تبیان، دستیار زندگی
دادگاه خانواده را به خود اختصاص می­دهد.با توجه به پرونده­های موجود در دادگاه­ها بیشتر فریب­هایی که از جانب آقایان صورت گرفته ، دروغ در بیان داشتن تحصیلات عالیه ، شغل مناسب و یا حتی ادعای فرزندی یکی از خانواده­های معروف بودن است و در مقابل فریب­هایی که از
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

فریب در ازدواج ( تدلیس)

ازدواج

امروزه یکی از مشکلات میان زوج­های جوان که به واسطه­ی آن کانون­های خانوادگی در همان سال­های اول از هم می­پاشد ، نبود صداقت و فریب­خوردن یکی از طرفین یا اصطلاحاً فریب در ازدواج است که حجمی از پرونده­های دادگاه خانواده را به خود اختصاص می­دهد.با توجه به پرونده­های موجود در دادگاه­ها بیشتر فریب­هایی که از جانب آقایان صورت گرفته ، دروغ در بیان داشتن تحصیلات عالیه ، شغل مناسب و یا حتی ادعای فرزندی یکی از خانواده­های معروف بودن است و در مقابل فریب­هایی که از جانب خانم­ها صورت گرفته اکثراً مبتنی بر پنهان­کردن ازدواج در گذشته است که با آشکار شدن این موارد، فریب­خورده شکایت خود را تحت عنوان فریب در ازدواج به دادگاه ارائه می­دهد.

تدلیس: عبارت از عملیاتی است که زن یا مرد یا شخص ثالثی انجام داده و موجب فریب در امر ازدواج شود که طبق قانون جرم محسوب شده و فریب­دهنده به مجازات خواهد رسید.

همانطور که می­دانید عقد نکاح دائم یا به وسیله طلاق و یا فسخ نکاح منحل می­گردد. گاهی یکی از طرفین بیماری داشته که در زمان عقد آن را مخفی داشته و یا وجود صفتی که مورد نظر طرف مقابل بوده در خود وانمود نماید خواه این مانور به صورت عمل باشد خواه به صورت نوشته یا لفظ ، نظیر ارائه گواهی جعلی صحت مزاج که این هم حق فسخ برای طرف فریب­خورده می­آورد و آثار و پیامدهای حقوقی ویژه­ای دارد که با عنوان « تخلف از شرط صفت» در قانون مدنی مطرح است . همچنین این مسأله جرم محسوب شده و در قانون برای آن مجازات هم در نظر گرفته شده است.

مواردی که فریب در ازدواج محسوب شده و باعث ایجاد حق فسخ می­شود:

اگر هر یک عیوب ذیل حین عقد در مرد بوده و زن از آن بی­خبر بوده است:

1 – جنون ( دیوانگی) 2 – خصاء ( بیماری جنسی)3 – عنن به شرط اینکه ولو یکبار عمل زناشویی را انجام نداده باشد. 4 – مقطوع بودن آلت تناسلی به اندازه­ای که قادر به عمل زناشویی نباشد.

و اگر هر یک از عیوب ذیل حین عقد در زن بوده ولی مرد از آن بی­خبر بوده است:

1 – جنون( دیوانگی)2 – قرن ( بیماری جنسی) 3– جذام ( بیماری پوستی) 4– برص( بیماری پوستی) 5  – افضاء ( بیماری جنسی) 6 – زمین­گیری7 – نابینائی از هر دو چشم

هر گاه در یکی از طرفین صفت خاصی شرط شده و بعد از عقد معلوم شود که طرف مذکور آن وصف را نداشته برای طرف مقابل حق فسخ خواهد بود خواه وصف مذکور در عقد به صراحت بیان شده یا عقد متبایناً بر آن واقع شده باشد.

شرط کردن صفت به صورت­های زیرمحقق می­شود:

1 – بیان صفت به صراحت در ضمن عقد ، ذکر شود. مثلاً وکیل زوجه می­گوید : « موکل خود خانم ..... را به عقد ازدواج آقای دکتر.... با مهریه.... درآوردم.»

عده فسخ نکاح همانند عده طلاق سه طهر است ، مگر اینکه زن با اقتضای سن ، عادت زنانگی نبیند که در این صورت عده او سه ماه است.و در زمان عده فسخ نکاح زوج حق رجوع ندارد.

