"آقا یوسف"؛ قصه پررنج آقای بازنشسته
فیلم سینمایی "آقا یوسف" به کارگردانی علی رفیعی در قالب قصهای پرتعلیق تصویری تاثیرگذار و دردناک از تنهایی انسان ارائه میدهد.
فیلم سینمایی "آقا یوسف" به کارگردانی علی رفیعی قصهای درباره تنهایی آدمها دارد، درباره ترس از تنهایی و درک نشدن، موضوعی که کاملا متفاوت با فیلم نخست علی رفیعی است، اما ساختار بصری و رنگآمیزی فیلم همان سلیقه و نگاهی را نشان میدهد که از رفیعی در تئاتر و سینما دیدهایم.
فیلم داستانی جذاب دارد، پیرمردی محترم و بازنشسته که معقول و موجه به نظر میرسد شغلی دارد که قرار است از طریق آن روزهای سخت بازنشستگی را بگذراند، اما این شغل بزرگترین گره زندگی او را به وجود میآورد و رازی را برایش فاش میکند که زندگی آرام و ملالآور پیرمرد را برهم میریزد.
فیلم داستانی جذاب دارد، پیرمردی محترم و بازنشسته که معقول و موجه به نظر میرسد شغلی دارد که قرار است از طریق آن روزهای سخت بازنشستگی را بگذراند، اما این شغل بزرگترین گره زندگی او را به وجود میآورد و رازی را برایش فاش میکند که زندگی آرام و ملالآور پیرمرد را برهم میریزد.
نکته جالب این است که اگرچه رفیعی با آقا یوسف به عنوان شخصیت اصلی فیلم همراهی میکند، اما او را کاملا مثبت نمیبیند، در سکانسی رعنا (هانیه توسلی) با پدرش صحبت میکند و فاش میشود که او هم درگیر تنهایی است و اتفاقا این آقا یوسف است که فکر میکند همه چیز را برای رعنا تمام کرده، در حالی که دختر هم راضی از این تنهایی و درک نشدن نیست.
اما در بخشهایی فیلم به دام زیادهگویی و شیرفهم کردن تماشاگر میافتد، پس از فاش شدن رابطه دکتر و رعنا برای آقا یوسف او در خانه خانواده ارمنی دیالوگهایی میشنود که درباره تصویر غلطی است که آدمها از رابطه او و دخترش دارند و فکر میکنند آقا یوسف خوشبخت است. این ماجرا در خانه دیگری هم تکرار میشود و مادر پسر جوان تاکید میکند که آقا یوسف دخترش را خوب تربیت کرده و... این تاکیدهای گل درشت روی وضعیت تراژیک آقا یوسف چندان خوب از کار درنیامده است.
فیلم البته تعلیق دارد و میتواند تماشاگر را تا انتها با خود همراه کند، برزخی که آقا یوسف در آن گرفتار است و بازی با باور تماشاگر در یک سوم نهایی فیلم از امتیازهای دومین ساخته رفیعی است. تمهید نشان ندادن چهره دکتر مهران هم خوب است و چقدر عالی است که رفیعی وسوسه نمیشود چهره دکتر را به ما نشان بدهد.
فیلم این قابلیت را دارد که باورهای ذهنی تماشاگرش را به چالش بکشد و ما را در تصمیمگیری درباره شخصیت رعنا و دکتر دچار تردید کند، نمای پایانی فیلم، جایی که آقا یوسف ناامید از این که بتواند تاثیری در رابطه دکتر و رعنا بگذارد آهسته قدم به خیابان میگذرد و از رعنایی دور میشود که در خانه دکتر مهران است، تماشاگر میتواند به این باور برسد که آقا یوسف در کنار درک تنهایی و رها شدگی به این باور رسیده است تا علاقه مهران و رعنا را به رسمیت بشناسد.
برخلاف عدهای از تماشاگران فیلم، رنگآمیزی لباسها و وسایل صحنه و اصرار دکتر رفیعی به استفاده هوشمندانه و هنرمندانه از رنگها برایم آزاردهنده یا غیرواقعی نیست. رفیعی قادر است سلیقه خود را با نشانههای زندگی و سلیقه ایرانی ترکیب کند و این اتفاق خوبی است.
بخش عمدهای از گرمای فیلم دوم رفیعی به بازی مهدی هاشمی برمیگردد که دور از انتظار نیست و طبیعی است که او در قالب نقشی که خوب نوشته شده و جای کار دارد، این اندازه باورپذیر و دوست داشتنی باشد، هاشمی به خوبی از چهرهاش استفاده کرده و رنج و شکنندگی آقا یوسف را با مهارت و بدون تصنع در بازیاش منتقل کرده است.
"آقا یوسف" مثل "ماهیها عاشق میشوند" درباره شور عشق و زندگی نیست، اما از معدود فیلمهای سینمای ایران است که در نمایش تنهایی انسانها و اندوهی که از دست دادن باورهایشان برایشان به ارمغان میآورد موفق است و اینها را در قالب قصهای پرتعلیق و جذاب روایت میکند.
سینما و تلویزیون تبیان
محدثه واعظیپور/ مهر