تثبیت امامت امام زمان توسط پدرشان(علیهماالسلام) امام عسکرى علیهالسلام براى تثبیت امامت فرزندش چه تدابیرى اندیشید؟
حضرت براى تثبیت امامت حضرت مهدى (عج) از راههاى مختلف استفاده نمود:
1 - تعلیمات وبیانات
موسى بن جعفر بن وهب بغدادى مىگوید: از امام عسکرى (علیه السلام) شنیدم که فرمود: «گویا شما را مىبینم که در حقّ جانشین من اختلاف خواهید کرد. آگاه باشید! هر کس به امامان بعد از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) اقرار کند ولى منکر فرزند من شود، همانند آن است که به جمیع انبیاى خدا و رسولان او اقرار کرده ولى نبوت محمّد رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را انکار کرده است...».(1) احمد بن اسحاق مىگوید: از امام عسکرى (علیه السلام) شنیدم که فرمود: «ستایش خداوندى را سزاست که قبل از آنکه از دنیا رحلت کنم، جانشین بعد از خودم را نشانم داد.»( 2) در روز سوم ولادت حضرت مهدى (علیه السلام)، پدرش امام عسکرى (علیه السلام) او را بر اصحاب خود عرضه کرد و فرمود: «این فرزند، صاحب و امام شما بعد از من و خلیفه من بر شما است. او قائمى است که مردم در انتظار او به سر خواهند برد...».(3)
2 - نشان دادن به خواص
احمد بن اسحاق بن سعد اشعرى مىگوید: خدمت امام عسکرى (علیه السلام) رسیدم تا از جانشین آن حضرت سؤال کنم. حضرت در ابتدا فرمود: اى احمد بن اسحاق! خداوند تبارک و تعالى هرگز زمین را از زمان خلقت حضرت آدم (علیه السلام) تا روز قیامت، از حجت بر خلق خالى نگذاشته و نخواهد گذاشت. به توسط حجّت است که بلا را از اهل زمین دفع مىکند، و به واسطه اوست که باران نازل کرده و برکات زمین را بیرون مىآورد.
پرده را کنار بزن. کنار زدم، ناگهان کودکى با شمایلى خاص بر ما وارد شد و بر دامان امام عسکرى (علیه السلام) نشست. حضرت فرمود: «این فرزند صاحب وامام شما بعد از من است...»
آن گاه عرض کردم: اى فرزند رسول خدا! امام و خلیفه بعد از شما کیست؟ حضرت فوراً از جا بلند شد و داخل اتاق گشته، در حالى که کودکى به مانند ماه پاره با حدود سه سال بر شانه خود داشت بر من وارد شد و فرمود: «اى احمد بن اسحاق! اگر کرامت تو نزد خداوند عزّوجلّ و نزد حجتهاى خداوند نبود این فرزند را بر تو عرضه نمىکردم...».( 4) شیخ صدوق از ابىغانم خادم نقل مىکند: «خداوند به امام عسکرى (علیه السلام) فرزندى عنایت فرمود که نام او را «محمد» نهاد. در روز سوّم از ولادتش او را به اصحابش عرضه داشت و فرمود: این صاحب و امام شما و خلیفه بعد از من است...».( 5)
معاویة بن حکیم ومحمّد بن ایّوب بن نوح ومحمّد بن عثمان عَمْرى مىگویند: «ما با چهل نفر در منزل امام عسکرى (علیه السلام) بودیم که آن حضرت فرزند خود را بر ما عرضه کرده و فرمود: این امام و خلیفه شما بعد از من است، او را اطاعت کنید و بعد از من در ادیان خود متفرّق نشوید که هلاک خواهید شد. بدانید که بعد از این روز هرگز او را مشاهده نخواهید کرد...».( 6)
یعقوب بن منقوش مىگوید: خدمت امام عسکرى (علیه السلام) رسیدم در حالى که کنار اتاقى که بر درب آن پردهاى آویزان بود نشسته بودند. عرض کردم: اى آقاى من! صاحب امر امامت -بعد از شما- کیست؟ فرمود: پرده را کنار بزن. کنار زدم، ناگهان کودکى با شمایلى خاص بر ما وارد شد و بر دامان امام عسکرى (علیه السلام) نشست. حضرت فرمود: «این فرزند صاحب وامام شما بعد از من است...».( 7)
آیا حضرت مهدىعلیهالسلام براى اثبات امامتش در کودکى اقدامى انجام داده است؟
حضرت مهدى (علیه السلام) در راستاى تثبیت امامت و رهبرى خود نسبت به جامعه شیعى اقداماتى را انجام داد:
1 - اقامه معجزات و کرامات
در قضیه ابوالادیان -که قبلاً به آن اشاره شد- آمده است: «...کودک جلو آمد و بر حضرت عسکرى (علیه السلام) نماز گزارد و بعد در کنار قبر پدرش به خاک سپرده شد. کودک -حضرت مهدى (علیه السلام)- به من فرمود: اى بصرى! جواب نامههایى که با تو است نزد من آر. آنها را به حضرت تقدیم نمودم. در دلم گفتم: این دو نشانه از نشانههاى امامت است که در این کودک مشاهده کردم. تنها باقى مىماند یک نشانه و آن اینکه از آنچه در همیان است خبر دهد... .
ابوالادیان مىگوید: خادم خارج شد و فرمود: نزد شما نامههاى فلان شخص و فلان شخص است، و در خورجین او هزار و ده دینار وجود دارد که از آن جمله دینارهایى زرکوب است. آن جماعت نیز نامهها و مال را به او داده و گفتند: کسى که تو را براى گرفتن اینها فرستاده همان امام است...».( 8)
2 - جواب مسائل
یکى دیگر از راههاى اثبات امامت خود، پاسخ به سؤالهایى بود که توسط نوّاب اربعه به آن حضرت ارسال مىشد و حضرت نیز جواب آنها را به صورت توقیع مرقوم مىداشتند، همانند: جواب به مسائل احمد بن اسحاق اشعرى، جواب به مسائل اسحاق بن یعقوب، جواب سؤالهاى حمیرى، جواب به مسائل محمّد بن ابراهیم مهزیارى، جواب به مسائل ابى الحسین بن محمّد اسدى و دیگران.
پی نوشت ها:
1. بحارالأنوار، ج 51، ص 160، ح 6
2. کمال الدین، ص 408 ؛ بحارالأنوار، ج 51، ص 161، ح 9
3. کمال الدین، ص 431
4.کمال الدین، ص 385و348، ح 1
5.کمال الدین، ص 431، ح 8
6. کمال الدین، ص 435، ح 2
7.همان، ص 437، ح 5
8.کمال الدین، ج 2، ص 503و502، ح 24
فراوری- بخش عترت و سیره تبیان