2- مشخص شدن دختر یا پسر، قبل از عقد به صفتی خاص كه عقد هم مبتنی بر آن صفت واقع گردد، مانند آنكه دختر و پسر قبل از عقد برای یكدیگر نامه بنویسند و پسر در انتهای نامه با عنوان دكتر ... امضا نماید، یا در صحبت‌های قبل از عقد، دختر یا پسر خود را به دروغ دارای اوصاف خاصی معرفی كنند.

3- در مورد صفت هیچ گفتگویی نمی‌شود، ولی بر حسب عرف و عادت عقد بر وجود وصف خاصی نسبت به دو طرف منعقد می‌گردد؛ مثلاً اگر پسر یا دختر مطلبی در مورد بیماری خود نگویند، قضاوت عرف بر آن است كه لزوماً سالم هستند و دارای بیماری خاص و مهمّی نمی‌باشند.

بر حسب انواع شرط صفت فوق، تخلف از شرط صفت به صورت‌های مختلفی محقق می‌شود، از قبیل:

1- به دروغ صفت كمالی را به خود نسبت می‌دهد یا نقصی را از خود دور می‌كند. مثلاً فردی خود را مهندس معرفی ‌كند.

2- در عمل برخلاف واقع كاری انجام ‌دهد كه در پی آن صفت كمالی را به خویش نسبت دهد یا نقصی را از خود دور ‌كند. مانند: آنكه فردی كچل، در مراسم خواستگاری و عقد از گیسوی مصنوعی استفاده نماید.

3- با سكوت پرده بر روی نقص خویش گذاشته یا تصور دیگران از كمال خویش را مورد تأیید قرار دهد.

كه این وجه به چند حالت قابل تصور است:

الف) فرد نسبت به نقص خویش جاهل ‌باشد، مانند: فرد عقیم یا انسان مبتلا به ایدز كه خودش نیز از وجود این بیماری در بدنش اطلاعی ندارد، لذا خود را سالم می‌‌پندارد و طرف مقابل هم تصور می‌‌كند كه با فرد سالمی ازدواج كرده است.

ب) فرد نسبت به نقصی كه مخفی است و بدون اظهار آن نمی‌توان نسبت به آن مطّلع شد، سكوت می‌كند. مانند: ابتلا به بیماری سرطان یا عارضة قلبی.

ج) فرد به عیب خود علم دارد و نقص هم ظاهر می‌باشد، لذا سكوت از عیب به معنای كتمان آن نمی‌باشد، ولی فرد متقاضی ازدواج كوتاهی كرده و در مورد آن دقت و تحقیق ننموده است، لذا به دلیل كوتاهی خویش، تصوری خلاف واقع نسبت به طرف مقابل پیدا نموده است.

از انواع فوق، مواردی كه فرد به دروغ صفتی را برای خویش بیان ‌كند یا عیب ظاهری را خلاف واقع نشان دهد یا نسبت به عیب مخفی خود كه از آن اطلاع دارد، سكوت ‌نماید، سبب فریب گردیده و به عبارت دیگر طرف مقابل در این نكاح مورد «تدلیس» واقع شده است. بنابراین در تمامی موارد تخلف از شرط صفت، تدلیس محقق نمی‌گردد، بلکه زمانی تدلیس به حساب می­آید که قصد فریب و گول زدن لحاظ شده باشد.در هر حال در موارد تخلف از شرط صفت نیز به استناد ماده 1128 عقد قابل فسخ خواهد بود.

هر گاه در یکی از طرفین صفت خاصی شرط شده و بعد از عقد معلوم شود که طرف مذکور آن وصف را نداشته برای طرف مقابل حق فسخ خواهد بود

مجازات

در مقابل فریب در ازدواج دو راهکار وجود دارد. فرد فریب­خورده یا می­تواند از طریق کیفری شکایت کند که در این صورت 6 ماه الی 2 سال حبس تعیین می­شود یا می­تواند اقدام حقوقی کرده تقاضای حق فسخ کند . فسخ ازدواج تشریفات خاص طلاق را ندارد و فریب­خورده می­تواند به راحتی نکاح را فسخ کند.

اختیار فسخ فوری است بدین معنی که طرفی که حق فسخ دارد بعد از اطلاع نکاح را فسخ نکند این حق او ساقط می­شود البته به این شرط که علم به این حق فسخ و علم به فوریت آن داشته باشد . تشخیص مدتی که برای امکان استفاده از این حق لازم بوده به نظر عرف و عادت است.اگر آگاهی فرد فریب­خورده بعد از رابطه زناشویی باشد ، وی می­تواند علاوه بر فسخ نکاح از عامل فریب مهریه را باز پس گیرد. دادگاه در صدور حکم مجازات مجاز است که میزان حبس را بر میزان حداقل یا حداکثر تعیین کند ولی همین دادگاه می­تواند به لحاظ جهات مخففه یعنی با توجه به این که فرد فریب­دهنده جوان بوده و دارای سوء سابقه نیست ، جریمه را حتی تا میزان 50 هزار تومان تخفیف دهد یعنی کاملا بستگی به دادگاه دارد که میزان حبس و مجازات را به چه حدی تعیین کند.

