تبیان، دستیار زندگی
با توجه به بحثی که پیرامون آیات قرآن داشتیم ، ما رابه این نتیجه می رساندکه احترام ، قدردانی و اطاعت از والدین در حیطه دستورات خداوند ، در کنار پرستش خداوند بیان شده ومورد تأکید قرار گرفته است . در حیطه عبادت و تشکر از خداوند نیز ، به این مطلب پی بردیم
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

بهترین عمل بعد از نماز اوّل وقت!!

احسان به والدین


وقتی به خودمان و گذشته مان نگاه می کنیم ، می بینیم که تنها کسانی که بعد از  خداوند مهربان ، یار وپشتیبان ما در زندگی بوده و خواهند بود ، پدر و مادر می باشند .

در آیات قرآن کریم بالأخص سوره لقمان ، به این مهم توجه شده وبه بیان آن می پردازد .


« وَ وَصَّیْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْناً عَلى‏ وَهْنٍ وَ فِصالُهُ فِی عامَیْنِ أَنِ اشْكُرْ لِی وَ لِوالِدَیْكَ إِلَیَّ الْمَصِیرُ ؛ و ما انسان را درباره‏ى پدر و مادرش سفارش كردیم ، مادرش او را حمل كرد ، در حالى كه هر روز ناتوان‏تر مى‏شد ، (و شیر دادن) و از شیر گرفتنش در دو سال است ، (به او سفارش كردیم كه) براى من و پدر و مادرت سپاس گزار، كه بازگشت (همه) فقط به سوى من است .»  (لقمان 14)

نكات آیه :

1ـ از سخن حقّ پیروى كنیم ، چه موعظه‏ى بنده‏ى خدا باشد ، «لقمان» و چه وصیّت خداوند سبحان : «وَصَّیْنَا»

2ـ همه‏ى انسان‏ها ، در هر رتبه و شرایطى كه باشند مدیون والدین هستند :  «وَصَّیْنَا الْإِنْسانَ» ( «الانسان»، شامل همه‏ى مردم مى‏شود)

3ـ احترام والدین ، حقّى است انسانى نه فقط اسلامى ، حتّى والدین كافر را باید احسان نمود : «وَصَّیْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیْهِ»

4ـ آن كه زحمت بیشترى مى‏كشد ، باید به صورت ویژه تقدیر شود و نامش جداگانه برده شود : «بِوالِدَیْهِ ... أُمُّهُ»

5ـ در فرمان‏هاى عمومى ، باید استدلال نیز عام باشد :(چون مخاطب ، همه انسان‏ها هستند ، باردارى مادران مطرح است كه مربوط به همه‏ى مردم است و هر انسانى مادر دارد). «حَمَلَتْهُ أُمُّهُ»

6ـ به بهانه آن كه كارى ، وظیفه‏ى طبیعى فرد است ، نباید از سپاس و احسان او ، شانه خالى كنیم : (باردارى ، امرى طبیعى است ، ولى ما مسئولیّت داریم كه به مادر احترام گذاریم و از زحمات او قدردانى كنیم). «حَمَلَتْهُ أُمُّهُ»

7ـ یادى از گذشته‏ها كنیم تا روحیّه‏ى شكرگزارى در ما زنده شود: «حَمَلَتْهُ أُمُّهُ»

8ـ دوران باردارى و شیردادن ، از عوامل پدیدآورنده‏ى حقوق مادر بر فرزند و مهم‏ترین دوران شكل‏گیرى شخصیّت فرزند است : «حَمَلَتْهُ أُمُّهُ ... وَ فِصالُهُ»

9ـ جدا كردن كودك از شیر مى‏تواند در خلال دو سال باشد و واجب نیست بعد از پایان دو سال باشد . (كلمه‏ى « فصال » ، به معناى بازگرفتن كودك از شیر است و « فِی عامَیْنِ » ، نشان آن است كه در لابلاى دو سال نیز مى‏توان كودك را از شیر گرفت ، گرچه بهتر است دو سال تمام شود .)

