آسیب شناسی هندسه علوم، تنها از ضرورت های نظام حوزوی نیست، بلکه دانشگاه ها و حتی مدارس نیز، در طول تاریخ به ویژه پس از رنسانس با آن درگیر بوده اند. به عنوان مثال، پس از رنسانس و ورود به عصر جدید، هندسه علوم قرون وسطی که مبتنی بر الهیات بود البته ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

درآمدی بر ضرورت بازسازی هندسه علوم حوزوی - قسمت 1

-h2g 9dejg

1. نخستین و مهم ترین رسالت نهادهای علمی، اعم از حوزوی و غیر حوزوی، پاسداری از مواریث علمی و توسعه مرزهای دانش است.

2. اما انجام مطلوب این رسالت هنگامی میسر می گردد که هندسه علومِ نهادهای موردنظر به صورت درست و اصولی طراحی شده باشد.

3. در طراحی هندسه علوم باید دو نکته بسیار مهم مورد توجه مهندسان نهادهای علمی قرارگیرد:

«استقرای تام علوم مورد نیاز» و «تعیین جایگاه و ربط منطقی علوم با یکدیگر».

4. عدم توجه به این دو نکته ساده، ابتدایی و در عین حال بسیار مهم و بنیادین، می تواند اثربخشی و کارآیی مطلوب نهادهای علمی را به شدت کاهش دهد.

5. زیرا هرگاه عضوی از اعضای خانواده غایب شود، علاوه بر آن که رشد آن عضو با رکود مواجه خواهد شد، به علت نقش معرفتی علوم نسبت به یکدیگر، ممکن است فهم درست سایر علوم نیز در معرض آسیب قرارگیرد.

6. حال اگر عضو غایب دارای کارکرد اجتماعی نیز باشد، علاوه بر آسیب های معرفتی، شاهد آسیب های اجتماعی نیز خواهیم بود.

7. به نمونه هایی از غیبت علوم اسلامی از هندسه علوم حوزوی و پیامدهای ناشی از آن اشاره شد.

8. اما علومی که در طول تاریخ حوزه ها به ویژه حوزه های چند سده اخیر مورد غفلت واقع شده، بسی بیش از نمونه های یادشده می باشد که خود نیاز به مباحث تفصیلی، به ویژه در قالب طرح های پژوهشی دارد.

9. بحثی که باقی مانده، مربوط به بررسی ربط منطقی و ساختار علوم حوزوی است که اینک تقدیم می گردد.

10. لازم به یادآوری است که بحث حاضر نیز مانند بحث پیشین چنان که از عنوان مقاله برمی آید در حد «اجمال» و «درآمد» است؛ آن هم با این انگیزه که در میان علاقه مندانِ بهار تحول حوزه و تصمیم سازان و تصمیم گیران این نهاد مقدس علمی، طرح مسأله نماید. ناگفته پیدا است دست یابی به یک هندسه علمی مطلوب، نیازمند مهندسی خاص خویش می باشد.

 

طرح مسأله

فرض کنیم مجموعه علوم مورد نیاز یک نهاد علمی، به صورت کامل استقراء شده و در دستور کار اساتید تحقیق و تعلیم قرارگیرد. مسأله مهم دیگر برای دست یابی به یک هندسه علمی مطلوب، طراحی درست ساختار علوم یا ربط منطقی مجموعه علوم استقراء شده با یکدیگر است. غفلت از این نکته می تواند عوارضی چون آسیب های معرفتی و اجتماعی داشته باشد، زیرا وقتی یک علم از جایگاه اصلی خود جابه جا شود، دو حالت برای آن متصور است:

 

1. تنزل از مقام و جایگاه اصلی؛

2. ارتقا نسبت به مقام و جایگاه اصلی.

 

در هر دو حالت، هم علمی که جایگاه علم دیگر را اشغال کرده و هم علمی که جایگاهش اشغال شده و هم متولیان و مخاطبان آن علوم، در معرض آسیب خواهند بود.

 

آسیب شناسی هندسه علوم، تنها از ضرورت های نظام حوزوی نیست، بلکه دانشگاه ها و حتی مدارس نیز، در طول تاریخ به ویژه پس از رنسانس با آن درگیر بوده اند. به عنوان مثال، پس از رنسانس و ورود به عصر جدید، هندسه علوم قرون وسطی که مبتنی بر الهیات بود البته الهیاتی ممسوخ و منسوخ به تدریج با یک تحول اساسی مواجه شد. یکی از شاخصه های اصلی آن تحول بنیادین این بود که الهیات و اخلاق از ساختار علوم، حذف و یا به منتهی الیه حاشیه نظام علمی مدرن رانده شد. به این ترتیب، علم سکولار تولد یافت و دست اندرکار تغییر در الگوی زندگی انسان گشت.

