تبیان، دستیار زندگی
پس از انقلاب اسلامی نقش علیرضا شجاع نوری در معرفی سینمای ایران به جشنواره های معتبر جهانی غیرقابل انكار است. از او خواستیم راجع به تحولاتی كه در سینمای ایران رخ داده گفتگو كنیم با كمی مكث پذیرفت و سخن آغاز كرد. آقای شجاع ن...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

گفتگو با شجاع نوری درباره حضور بین المللی سینمای ایران پس از انقلاب اسلامی


نقش علیرضا شجاع نوری در معرفی سینمای ایران به جشنواره های معتبر جهانی غیرقابل انكار است. از او خواستیم راجع به تحولاتی كه در سینمای ایران رخ داده گفتگو كنیم با كمی مكث پذیرفت و سخن آغاز كرد.

آقای شجاع نوری سینمای ایران در اثر انقلاب اسلامی دچار تحولی اساسی و بنیادین شد. به نظر شما چه تحولی رخداد ؟

_ اگر سینمایی كه قبل از انقلاب در ایران وجود داشته را بررسی كنیم جذابیت جنبی یكی از عوامل اصلی جذب مخاطب بود و خشونت های آنچنانی.یعنی سكس و خشونت دو عنصر اساسی سینما بودند. این را جمع بكنید با این فرمایش حضرت امام كه ما با سینما مخالف نیستیم با فحشا مخالفیم.یادمه یك دفعه اوایل انقلاب یك تعدادی از تهیه كنندگان به آقای بهشتی كه آن روز مدیرعامل فارابی بود می گفتند شما كه می گویید سكس و خشونت نباید باشد پس چگونه سینما می تواند به حیات خود ادامه دهد. به نظر من یكی از ساده ترین اثرات انقلاب اسلامی این است كه ما الان بیست و چهارمین جشنواره فجر را برگزار كردیم و جشنواره پرباری هم بود بدون سكس و خشونت.

آن چیزی كه انقلاب اسلامی به وجود آورده یك باور جدید بود كه امكان پذیر هست كه یكجور دیگر ببینیم و باعث شد كه ماها چشم هایمان را بشوریم و یكجور دیگری ببنیم. این تأثیر ساده و خوبی بود كه انقلاب با خودش آورد.البته ما هنوز اول راه هستم برای رسیدن به آن سینمای آرمانی.

من با چند نفر از خارجی هایی كه كارشان خرید فیلم بود صحبت می كردم دیدم در ذهن آنها هم این تصور شكل گرفته است. وقتی صحبت از یك سینمای پاك می شود اولین جایی كه به ذهنشان می آید سینمای ایران است.

ما خودمان طبیعتا می دانیم كه چقدر فاصله داریم با آن جایی كه می خواستیم برویم. ولی باز همین هم تا آنجایی كه هست در مقایسه با این سینمایی كه در دنیا وجود دارد غنیمت است. فكر می كنم دارد كم و بیش بیشتر می شود جاهایی كه قدر این سینما را می دانند و نسبت به آن التفات می‌كنند. البته خودمان هم باید تلاشمان را بیشتر كنیم و فكر نكنیم رسیدیم ما در راه هستیم برای رسیدن به آن سینمای ارمانی كه انشاءالله یك روزی خواهیم داشت.

*سینمای آرمانی انقلاب اسلامی ما چه شكلی است؟ شكلش تناسب با زمان است یا می توان یك دورنمای شخصی برای سینمای آرمانی انقلاب متصور شد؟

_ من فكر می كنم كه شكل سینمای آرمانی ما مجزا از جامعه آرمانی ما نیست. یعنی اگر ما برسیم به یك جامعه آرمانی كه افرادش همان افراد آرمانی باشند مطمئنا آن سینمایی كه زایده آن جامعه است یك سینمای آرمانی است. به همین خاطر نمی شود مجزای از حركت اجتماع و حركت اخلاقی فرد فرد اعضای جامعه یك محصول هنری ناب به وجود بیاید كه زاییده جامعه است كه هنوز به خلوص و تكامل نرسیده است.

