تبیان، دستیار زندگی
قضاوت در امور مردم و رسیدگی به اختلافات و شکایات آنان، یکی از کارهای دشواری است که حکومت اسلامی عهده دار آن است و موظف است افرادی را برای این کار انتخاب نماید که هم از نظر علم و هم از نظر عدالت در حدّی باشند که بتوانند حق را از باطل تشخیص داده و میان مردم
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

امان از متصدیان نالایق!!!

قضاوت


قضاوت در امور مردم و رسیدگی به اختلافات و شکایات آنان، یکی از کارهای دشواری است که حکومت اسلامی عهده دار آن است و موظف است افرادی را برای این کار انتخاب نماید که هم از نظر علم و هم از نظر عدالت در حدّی باشند که بتوانند حق را از باطل تشخیص داده و میان مردم به عدالت قصاوت کنند.

در غیر این صورت، کسانی که شایستگی قضاوت را ندارند، نخواهند توانست عدالت را بر قرار نمایند.


امیرالمؤمنین علی علیه السلام، در خطبه 17 نهج البلاغه به بیان صفات کسانی می پردازد که بدون لیاقت و استحقاق بر مسند قضاوت می نشینند و مردم را به گمراهی می کشانند.

امام علیه السلام در این خطبه، آنها را به دو گروه تقسیم کرده است:

گروه اول: کسانی هستند که آگاهانه راه ضلالت را می پویند و تسلیم هوا و هوس می شوند و در دین بدعت می گذارند و مایه گمراهی خوشیتن و خلق خدا می شوند.

گروه دوم: جاهلان عالم نما و خود کامگان ناآگاهی هستند که گرفتار جهل هستند و بدون هیچ گونه آمادگی برای داوری میان مردم، بر مسند قضاوت می نشینند و مردم را به شبهه می اندازند و پشت سرهم مرتکب اشتباه و خطا می شوند.

منفورترین خلایق چه کسانی هستند؟

« ان ابغض الخلائق الی الله رجلان: رجل و کله الله الی نفسه، فهو جائر عن قصد السبیل، شغوف بکلام بذعة و دعاء ضلالة، فهو فتنة لمن افتتن به، ضال عن هدی من کان قبله، مضل لمن اقتدی به فی حیاته و بعد و فاته، حمال خطایا غیره، رهن بخطیئته.»

در این فراز از خطبه شریف هفدهم، امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید:

« مبغوض ترین مردم در نزد خداوند دو صنف هستند: 1- گروهی که خداوند آنها را به حال خود واگذاشته است. ...»

بدیهی است حب و بغض به آن صورتی که در انسان ها وجود دارد، در مورد خداوند مفهوم ندارد، زیرا این حب و بغض از قبیل حالات و دگرگونی هایی است که در روح و جان انسان بر اثر تمایلات و نفرت نسبت به اموری پیدا می شود، اما در مورد خداوند حب به معنی این است که فرد را مورد رحمت قرار دهد و بغض به معنی این است که فرد را از رحمت خویش دور سازد. بنابراین افرادی را که خداوند به حال خود واگذار کرده باشد، در واقع از رحمت خویش دور ساخته است و ایشان شایستگی حمایت از جان و مال مردم را ندارند.

اوصاف متصدیان ناشایسته حمایت از جان و مال مردم :

حضرت علی علیه السلام در این خطبه صفاتی را برای این افراد مطرح می فرماید از جمله آنکه « فهو جائر من قصد السبیل » چنین کسی از راه راست منحرف می گردد. « قصد السبیل » همان راه میانه و معتدل و خالی از هر گونه افراط و تفریط است. همان راهی است که انسان را به سوی خدا می برد. بدیهی است انسان در صورتی می تواند راه راست را از میان هزاران راه نادرست تشخیص دهد که عنایت الهی شامل حال او شود، اما کسی که به خاطر نافرمانی هایش به حال خود واگذار شده است در حیرت و سرگردانی می ماند.

دومین ویژگی این افراد آن است که « شغوف بکلام بدعة » به سخنان بدعت آمیز خود دل خوش می کنند و مردم را به گمراهی می کشانند و از این بابت خوشحالند، آنها بار گناهان کسانی را که گمراه کرده اند بر دوش می کشند (در گناه آنان شریکند) و همواره در گرو گناهان خویش هستند.

