده ساخته میشد.
معدود روشنفكران از فرنگ برگشته كه نوعا سینما را در مدارس و دانشگاههای اروپایی و آمریكایی آموخته بودند در پوشش بنیاد فرح دیبا همسر منحرف و فاسد شاه معدوم بصورت هدایت شده فیلم میساختند و راهاندازی جشنواره فیلم تهران نیز در همین راستا بود كه خواص سینماگران بتوانند در رقابت با اروپایی و آمریكایی سطح آثار خود را ارزیابی كنند. نوعا تمهای فیلمهای این قشر از فیلم سازان با ساختارهایی روشنفكرانه و انتقادی به قصد و منظور این امر فیلم میساختند كه حكومت متظاهر وانمود بكند كه در ایران مخالفین هم میتوانند فیلم بسازند حال آنكه هم فیلمسازان و هم خود سیاستگذاران فرهنگی تا خرخره در مهد وابستگی بودند.
این نعل وارونه زدنها هم نمیتوانست از چشم مردم آگاه و روشن بین جامعه دور بماند و همین فریب كاریها و انحرافات مفسده انگیز در سینما باعث شد كه در اولین گامهای پیروزی انقلاب مردم سینماها را بعنوان مظاهر مجسم طاغوت و اشاعه دهندگان فرهنگ شاهنشاهی به آتش بكشند و همین امر هم باعث شد كه امام راحل در اولین نطق و سخنرانی خود پس از ورود به ایران در بهشت زهرا فرمودند «ما با سینما مخالف نیستیم با فساد مخالفیم».
- انقلاب اسلامی چه تحولاتی در شاخههای حاكم بر سینمای ایران ایجاد كرد. بروز این تحولات چه نمود بیرونی داشت؟
ج- بطور قطع و یقین سینما پس از پیروزی شكوهمند انقلاب اسلامی تحول چشم گیری در زمینههای سخت افزاری بدست آورده اما متاسفم كه بگویم در محتوی و معنی و در نمایش توانمندی و اقتدار سیاسی و فكری و صنعتی و رشد علوم مختلف نتوانسته پا به پای انقلاب حركت بكند تشنه و لنگ لنگان بدنبال انقلاب است! سینمای ناقص الخلقه ما به لحاظ جسمی بزرگ شده اما قدرت تمیز خوب از بد را ندارد و مصلحت خود و كشور را نمیداند. سینما در نمایش قدرت تفكر و معنویت و جریان تند انقلاب و پیام فرهنگی و ندای ظلم ستیزی و عدالت گستری و دعوت به خداوند و معنویت عقب افتاده، شیب همسویی سینما با جریان انقلاب و همگرایی با آن هر چقدر كه از پیروزی انقلاب فاصله گرفتهایم كم تر شده است و حساسیت مسئولین فرهنگی كشور نیز در طول این مدت بدلایل مختلف نسبت به ارزشها و آرمانهای انقلاب كمتر شده است. بهمین دلیل در حوزه فرهنگ خصوصا هنر و سینما نیازمند یك خانه تكانی اساسی در مدیریت هستیم و بهمین نسبت نیازمند زلزله بالای 7 درجه ریشتر در بدنه آن. تا هنگامی كه تحول در نگرش و دیدگاه سینماگران كشور صورت نگیرد پیروزی در صنعت وفنآوری راه بجایی نخواهد برد و در نهایت هم سینما تیغی خواهد بود در دست جوان رشید اما كم عقلی همچون سینما كه یا بر سر خود بلایی خواهد آورد یا بر سر دیگران!
- تأثیر جنگ تحمیلی بر رشد نسلی جدید در سینمای ایران را چگونه ارزیابی میكنید؟
ج- جنگ تحمیلی عراق علیه ایران علیرغم اینكه خسارتهای جبران ناپذیری بر پیكر جوان انقلاب و نهال نوپای خیزش عظیم و بزرگ ایران زد اما خیرات و بركات و دستاوردهای زیادی هم برای كشور عزیزمان به ارمغان آورد و بخشی از آن خودكفایی در عرصههای مختلف صنعتی، علمی،فنآوری تكنیكی و دفاعی و مهمتر از همه رسیدن به توانایی خودباوری و خود اتكایی و دفاع همه جانبه در مقابل دشمن عنود و خشمگین كه از اقصی نقاط دنیا مورد حمایت بود و عقب راندن دشمن و باز پس گیری تمامی سرزمینهای تحت اشغال با پشتیبانی مردمی و بسیجی از سوی ملت شریف ایران بود. در حوزه هنر و سینما نیز عدهای از بهترین فیلم سازان نسل جدیدیمان در گردونه جنگ آبدیده شدند و هم اكنون نیز تنها امید نجات سینما معیوب كشورمان به توسط این عده امكان پذیر است و سینمای دفاع مقدس كه از ابتدای جنگ تحمیلی تاكنون حدود دویست فیلم در صندوقچه خود به یادگار گذاشته تنها ژانر و گونهای است كه مولود انقلاب و دفاع مقدس است كه میتوان به آن افتخار كرد و به آن بالید و این ادعا را داشت كه ذخائر ارزشی و معنوی سینمای ما همین ژانر سینمایی است. اگر راه نجات و رفعت و تعالی هم اگر بتوان بر سینما متصور شد از ناحیه همین سینماست.