*به نظر نمی رسد سینمای ایران قبل از انقلاب نقش یك پیشرو را در زمینه مسائل اجتماعی یا دعوت به مسائل اخلاقی و انسانی برای جامعه ایرانی داشته باشد البته بجز استثناءهایی مثل گاو، قیصر یا گوزنها اما وضع مطلوبرا هم ترسیم نمی كردند. اما این نقش بعد از انقلاب تغییرات فراوانی داشت . سینمای بعد از انقلاب در مقاطعی مثل جنگ، مردم را به پیروز شدن ترغیب می كرد یا بعد از جنگ مردم را به توجه به اصول انسانی تشویق كرد. چه شد كه هنرمند در جامعه ایرانی جرأت كرد این كار را بكند؟ چون اگر تاریخ ایران را هم یك مرور مختر كنیم من یاد ندارم كه بعد از مشروطیت تا انقلاب اسلامی هنرمندان به این شكل مردمدار هدایتگر مردم به فضایل اخلاقی باشند. اگر در یك مقطعی یك شاعری شعر سیاسی هم می گفت با چند شعر غیراخلاقی آن را جبران می كرد. یعنی دعوتش یك دعوت آرمانی نبود یا اقلا در مسیر دعوتش با یك دعوت كننده استوار نبود ولی چه شد كه این اتفاق در سینمای بعد از انقلاب افتاد.

آن مقطع انقلاب كه به عنوان یك مقطع از آن یاد می كنم یك حال و هوای خارجی وجود داشت و آن حال و هوایی بود كه آن همه شهید هم ثمره اش بود.خوب یك سایه ای از رخ یارهم كه در جام سینما افتاد یك تحولاتی در سینما ایجاد كرد.

پس از انقلاب یك مقطعی بود كه سینمای ما تازه داشت متولد می شد و هیچكس در فكر این نبود كه به جایی رسیدیم و یك سینمایی شدیم. همه فیلمسازها فقط حرف خودشان را می زدند. مثل الان نبود كه خیلی از فیلمسازها تلاش می كنند كه حرف دیگران را بزنند. آن موقع هنوز اقبال جهانی نسبت به سینمای ما آنقدر زیاد نشده بود هر چیزی كه بود همان بود كه خودمان بودیم. هر چیزی بود همان بود كه با خلوص نیت ابراز می كردیم. به فكر این نبودیم مخاطب چه داخلی و چه خارجی چه فكری می‌كردندراجع به فیلم ما و ما فیلم مان را متأثر از این امر بسازیم. اگر هم افتاقی در سینما افتاد ثمره آن زمان است . فیلم یك اثر هنری است كه زاییده فكر یك هنرمند روشفنكر است. هنرمند كسی هست كه مدام یك ندایی در درونش می گوید مرغ باغ ملكوتم نیم از عالم خاك. این تعریف هنرمند است كه هر كس یك ترجمه ای از آن را بیان می كند. وقتی كسی كه این ندا در درونش هست یك اثری را خلق می كند تأثیر خود را روی مخاطب می گذارد و با دیگران ارتباط برقرار می كند. اما از این حد بیشتر نیست مجموعه اینهاست كه می تواند فرهنگ سازی كند.

این بحث راهبردی بودن را كه شما گفتید من قدری میان مدتی یا كوتاه مدتی می بینم در حالی كه تأثیر اثر فیلم یا اثر هنری درازمدتی است یعنی زمینه سازی و فرهنگ سازی می كند ممكن است فیلم برای دستگیری یك دزد كاری را نكند اما كاری می كند كه دیگر دزدی نشود این دوتا معنی متفاوتند.

شاید از كرخه تا راین این نقش را عهده دار بود. واقعا نگاه مردم به مقوله جانبازان شیمیایی بعد ازاین فیلم تغییرات اساسی كرد و زمینه را برای توجه بیشتر به این مسئله فراهم كرد. دقیقا همین طور است زمینه سازی شد.

هنرمند كارش آژیر كشیدن نیست. هنرمند مریض به بیمارستان نمی برد. هنرمند تلاش می كند كه كسی مریض نشود. یعنی اینقدر بلند مدت فكر می كند و تأثیرش از این جنس خواهد بود تأثیرات كوتاه مدت بیشتر سیاسی است تا خبری.

در همان از كرخه تا راین بیشتر آن حس هنرمندانه بود كه تأثیر گذاشت. والا می توانست خیلی اخبار راجع به این قضیه پخش شود ولی این تأثیر را نگذارد. عمق جراحات شیمیایی نقش اول از كرخه تا راین از میزان جراحات آنهایی كه در حلبچه بودند كه بیشتر نبود اما به خاطر شكل هنری كه داشت با یك جایی از روح ما ارتباط برقرار كرد كه ماندگار شد.