دروغ و ریا

سوالات متداول:

آیا می­توان اشخاص ثالث را نیز در این خصوص متهم نمود؟

رویه مشخصی موجود نمی­باشد به عنوان مثال زوج با فریب زوجه مبنی بر اینکه دارای تحصیلات عالیه می­باشد با نام برده ازدواج نموده و پس از اطلاع زوجه از این امر ، وی علیه زوج و پدر وی اقدام به شکایت نموده و مدعی می­گردد که پدر زوج از این امر قطعاً مطلع بوده و با سکوت خود موجبات تسهیل عمل مجرمانه را فراهم نموده است که البته چنانچه سوء نیت پدر زوج اثبات گردد می­توان با عنوان تبانی یا مباشر معنوی از نامبرده اقدام به شکایت نمود.معاونت در جرم تدلیس هم قابل طرح و هم قابل بررسی در مراجع قضایی است.

پرسش این است: هر گاه تدلیس به وسیله شخص ثالثی واقع گردد؛ چنانکه، پدریا مادر پسر یا دختر، یا واسطه ازدواج، صفاتی برخلاف واقع برای همسر یا شوهر ذکرکرده و طرف دیگر را فریب داده باشد، آیا فریب خوره حق فسخ خواهد داشت؟ قانون مدنیدر این مورد ساکت است. بعضی از استادان حقوق تدلیس به وسیله ثالث را موجب حق فسخ برایطرف مقابل دانسته اند . تبانی یکی از زوجین با شخص ثالث در تدلیس به منزله آن است که خود اومرتکب تدلیس شده است و در این صورت با توجه به ماده 1128 ق. م. می توان گفت: صفت خاصی که یکی از زوجین برخلاف واقع واجد آن قلمداد شده به طور ضمنی وارد قلمرویقرارداد شده و وقوع عقد مبتنی بر آن بوده است

صرف سکوت هر یک از طرفین و در نتیجه در اشتباه گذاردن طرف مقابل در این خصوص جرم می­باشد یا خیر؟

به عنوان مثال شخصی که ازدواج قبلی خود را به طرف مقابل اعلام ننموده و با سکوت خود موجبات عدم اطلاع طرف دیگر را از این امر باعث گردد آیا مصداق تدلیس در نکاح می­باشد یا خیر؟ به نظر می­رسد مورد از موارد تدلیس در نکاح می­باشد و اداره حقوقی قوه قضاییه نیز در نظریات مختلف خود این امر را تأیید نموده است . در قانون آمده چنانچه هر یک از زوجین قبل از عقد ازدواج طرف خود را به امور واهی از قبیل داشتن تحصیلات عالیه ، تمکن مالی ، موقعیت اجتماعی ، شغل و سمت خاص، تجرد و امثال آن فریب دهد و عقد بر مبنای هر یک از آن­ها واقع شود ..... ,مصداق واهی بودن موارد اعلامی طرفین نیز عرف می­باشد یعنی هر آنچه که در عرف به عنوان امر واهی بوده و طرف واجد آن نباشد مشمول قانون می­گردد.

فسخ ازدواج تشریفات خاص طلاق را ندارد و فریب­خورده می­تواند به راحتی نکاح را فسخ کند

نکته: هر گاه نکاح ناشی از تدلیس باشد فریب خورده می­تواند طبق قواعد مسئولیت مدنی از فریب­دهنده مطالبه خسارت کند؛ اعم از این که فریب­دهنده یکی از زوجین یا شخص ثالث باشد و اعم از اینکه همسر فریب­خورده از حق فسخ استفاده کند یا نه . بنابراین هر گاه شوهر در اثر تدلیس با زنی غیر باکره ازدواج کند و از حق فسخ نخواهد یا نتواند استفاده کند می­تواند تفاوت بین مهر باکره و غیرباکره را به عنوان خسارت از فریب­دهنده به عنوان خسارت بگیرد و اگر مهر نداده و فریب­دهنده خود زن است می­تواند مابه­التفاوت را از مهر کسر و بقیه را به زن بپردازد. بنابراین اگر دختری به واسطه صدمه­ای بکارت خویش را از دست داد، در حالی که از آن بی­خبر است ، در این حالت به یقین تدلیس واقع نشده است؛ ولی اگر دختری مرتکب بی­عفتی شود و باکره نباشد سکوت او در مقابل خواستگار نوعی تدلیس محسوب می­شود . چرا که عرفاً پسری که به خواستگاری دختری می­رود می­پندارد که دختر در گذشته با مردی ارتباط جنسی نداشته است.