- بنظر شما سینمای انقلاب اسلامی از چه دورهای شكل گرفت؟
ج: ناچارم اعتراف كنم كه ما سینمایی با نام سینمای انقلاب اسلامی نداریم. یعنی سینمایی كه مبتنی بر ارزشها و آرمانهای انقلاب باشد و در تحكیم این انقلاب تفسیر مبانی این انقلاب ترویج رویكرد فرهنگی و آگاهی بخشی و عدالت جویی و ظلم ستیزی و خدا محوری انقلاب نداریم و در طول ربع قرن پس از پیروزی انقلاب هم روز به روز از این مدار دورتر شدهایم تا جائیكه هم اكنون پر كردن خلعهای عمیق و زیاد این فاصله خیلی سخت و غیرممكن مینماید و هزینههای مادی و انسانی زیادی نیاز داریم كه به نقطه صفر یعنی پیروزی انقلاب باز گردیم. بنابراین باید گفت: از همان اوان انقلاب ما تعریفی از سینما نداشتیم و یا اینكه سینما نتوانست از خورشید انقلاب همچون، ماه نور لازم را درك كند. تنها دوره و مقطعی كه سینما شبیه انقلاب و مردم مسلمان شد دوران جنگ و دفاع بود و با فیلمهای جنگی بروز و ظهور پیدا كرد و نمود خارجی پیدا كرد. بنابراین انتظاری كه انقلاب از سینما داشت برآورد نشد و سینما با انقلاب همسو و همگرا با انقلاب نشد و راه خود را از آن جدا كرد و این فاصله روز بروز هم بیشتر و بیشتر شد بطوریكه در جشنواره 24 یعنی پس از ربع قرن گذشت از انقلاب كبیر اسلامی دیگر نه تنها هیچ اثری از انقلاب و ارزشهای آن در سینما وجود ندارد بلكه از طرف سینما مورد هجمه قرار گرفته و فیلمهای ما كه توسط عناصر و عوامل داخل انقلاب تهیه و تولید شده مستمسك و بهانهای در دست دشمنان انقلاب در خارج از كشور قرار میگیرد كه به بهانههای مختلف بیست و اندی سال است كه در تدارك به انزواكشان انقلاب و حكومت اسلامی هستند قرار میگیرد.
- تعریف شما از سینمای معنی گرا چیست؟
ج: واقعیت این است سینمای نظام جمهوری اسلامی ایران با توجه به رویكردش و جهت گیری و آرمانها و آرزوهایش و شعارهایی میبایست سرتاسر معنی گرا باشد چرا كه پیام انقلاب ما از همان اقتدای پیروزیش و دعوت به معنویت بود. از آنجائیكه هیچ وقت سیاستهای كلان سینمای ما نتوانست و یا نگذاشتند به این معنویت نزدیك شود و روز بروز هم از این موارد الهی دورتر شد. در یك دهه اخیر به قهقرا و ابتذال گرائید. بنیاد سینمایی فارابی كه متولی هدایت سینما و سینماگران بوده و هست برای پر كردن این خلع بنای سینمایی را گذاشت بنام معناگرا، كه دهان این و آن را ببندد و در سال سهمیهای هم برای این گونه سینما در جشنواره فجر اختصاص داد. همانطور كه تا چندی پیش سینمای دینی را این چنین عمل میكرد . این درحالی بود كه خود این فیلمها از چندان تحلیل درستی در خصوص تحلیل مبانی معرفتی و معارفی اسلام ناب نداشتند و خود مبنای پارهای انحرافات و یا مذهب ستیزی و به سخره گرفتن اهل معنا و مذهب نیز بود! بنابراین فیلمها و سینمای معنوی هم اگر با شناخت و تحلیل و با فهم درست دینی اگر ساخته نشود قطعا انحراف آفرین خواهد بود. هر چند این سینما هم برای درپوش گذاشتن به فضای مبتذل حاكم بر سینما بنیان گذاشته شد. بنابراین اعتقاد بنده این است كه كلیت سینمای ما باید معناگرا و اندیشمند و تفكر آفرین باید باشد. سینمایی كه در آن انسان خدا را فراموش بكند و از خدا بیخبر شود و بدنبال این نباشد كه خداوند را اطاعت كند بنا به فرمایش رسول اكرم اسلام حضرت محمد (ص) هیچگاه رفعت و تعالی و رشد نخواهد یافت. و با كوچكترین مشكلات به بنبست رسیده به خودكشی فكر میكند! سینما و فیلم هم آفریده دست و فكر فیلم ساز و نویسنده است و بطور قطع و تعیین ذات و نایافته از هستی بخش كی تواند كه شود هستی بخش. با این تذكر ، حقیر بر این باور هستم كه معنویت حقیقی ابتدا باید سازندگان فیلم و اركان آن را بلرزاند تا در اثرش تاثیر بگذارد. دغدغه فیلم ساز و هنرمند است كه همیشه جهت گیری و رویكرد و حتی ساختار آثار او را نمود میدهد و به نمایش میگذارد به عبارت دیگر هنرمند دغدغهها و دلمشغولیهای خودش را فیلم میكند یا به رمان و یا شعر تبدیل میكند. هنرمند اگر دغدغه اش دنیا و هوسهای دنیوی باشد این امر در اثر او متجلی خواهد شد و اگر این دغدغه دین و عدالت و مبارزه با ظلم و ستم و ... باشد قطعا همان سوژه و موضوع فیلم و اثر هنری هنرمندا خواهد شد. از كوزه همان برون تراود كه در اوست.