یك فیلم های هستند كه تاریخ مصرف دارد و یك فیلم هایی هم ندارد و معلوم نیست در آینده چه برداشتی از آنها می شود و شاید آن موقع خاصیت خودشان را پیدا می كند.

ما در این مقطع كه از كرخه تا راین را دیدیم چون مسئله جانبازان شیمیایی را با پوست و گوشت خود لمس كردیم بدترین لایه این فیلم كه بحثی عاطفی راجع به مجروحین شیمیایی بود بیشترین تأثیر را روی ما گذاشت اما ممكن است سال های بعد كه از این مجروحین شیمیایی فاصله گرفتیم دوباره ما یا نسل های دیگری این فیلم را ببینند و آن موقع ممكن است لایه های دیگر این فیلم خود را نشان دهد.

*فیلمی مثل روز واقعه را هر موقع كه ببینی حدودی از همان حال و هوای فیلم را در ذهن و دل آدم زنده می كند اما ممكن است این موضوع در مورد از كرخه تا راین صدق نكند. به نظر شما علت این تفاوت چیست؟

_این تفاوت مثل تفاوت جنگ ما و واقعه عاشورا است

* یعنی شباهتی بین این دو وجود ندارد؟

_ همان اندازه كه شباهت وجود داشت تأثیر گذاشته ولی عمق خودحادثه است كه غنای می دهد به اثری كه پیرامون آن ساخته می شود.در مورد واقعه كربلا با كل یوم عاشورا كل ارض كربلا صادق است چون كل یوم عاشورا است فیلمی كه بتواند بخشی از آن حقیقت را نشان دهد برای كل یوم است. ولی كل یوم كه جنگ ایران و عراق نیست یا همه مردم كه جانباز شیمیای جنگ ایران و عراق نیستند. البته آن هم به اندازه خودش عزیز و محترم و بزرگ است و به همان اندازه می توان با آن ارتباط برقرار كرد.اما اگر یك رابطه عاطفی یا یك بحث انسانی را در گوشه ای مطرح كرده باشد كه ما به خاطر مشغول شدن به بحث جانبازان شیمیایی از آن غافل شدیم ممكن است در سال های بعد این نكته مثل یك جواهر بدرخشد اما فیلم روز واقعه طفیلی اعتبار واقعه عاشورا است كه مورد توجه قرار می گیرد نباید این دو را با هم مقایسه كرد.

اگر بخواهیم سوای از بحث جانبازان شیمیایی از كرخه تا راین را به عنوان یك اثر هنری بررسی كنیم اگر بعضی از لایه های آن عمق بیشتری داشته باشد پس از زمانی كه تأثیر مستقیم قصه كنار برود ممكن است خود را نشان دهد و به همین اندازه می تواند ماندگارتر شود.

شما دو سر یك طیف را در نظر بگیرید كه یك سر آن روزنامه است و یك سر آن هم شعر حافظ. روزنامه را هر كس بخواند یك چیز مشخصی می فهمد و خیلی معنای مستوری ندارد یك دور هم كه از صفحه اول تاآخر آن را بخوانی دیگر چیزی برای خوانده نشدن ندارد. اگر شما بخوانید من بخوانم یاهر كس دیگری بخواند یك مفهوم مشترك را استنباط می كنیم و ما هیچ نقشی نداریم در آنچه كه روزنامه نوشته شده است او تولید كرده است و ما مصرف می كنیم.

هرچه از این روزنامه فاصله می گیریم به یك اثر هنری نزدیك می شویم تا برسیم به شعر حافظ در این فاصله هایی كه ایجاد می شود مخاطب بیشتر كند و كاو می كند در كلمات و بیشتر می فهمد. یك اثر هنری به شما این اجازه را می دهد كه در آن غور كنیدو نگرش بیشتری داشته باشید .در مقابل یك اثر هنری به میزان وقتی كه می گذارید و رابطه عمیقی كه با ان برقرار می كنید بیشتر بهره می برید.اثر هنری صرفا یك تابلو نیست. بلكه مجموعه ای است از تابلو و آنچه از پس ذهن شما بیرون می آید.

ما هر چقدر كه راجع به شعر حافظ بیشتر فكر می كنیم نكات بیشتر كشف می كنیم این لذتی كه می برید یعنی شما شریك هستید با حافظ در خلق اثر آن. چون شما در این اثر شریك هستید این اثر ماناتر است و هرچقدر حافظ بیشتر به شما اجازه بدهد دراین اثر هنری شریك باشید این اثر ماندگارتر می‌شود.