10ـ تحمّل سختى در راه انجام وظیفه ، سرچشمه‏ى پیدایش حقوق فوق العاده است . كسانى كه با وجود ضعف و خستگى بار مسئولیّتى را بر دوش مى‏كشند ، حقّ بیشترى بر انسان دارند : «وَهْناً عَلى‏ وَهْنٍ»

11ـ سپاسگزارى از والدین، از جایگاه والایى نزد خداوند برخوردار است : «أَنِ اشْكُرْ لِی وَ لِوالِدَیْكَ» به طوری که بعد از شكر خداوند ، تشكر از والدین مطرح است .

12ـ سرانجام همه‏ى ما به سوى خداست ، پس از ناسپاسى نسبت به والدین بترسیم : «إِلَیَّ الْمَصِیرُ»

13ـ ایمان به رستاخیز ، انگیزه‏ى عمل صالح از جمله احسان به والدین است : «إِلَیَّ الْمَصِیرُ»

14ـ حقِّ خداوند ، بر حقّ والدین مقدّم است : «أَنِ اشْكُرْ لِی وَ لِوالِدَیْكَ» به طوری که تشكّر و احسان به والدین ، ما را از خداوند غافل نكند.

در پایانِ پیام‏هاى این آیه ، به طور گذرا به دو بحثِ احسان به والدین و شكر خداوند ، اشاره اجمالى داریم :

هر گاه نعمتى از نعمت‏هاى الهى را یاد كردید ، به شكرانه‏ى آن صورت بر زمین گذارده و سجده كنید و حتّى اگر سوار بر اسب هستید ، پیاده شده و این كار را انجام دهید و اگر نمى‏توانید ، صورت خود را بر بلندى زین اسب قرار دهید و اگر این كار را هم نمى‏توانید ، صورت را بر كف دست قرار داده و خدا را شكر كنید

احسان به والدین

در آیه‏هاى 83 سوره‏ى بقره ، 36 سوره‏ى نساء ، 151 سوره‏ى انعام و 23 سوره‏ى اسراء در رابطه با احسان به والدین سفارش شده ، ولى در سوره‏ى لقمان ، احسان به والدین به صورت وصیّت الهى مطرح شده است .

پیامبر اكرم صلى اللَّه علیه و آله فرمو د: بعد از نماز اوّل وقت ، كارى بهتر از احترام به والدین نیست .(میزان الحكمه)

گستره‏ى معناى والدین چه قدر است؟

احسان به پدر و مادر

در فرهنگ اسلام ، به رهبر آسمانى ، معلّم و مربّى و پدرِ همسر نیز پدر گفته مى‏شود .

در روزهاى پایانى عمر پیامبر كه حضرت در بستر بیمارى بودند ، به على (علیه السلام) فرمودند : به میان مردم برو و با صداى بلند بگو:

" لعنت خدا بر هر كس كه عاقّ والدین باشد ، لعنت خدا بر هر برده‏اى كه از مولایش بگریزد و لعنت خدا بر كسى كه حقّ اجیر و كارگر را ندهد ."

حضرت على (علیه السلام) آمد و در میان مردم این جملات را گفت و برگشت . بعضى از اصحاب این‏ پیام را ساده پنداشتند و پرسیدند : ما درباره‏ى احترام به والدین و مولا و اجیر قبلًا این گونه سخنان را شنیده بودیم ، این پیام تازه‏اى نبود كه پیامبر از بستر بیمارى براى ما بفرستد .

حضرت كه متوجّه شد مردم عمق پیام او را درك نكرده‏اند ، بار دیگر على (علیه السلام) را فرستاد و فرمود : به مردم بگو : " مُرادم از عاقّ والدین، عاق كردن رهبر آسمانى است . یا على ! من و تو پدر این امّت هستیم و كسى كه از ما اطاعت نكند ، عاقّ ما مى‏شود .

من و تو مولاى این مردم هستیم و كسانى كه از ما فرار كنند ، مورد قهر خداوند قرار می گیرند .