مرد و زنی با هم ازدواج می­نمایند بعد از وقوع نکاح کاشف به عمل می آید که زن باکره نبوده است آیا برای مرد حق فسخ نکاح وجود دارد یا خیر؟

پاسخ: چون در عقد نکاح دختر اصل باکره بودن است در واقع صفت باکره بودن در ازدواج با دختر شرط اصلی صحت عقد نکاح است در قانون هم به این موضوع اشاره شده بدین توضیح هر گاه در یکی از طرفین صفت خاصی شرط شده باشد و پس از عقد معلوم شود که طرف فاقد وصف مورد نظر بوده برای طرف مقابل حق فسخ خواهد بود خواه وصف مذکور در عقد تصریح شده یا خیر. زیرا در ازدواج با دختر شرط باکره بودن مستتر است و موردی برای تصریح وجود ندارد.

زنی شوهر را فریب داده و بعد از نکاح ونزدیکی، مرد از تدلیس آگاه شده و نکاح را فسخ می کند. آیا می تواند مهری را که بهزن داده است از او پس بگیرد یا اگر نداده است از دادن آن خودداری کند؟

پاسخ :می دانیم باتحقق نزدیکی زن مستحق تمام مهر می شود لکن از آن جا که پرداخت مهر برای آن بوده که شوهر زنی را فاقد نقص یا واجد صفت کمالی که منظور او بوده بگیرد، پس از فسخ نکاح بهعلت تدلیس، شوهر می تواند به عنوان خسارت مهری را که به زن داده است پس بگیرد و یااگر نداده است از پرداخت آن خودداری کند. بعضی در این موردبرای زن کمترین مهر امثال او را قائل شده اند. بعضی دیگر گفته اند: چون نزدیکی واقعشده کمترین چیزی که می تواند مهر قرار گیرد و به عبارت دیگر کمترین چیزی که عنوانمال بر آن صدق می کند به زن داده می شود و بقیه به شوهر بر می گردد. این نظر قولمشهور فقهای امامیه می باشد.

مهریه

فسخ نکاح قبل از نزدیکی:

در تمام مواردی که نکاح قبل از نزدیکی فسخ شود زن حق مهر ندارد، به جز یک صورت که آن عبارت است از آنکه نکاح به علت وجود عنن ( ناتوانی جنسی زوج) فسخ گردد که در این صورت زن مستحق نصف مهر است.

فسخ نکاح پس از نزدیکی:

1 ) هر گاه زن مرد را در ازدواج فریب دهد و مرد پس از نزدیکی به عیوب واقف گردد چنانچه مرد از حق خود استفاده ننماید باید تمامی مهر را بپردازد ولی در صورت اعمال حق و انحلال نکاح زوجه مستحق مهریه نمی­باشد و اگر قبلاً پرداخت نموده می­تواند پس بگیرد.

2 ) اگر فریب­دهنده زن نباشد بلکه کسان او یا واسطه­ای دیگر باشد مرد می­تواند مهریه پرداخته به زن را از فریب­دهنده مطالبه نماید.

عده فسخ نکاح

عده فسخ نکاح همانند عده طلاق سه طهر است ، مگر اینکه زن با اقتضای سن ، عادت زنانگی نبیند که در این صورت عده او سه ماه است.و در زمان عده فسخ نکاح زوج حق رجوع ندارد.

چگونگی طرح دعوا:

دادخواست فریب در ازدواج باید به دادگاه خانواده هر شهرستان ارائه شود.