- تاثیر سینمای ایران بر سینمای دیگر كشورهای جهان را چگونه ارزیابی میكنید؟
ج: سینمای ما همیشه دنباله رو بوده چه در بدنه و چه در سینمای خاص و بظاهر پیشرو. بعد از انقلاب سینمای بدنه از فیلمهای هندی و دست چندم فیلمهای آمریكایی پیروی میكرد و فیلمهای خاص هم از سینمای سینماگران پیشرو فرانسه و ایتالیا دنباله روی میكرد. پس از انقلاب و متأخرتر از اوایل انقلاب بغیر از ژانر دفاع مقدس غالب فیلمهای بدنه علاوه بر تقلید از فیلمهای درجه دو آمریكا حال از فیلمهای فارسی پیش از انقلاب هم تقلید كردهاند و كپیهای جدید از فیلمهای پیش از انقلاب و نیز فیلمهای هندی دنباله روی میكنند. البته نوع جدید و پرطرفدار در خارج از كشور و در جشنوارههای اروپایی و آمریكایی كه رویكردهای غالب آنها سیاسی است از فیلمهای ایرانی منتقد بر وضعیت موجود در ایران نشان میدهد كه دسته و گروه جدیدی از فیلمهای ایرانی كه مختص خود ایران و فیلم سازهای ایرانی است و فكر میكنم فیلم سازانی را كه در كشورهای خود دچار اختناق و خفقان هستند متأثر میكند و شاید هم از رویه و شیوه فیلمهای سیاه ایرانی تقلید بكنند و تأثیر بگیرند! بیشترین استقبال را از این گونه فیلمهای ایرانی محافل سیاسی تحت پوشش جشنوارههای رنگارنگ میبرند كه قصد به انزوا در آوردن ایران و ناكار آمد و ناتوان جلوه دادن حكومت اسلامی دارند. خلاصه گمان نمیكنم بغیر از ضد انقلاب خارج نشین و عامل صهیونیستی بظاهر حقوق بشر و طرفداران حقوق كودك و فمینستهای اروپایی كه بدنبال حقوق زنان هستند گروهها و افراد دیگری دنبال تأثیرگیری از سینمای ایران باشند.
سینمای ایران و سینماگران ایرانی ناگزیر هستند كه به هویت خود و هویت اعتقادی خود بازگردند و خدا را در محور فعالیتهای خود قرار دهند و خداوند را نزدیك خود نه البته از رگ گردن نزدیكتر از آن مقام بلند و والایی كه میخواهند ببینند. اگر خدا را از زندگی خود حذف كنیم هر گناهی بزرگ و كوچك توجیه ناپذیر خواهد بود و خود را در هر عمل غیر انسانی محق میدانیم. سینمای كنونی ایران بشدت از درد بی خدایی رنج میبرد در لابلای زندگیهای روزمره انسانها در فیلمهای ما خدا غایب است . بنظرم میرسد كه خدا را با زاویه دید و نقطه نظر خود نباید كانالیزه بكنیم. یعنی اینكه مثلا بعد رحمانیت و بخشندگی خداوند را از ابعاد دیگر وجودی آن وجود لایزال برجستهتر كنیم طوریكه مثلا گناه كار به گناه جریتر شود و اعمال زشت خود را با توبه توجیح كند و به امید توبه خود را مجاز به گناه بداند. خداوند عاقبت همه ما را ختم بخیر بكند انشاا...