امیرالمومنین علیه السلام می فرماید: « مبغوض ترین مردم در نزد خداوند دو صنف هستند: 1- گروهی که خداوند آنها را به حال خود واگذاشته است. 2 - گروه دوم کسی است که انبوهی از نادانی ها را در خود جمع کرده است و در میان مردم نادان به هر سو می شتابد و در تاریکی های فتنه از همه جلوتر می دود

گروه دوم از مغضوبین :

گناه

« و رجل قمش جهلاً، موضع فی جهال الامة، عاد فی اقباس الفتفة ..... »

و گروه دوم کسی است که انبوهی از نادانی ها را در خود جمع کرده است و در میان مردم نادان به هر سو می شتابد و در تاریکی های فتنه از همه جلوتر می دود،..... »

نخستین وصف متصدیان نادان که حمایت از شخصیت و جان و مال مردم را به عهده می گیرند این است که برای برخورداری از توجه مردم، همواره سراغ بی خردان را می گیرند و در میان آنان پرسه می زنند تا اولاً توجه مردم عوام را به خویش جلب کنند که متاسفانه اکثریت جامعه را همین عوام تشکیل می دهند. و ثانیاً در میان مردم رکود و بی خبری ایجاد کنند تا زمینه مناسبی باشد برای پوشاندن جهل خود شان.

ویژگی دوم این افراد آن است که ضد روشنایی ما هستند: «عاد فی اعباش الفتنة»

چرا که اگر روشنایی باشد، چشم صحیح و سالم اجسام و اشکال و رنگ ها را می بیند. کسی که از روشنایی می گریزد یا به اختلال بینایی دچار است و یا از دیدن واقعیاتی که در روشنایی دیده می شوند وحشت دارد.

خصوصیت دیگری که خصرت برای این افراد می شمارد این است که: « او از دیدن منافع پیمان صلح در میان مردم، نابیناست. » « عم بما فی عقد الهدنة »

اصولاً این افراد همیشه خواهان این هستند که آتش اختلاف میان افراد شعله ور باشد تا به مقاصد پلید خود برسند، در حالی که اگر می دانستند آرامش و صلح در میان مردم، به نفع همه افراد است و درگیری و نزاع برای هیچ کس سود قطعی ندارد، به سراغ این امور نمی رفتند.

برقراری صلح در جامعه باعث می شود تا همه چیز آن چنان که هست نشان داده شود، موقعیت افراد آن چنان که هست مشخص شود و حقایق و واقعیت ها، اهمیت خود را به خوبی نشان دهد.

طبیعی است که چنین افرادی از برقراری صلح در جامعه وحشت دارند و به هر طریق ممکن از آن جلوگیری خواهند کرد.

ویژگی بعدی این افراد جاهل که به ناحق متصدی امور جامعه می شوند، این است که:

« قد سمّاه اسباه الناس عالماً و لیس به » انسان نماها او را عالم و دانشمند می نامند در حالی که چنین نیست. آیا این یک خیانت به اجتماع نیست که منصب عالی علم را به کسی ببخشند که شایسته آن نیست؟ و به او بگویند عالم در حالی که واقعاً چنین نیست؟

این نام گزاری باعث می شود که همه ارزش ها نابود شود و همه اصول و قوانین رشد و کمال جامعه بی اعتبار شود.

نتیجه :

مشکلات قضایی و قضاوت میان مردم، مانند سایر مشکلات علمی و اجتماعی، از طریق بررسی مقدمات صحیح و منطقی حل و فصل می شود ولی آن کسی که آشنایی با این مقدمات صحیح ندارد، نه تنها به نتیجه مطلوب نمی رسد، بلکه در وادی ضلالت جبران  و سرگردان می شود و دیگران را نیز به گمراهی می کشاند.


منابع:

شرح نهج البلاغه، علامه محمد تقی جعفری، ج 4

پیام امام امیرالمومنین (علیه السلام)، آیة الله مکارم شیرازی، ج 1

آمنه کریمی

بخش نهج البلاغه تبیان

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.