در مورد فسخ نکاح به دو نحو می­توان طرح دعوا کرد:

الف: ابتدا به محض اطلاع از موجبات فسخ ، عقد را خود ذی­حق فسخ نماید و به موجب اظهارنامه مراتب اعمال اراده خود را به طرف مقابل اطلاع دهد . سپس با تقدیم دادخواست به دادگاه صدور حکم بر تأیید فسخ را طلب کند. در این حالت از تاریخ اعمال اراده ذی­نفع ، عقد فسخ­شده محسوب می­شود و حکم دادگاه تنها کاشف از این است که اعمال حق فسخ در تاریخ مذکور به درستی انجام شده است . توجه به این نکته ضروری است که رویه قضایی دادخواست به خواسته فسخ را پذیرفته و حکم به فسخ صادر می­کنند.در صورتی که مرد بیماری عنن داشته باشد ، زوجه شخصاً حق فسخ نکاح را ندارد بلکه باید به حاکم رجوع کند . دادگاه از تاریخ مراجعه زوجه به دادگاه ، یک­سال مهلت تعیین می­نماید، چنانچه زوج در مدت مزبور قدرت جنسی خود را به دست آورد ، اعم از اینکه با زن مزبور یا زن دیگری قدرت همبستری پیدا کرد برای زوجه حق فسخ نکاح نخواهد بود.

ب) بدون فسخ عقد با تقدیم دادخواست به دادگاه با برشماری موجب فسخ نکاح ، صدور حکم بر فسخ عقد را طلب کند.در این صورت زمانی عقد فسخ می­شود که رأی دادگاه بر فسخ صادر شود و قطعی گردد تا این زمان عقد معتبر و تأثیر گذار بوده و حقوق و تکالیف زوجین نسبت به هم پابرجا است.

ضمن دادخواست به تأیید فسخ ، می­توان صدور حکم بر اموری چون استرداد جهیزیه ، مطالبه مهریه در صورت وقوع نزدیکی ، مطالبه نفقه ایام گذشته ، ثبت در سند نکاحیه واسناد سجلی و ... را مطالبه کرد تا گرفتار روند دادرسی طولانی دیگری نشد].

سیر انجام کار در دادگاه

هنگام ورود به دادگاه بهترین راه برای کسب اطلاعات حقوقی،مراجعه به واحد مشاوره است. در این محل افرادی به عنوانوکیل و مطلع شما را به شکل رایگان راهنمایی می‌کنند. پس از مشورتبا این وکلا، می‌توانید یقین حاصل کنید که تا چه حد شکایتی که می‌خواهید مطرح کنید،می‌تـواند به نتیجه مثبتی برسد. در این مرحله و پس از تصمیم نهایی برای شکایت بایدبه واحد تنظیم دادخواست مراجعه کنید. در این محل برای هر نوع شکایتی لایحه آماده و تایپ شده‌ایوجود دارد که در مقابل مبلغ بین یک هزار تا دو هزار تومان در اختیار شما قرارمی‌گیرد. لایحه دادگاه ‌از یک برگ تشکیل شده و پس از تکمیل شدن باید به انضمام اسناد ومدارک مورد نیاز که بیشتر فتوکپی شناسنامه و عقد‌نامه است به واحد نقش تمبر ارائهشود.

در این بخش روی لوایح متناسب با هر لایحه تمبر زده می‌شود. پس از آن شما باید ازلایحه خود فتوکپی تهیه کنید. نسخه اصلی شکایت در پرونده باقی می‌ماند و نسخه دومنیز از سوی دادگاه برای طرف شما ارسال می‌شود. پس از طی این مراحل پرونده شما ازسوی فردی از مسؤولان دادگاه بررسی می‌شود و بعد از تایید مدارک و اطمینان از تکمیلبودن آنها، پرونده به واحد رایانه می‌رود تا اطلاعات آن در این مکان ثبت شود. سپس پرونده به معاونت ارجاع می‌رود. در اینمرحله پرونده شما به یکی از شعبه‌های دادگاه ارسال می‌شود. از این پس تمامپرونده‌های شما و پرونده‌هایی که همسرتان علیه شما طرح کند، در همان شعبه رسیدگیمی‌شود، البته در خود شعبه نیز پرونده از جهات مختلفی بررسی می‌شود تا یک وقت مدارکپرونده کم و کسر نباشد. نکته قابل‌توجه دیگر این است که همسران برای شکایت ازیکدیگر در دادگاه نیاز به فتوکپی عقدنامه دارند، در زمانی که اختلافی میان همسرانشکل می‌گیرد، طبیعتا امکان دسترسی به عقدنامه از سوی یکی از دوطرف وجود ندارد. برایاین مساله قانون پیش‌بینی لازم را هم انجام داده و آن اینکه هر کدام از همسرانمی‌توانند به‌جای کپی عقدنامه، رونوشت عقدنامه را به دادگاه ارائه کنند. رونوشتعقدنامه نیز در محضری که سند ازدواج در آن تنظیم شده به هر یک از دو طرف دادهمی‌شود و به‌دست آوردن آن بسیار ساده است.

بخش حقوق


منبع: سایت حقوقدانان