 

اکنون، پس از چند سده، شاهد دستاوردهای یک بعدی و ویرانگر علم مدرن و سکولار هستیم. علمی که توانست به سرعت تبدیل به تکنولوژی شود و فرصتی کم نظیر و شاید بی نظیر برای حل مشکلات تاریخی بشر، هم چون جهل و فقر و جنگ و ظلم فراهم کند، به قول «پل تیلیخ»، فیلسوف الهی بزرگ معاصر، از آن جا که سیر مادی انسان مدرن از کنترل و هدایت سیر معنوی او خارج شد نه تنها علم و تکنولوژی در خدمت حل معضلات بشر قرار نگرفت، بلکه در جهت توسعه و تعمیق رنج های انسان معاصر نیز سیر کرد.(1)

 

هرچند ریشه این معضل را باید در مبانی سه گانه معرفت شناختی، نوع جهان بینی و نظام ارزشی انسان مدرن جست، اما یکی از تجلی گاه های آن مبانی، نوع ساخت و بافت هندسه علوم حاکم بر نظام علمی مدرن است:

علوم پایه؛

فنی مهندسی؛

پزشکی؛

و علوم انسانی.

 

بهترین مغزها و بیشترین امکانات، معمولاً در سه حوزه «علوم پایه»، «فنی مهندسی» و «پزشکی» به کار گرفته می شود و نتیجه این سرمایه گذاری غیر اصولی هم کاملاً مشخص است:

تورم بعد مادی و حیوانی جوامع، از یک سو؛

رکود بعد معنوی و انسانی بشریت، از سوی دیگر.

 

آثار زیانبار این معضل، امروزه به قدری گسترده و آشکار است که اکثر شخصیت های علمی جهان بدان معترف و معترضند:

1. جرج سارتن: علم در بعضی زمینه ها ترقیات عظیم و شگفتی کرده است، ولی در زمینه های دیگر، مثلاً سیاست ملی یا بین المللی، که مربوط است به روابط افراد انسان با یکدیگر، هنوز خود را ریشخند می کنیم.(2)

 

2. ویل دورانت: ضرر و خسرانی که متوجه مدارس و دانشگاه های ما است بیشتر از نظریه تربیتی اسپنسر است که تربیت را سازگار کردن انسان با محیط خود تعریف کرده است. این تعریف، مرده و مکانیکی است و از فلسفه «برتری مکانیک» برخاسته است و هر ذهن و روح خلاقی از آن متنفر است. نتیجه این شده که مدارس ما از علوم نظری و مکانیکی پر شده است و از موضوعات ادبیات و تاریخ و فلسفه و هنر که به قول خودشان بی فایده است خالی مانده. تربیتی که فقط علمی باشد، محصولش جز ابزار چیزی نیست؛ شخص را از زیبایی بیگانه می سازد و او را از حکمت جدا می کند. برای دنیا بهتر آن بود که اسپنسر کتابی نمی نوشت.(3)

 

حتی نهادها و سازمان های بین المللی نیز (مانند یونسکو و بخش توسعه سازمان ملل) در مقام چاره جویی برای جلوگیری از تشدید مشکلات بشری و حل آن، به دانشی جا به جا شده و حتی فراموش شده در هندسه علوم، (مثل اخلاق) که از مهم ترین رشته های علوم بشری است، پناهنده شده و «فرایند همبستگی اخلاقی در قالب یک جنبه حیاتی تبادل فکری»(4) را خواستار گشته و در نهایت به این نتیجه رسیده اند که:

برای دست یابی به توسعه انسانی پایدار، چاره ای جز رویکرد به یک نظام اخلاقی جدید جهانی نیست.(5)

 

بنابراین، بحث درباره ضرورت تحول در هندسه علوم و بازسازی آن، بحثی صرفاً حوزوی نیست، بلکه مسأله ای جهانی است و همه نظام های علمی اعم از سنتی، مدرن و پست مدرن باید به صورت جدی به آن بیندیشند. البته روشن است که نوع تحول و بازسازی در هر یک از نظام ها، به تناسب نوع آسیب و فاصله ای که با وضع مطلوب دارند، متفاوت خواهد بود.

 

پاورقی:

1. تیلیخ، پل، آینده ادیان.

2. سارتن، جرج، شش بال.

3. دورانت، ویل، لذات فلسفه، ص 206.

4. مایور، فدریکو (مدیرکل یونسکو)، گزارش علمی جهان، یونسکو، مترجم: دکتر سعید علوی نائینی، پیشگفتار.

5. گزارش توسعه انسانی 1994، برنامه توسعه سازمان ملل متحد، سازمان برنامه و بودجه، مترجم: قدرت اللّه معمارزاده، ص 32.


منبع: پایگاه اطلاع رسانی حوزه نت

تنظیم: گروه حوزه علمیه تبیان