ماندگارترین اثر هنری كه داریم قرآن است. شما تا قیامت هم قران برداشت كنید باز هم می شود برداشت جدیدتری بكنید. خداوند مخلوقات را دعوت كرده است تا در آن نمود كند و در خلق آن شریك شوند.

دراین طیفی كه ترسیم كردم می شود سینما را بررسی كرد. بعضی فیلمها یك ملودرام های ساده است كه شما ده بار دیگر هم آن را ببینید باز همان است. همان چیزی كه شما دیده اید دوستتان هم دیده و اگر ده نفر دیگر هم فیلم را ببینند باز همان را خواهنددید. ولی یك آثاری هم هست كه شما می بینید می توانید از آن استنباط كنید در دیالوگ و میزانسن فكر كنید چرا صحنه این گونه است؟ چرا فلان حرف را زد؟

هرچه روید جلوتر چیزهای جدیتری كشف می كنید. تا اینكه می رسید به جایی كه دیگر هیچ چیز جدیدی برای شما ندارد. این دیگر آخرین لایه است كه شما آن را فهمیده اید و تمام.ما اگر یك زمانی بتوانیم فیلمی مثل شعر حافظ بسازیم آن موقع می توانیم به خودمان ببالیم. یعنی فیلمی كه با هم ارتباط برقرار كند نه مثل شعرهایی كه هیچ كس نمی فهمد و نمی تواندبا آن ارتباط برقرار كند. هر كس بتواند به اندازه ظرفیت خودش از آن فیلم برداشت كند یك آدم عادی هم وقتی تابلوی لبخند ژكوند را می بیند می ایستد و یك لبخندی می زند یك متخص هم وقتی آن را می بیند ارتباط برقرار می كند.

- به نظر شما امروز در دنیا، چیزی به نام سینمای ایران وجود دارد؟ آیا شاخصه‌هایی وجود دارد كه بگویند اینها، نشاندهنده سینمای ایران است؟

* سینمای كیارستمی و جلیلی وجود دارد. می‌شود اینها را به خاطر پاسپورتشان بگوییم از ایران آمده‌اند، اما اینكه بخواهند مشخصات سینماتوگرافیك بگذارند و بگویند این سینمای ایران است خیر.تعریف خیلی عام می‌توانند برایش پیدا كنند. یعنی سینمایی كه آن سكس و خشونت را ندارد. سینمایی كه سالم است و خانواده‌ها هم می‌توانند ببینند.

- از چه سالی چنین چیزی شكل گرفت ؟ مثلا سال 1360 اگر خارج كشور می‌رفتید توجهی نسبت به سینمای ایران وجود داشت؟

* اصلا چنین چیزی وجود نداشت تا سال 65 و 66 هم چنین چیزی نبود یادم هست اولین سالها‌یی كه فیلم‌هایی از ایران در جشنواره بین المللی گل می‌كرد، می‌گفتند یك جرقه از ایران آمده است. اصلا نمی‌دانستند كه سینما داریم سابقا فكر می كردند فقط در ایران فیلم ساز است. بعد كیارستمی آمد. بعد مخملباف آمد و فیلم‌هایی دیگر. سال‌ها طول كشید تا این جایگاه برای سینمای ایران شكل گفت. قبلا كسی باور نمی‌كرد ما سینما داشته باشیم. اصلا محلی از اعراب نداشتیم. این چیزی نیست كه گفته من باشد به عنوان نماینده سینمای ایران در خارج از كشور ، براساس آمار و اطلاعات این حرف مشخص است.

ما حتی در بازار فیلم هم كه شركت می‌كردیم، از من سئوال می‌كردند از كجا شركت كردی، می‌گفتم از ایران. با تعجب می‌پرسیدند مگر ایران سینما داره؟! طرف صادقانه سئوال می‌كرد. اصلا باورش نمی‌شد. چون آنها فقط تبلیغات خودشان را علیه مانشان داده بودند ما تبلیغات نكرده بودیم كه وضع ما چگونه است.

ذهنیتی ایجاد كرده بودند كه با انقلاب ، هنر در ایران مرد. اما وقتی فیلم‌هایی از ایران می‌دیدند، خودشان مسئول پاسخگویی تهمتهایشان بودند. دیگران سئوال می‌كردند كه چه طور هنر در ایران مرده و یك فیلم از ایران آمده است؟! حالا با محتوای آن فیلم كاری نداریم.

یادم هست كه فیلم جاده‌های سرد خیلی ها را متعجب كرد. یكی می‌پرسید لابراتوار شما كجاست؟ می‌گفتیم در ایران . طرف تعجب می‌كرد. در فیلم جاده‌های سرد، یك سكانسی هست كه می‌روند داروخانه . وقتی این فیلم را در مونترال نمایش دادیم از ما سئوال می‌كردند برای داروخانه دكور زدید؟ مگر در كشور شما ، دارو هم پیدا می‌شود؟! فكر می‌كردند كه در ایران، داروخانه هم وجود ندارد! آن اوایل ، سئوالاتی از این جنس مطرح بود. البته اینها باعث شد كه موجی از شگفتی ایجاد شد. آن قدر علیه ما تبلیغات كرده بودند كه شگفتی سینمای ایران ، هر روز پربارتر و پر رنگ تر می‌شد. هنوز شگفتی‌شان تمام نشده بود، یك فیلم ساز دیگری آمد.

تازه یاد گرفته بودند اسم كیارستمی را تلفظ كنند، باید "خ" یاد می‌گرفتند تا بگویند مخملباف این را یاد نگرفته، باید عیاری را یاد می‌گرفتند كه باید تشدید هم داشته باشد.

الان سینما ما در خارج از كشور شناخته شده است. مثلا امروز سینما ما را، سینمایی رئال می‌شناسند. یعنی سینمایی كه به مردم روز مره و زندگی روز مره توجه دارد. فیلم‌ها، خیلی با مردم كوچه خیابان فرقی ندارد كاراكترها را كه می‌بینید، می‌توانید احساس كنید كوچه و خیابان دارند زندگی می‌كند. در صورتی كه قبل از انقلاب این گونه نبود. سینمای خیلی از كشورها هم این گونه نیست. مثلا قبل از انقلاب ، كاراكتر یك مكانیك بود كه آواز می‌خواند و یكه بزن بود و شبها توی كوچه، هفت هشت نفر را هم می‌زد و یك دختر ثروتمند عاشقشان می‌شد و ... اصلا شما به ازای خارجی این را نمی‌دیدید.بله، یك عده بودند كه ادا در می‌آوردند، شغل یارو مكانیك بود، این اداها را هم در می‌آورد كه بگوید ما اینجوری هستیم. اما سینمایی كه امروز داریم، در مورد آنهایی است كه وجود دارند و امروز آنها را می‌بینیم.

یعنی این سینما، آینه جامعه است. البته بگذریم از این كه ممكن است این سینما غافل باشد از بخش‌هایی از اجتماع و یا روی بخش‌هایی زیاد تاكید كرده باشد.

- آن نسلی كه این سینما را به وجود آورد ، نسلی بود كه در انقلاب رشد كرد؟

*بله.

- آیا هنوز هم آن نسل زایش دارد؟

* من قبلا این حرف را در بحث سینمای آرمانی گفتم. هر چیزی كه در جامعه‌مان اتفاق می‌افتد، در سینمای ما هم اتفاق می‌افتد، ما نباید سینما و جامعه سینمایی را مجزای از جامعه بررسی كنیم. دقیقا هر چه در جامعه می‌گذرد در سینما منعكس می‌شود. مثلا بگویید چرا‌ آن موقع فیلم "خانه دوست كجاست" ساخته می‌شد، اما الان ساخته نمی‌شود. می‌گویم برای این كه آن موقع اونجوری بود و امروز نیست. آن روز اگر سرتاسر خیابان دكتر شریعتی را می‌گشتی، یك وسیله الكتریكی پیدا نمی‌كردی . ولی الان پر شده یك زمان تجمل گرایی یك چیزی بوده الان یك چیز دیگری شده است. نمی‌شود همه این تحولات اجتماعی را ندیده بگیریم . ما واقعا فرزند همین اجتماع هستیم.

الان تلویزیون از صبح تا شب تبلیغ پژوی 206 و زندگی لوكس را می‌كند. مگر سینمای ما جدای از این می رود. آنها هم همین طورند.

آن پسر رزمنده كه آن روزها در غیاب پدرش دعای كمیل می‌خواند و شب‌ها نماز شب می‌خواند و صبح جمعه دعای ندبه‌اش ترك نمی‌شد و نفت خانه همسایه را هم می‌برد كه او هم به اندازه خودش خدمت كرده باشد، حالا همان پسر شاید گوشی از گوشش نمی‌افتد،شاید یكجور دیگر به زندگی نگاه می‌كند. او هم تغییر كرده است. اتفاقا من فكر می‌كنم به این نسبت تغییرات، سینمای ما خیلی بیشتر خودش را حفظ كرده است. به خاطر این كه سینمای ایران خود را همیشه در معرض نقد و تفاوت می‌دیده است؛ الان نیز همانطوراست.

سینماگرها در اتاق شیشه‌ای نشسته‌اند در صورتی كه هیچ قشر دیگری این طور نیستند. سینماگرها هر كاری بكنند ، انعكاس دارد. و تا دلتان بخواهد منتقد وجود دارد. به هر جایی نتوانند بند كنند، می‌آیند سراغ سینما. دیوار سینما از هر جایی كوتاه تر است. به همین خاطر ، دست اندركاران سینما، مجبورند خیلی بیشتر خودشان را حفظ كنند.

راجع به ارزش‌ها، از خیلی‌ها نمی‌توانند سئوال كنند. اما سراغ سینما كه می‌آیند می‌گویند چرا دیگر "پرواز در شب" ملاقلی پور ساخته نمی‌شود. چرا ملاقلی پور از این فیلم‌ها می‌سازد. خود شما اگر سردار جنگی را هم ببینید ، كت و شلوار تنش كرده و پژوی 206 سوار می‌شود، بعضی هم كه وارد تجارت شده‌اند. كسی نمی‌آید به او بگوید تو چرا اینجوری شدی! تو كه با یك كلمه "یا زهرا" نیروی وسط حمله بودی چرا آلان این طوری هستی! اما تا حاتمی كیا یك فیلم غیر جنگی بسازد ، همه یقه‌اش را می‌گیرند كه آقای حاتمی كیا، جنگ را فراموش كردی!

- امروز واژه‌ای در سینمای ایران به كار می‌رود، به نام سینمای معناگرا. می‌خواستم تعریف شما را از این عنوان بدانم. چون به نظرم این واژه ، پس از یك بلوغی كه سینمای ایران یافت، مطرح شد و جزو دیدگاه‌هایی است كه زاییده سینمای بعد از انقلاب است. به علاوه این كه می‌خواستم بدانم آیا به این نوع از سینما - سینمای معناگرا را - در دنیا شناخته می‌شوم یا اصلا در دنیا نسبت به سینمای معناگرا توجهی وجود دارد؟

* من تصور خاصی از سینمای معناگرا ندارم كه بیان كنم. اما باید این نكته را مجددا بگویم كه خیلی دوست دارم به یك سینمای آرمانی برسیم. من هنوز گمگشته‌ام را پیدا نكردم هر كدام از این نداها و عنوان‌ها كه بیاید، من زیر علمش سینه می‌زنم. به امید این كه من را به سمت آن سینمای آرمانی رهنمود شود. كسانی هم كه " سینمای معناگرا" را ابتكار كردند. با همین امید این كار را كردند تا یك گام جدید برداریم. به سمت سینمای آرمانی. سینمای معناگرا، نشان می‌دهد كه ما هنوز در جست و جوی سینمای آرمانی هستیم و این جست و جوگری نشانه زنده بودن سینمای ماست. مثل آن كسی كه می‌خواهد دیو را از پای در آورد ، اما هنوز نمی داند رستم باید چه شكلی باشد . واژه‌هایی مثل سینمای دینی و سینمای معناگرا هم از همین سنخند. همه اینها را راه می‌اندازیم كه از پا نیفتیم. چون اگر این اتفاق‌ها بیفتد، مثل آدمی كه سرما دارد او را از پا می‌اندازد، خوابمان می‌برد و می‌افتیم در خواب زمستانی و دیگر بیدار نمی‌شویم. این ها مثل سیلی‌هایی است كه به آدم سرما زده می‌زنند تا خوابش نبرد. الزاما این سیلی‌ها سازش با آتش نیست.

سینمای معناگرا یك سیلی به سینمای سرمازده ماست تا خوابش نبرد و حیات خود ادامه دهد، بلكه بتواند خود را به سینمایی كه باید باشد نزدیك كند كه هنوز خیلی فاصله داریم با آن وضع مطلوب.

- از فرصتی كه در اختیار ما قرار دادید، سپاسگزارم.

* بند هم از شما متشكرم.