من و تو براى هدایت این مردم اجیر شده‏ایم و كسانى كه حقّ اجیر را ندهند ، مورد لعنت خدا هستند ."

در این ماجرا ملاحظه مى‏فرمایید كه گرچه احسان و اطاعت از والدین یك معناى معروف و رسمى دارد ، ولى در فرهنگ اسلام مسأله از این گسترده‏تر است .

آیا خداوند احتیاجی به شکر بندگانش دارد؟

خداوند ، نیازى به عبادت و تشكّر ما ندارد و قرآن، بارها به این حقیقت اشاره نموده و فرموده است : خداوند از شما بى‏نیاز است : (نمل، 40 لقمان، 12 و زمر، 7)  ولى توجّه ما به او ، مایه‏ى عزّت و رشد خود ماست .

یكى از ستایش‏هایى كه خداوند در قرآن از انبیا دارد ، داشتن روحیه‏ى شكرگزارى است .

به طوری که درباره‏ى حضرت نوح ، خداوند از شكر او یاد كرده و او را شاكر مى‏نامد : «كانَ عَبْداً شَكُوراً» (اسراء، 3)

ما غالباً تنها به نعمت‏هایى كه هر روز با آنها سر و كار داریم توجّه مى‏كنیم و از بسیارى نعمت‏ها غافل هستیم ، از جمله آنچه از طریق نیاكان و وراثت به ما رسیده و یا هزاران بلا كه در هر آن از ما دور مى‏شود و یا نعمت‏هاى معنوى ، مانند ایمان به خدا و اولیاى او ، یا تنفّر از كفر و فسق و گناه كه خداوند در قرآن از آن چنین یاد كرده است : « حَبَّبَ إِلَیْكُمُ الْإِیمانَ وَ زَیَّنَهُ فِی قُلُوبِكُمْ وَ كَرَّهَ إِلَیْكُمُ الْكُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْیانَ » (حجرات ، 7)

علاوه بر آنچه بیان كردیم ، بخشى از دعاهاى معصومین نیز توجّه به نعمت‏هاى الهى و شكر و سپاس آنهاست، تا روح شكرگزارى را در انسان زنده و تقویت كند .

شكر الهى، گاهى با زبان و گفتار است و گاهى با عمل و رفتار .

در حدیث مى‏خوانیم: هر گاه نعمتى از نعمت‏هاى الهى را یاد كردید، به شكرانه‏ى آن صورت بر زمین گذارده و سجده كنید و حتّى اگر سوار بر اسب هستید ، پیاده شده و این كار را انجام دهید و اگر نمى‏توانید، صورت خود را بر بلندى زین اسب قرار دهید و اگر این كار را هم نمى‏توانید، صورت را بر كف دست قرار داده و خدا را شكر كنید.(كافى، باب الشكر، حدیث 25)

پیامبر اكرم صلى اللَّه علیه و آله فرمو د: بعد از نماز اوّل وقت، كارى بهتر از احترام به والدین نیست

نمونه‏هاى شكر عملى‏:

1ـ نماز ؛ بهترین نمونه‏ى شكر خداوند است . خداوند به پیامبرش مى‏فرماید: به شكرانه‏ى اینكه ما به تو «كوثر» و خیر كثیر دادیم ، نماز بر پا كن : «إِنَّا أَعْطَیْناكَ الْكَوْثَرَ فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَ انْحَرْ» (كوثر، 1- 2)

2ـ روزه ؛ چنان كه پیامبران الهى به شكرانه نعمت‏هاى خداوند ، روزه مى‏گرفتند . (وسائل، ج 10، ص 446)

3ـ خدمت به مردم ؛ قرآن مى‏فرماید : اگر بى‏سوادى از باسوادى درخواست نوشتن كرد ، سر باز نزند و به شكرانه سواد ، نامه‏ى او را بنویسد : «وَ لا یَأْبَ كاتِبٌ أَنْ یَكْتُبَ كَما عَلَّمَهُ اللَّهُ» (بقره، 282)

4ـ قناعت ؛ پیامبر اكرم (صلى اللَّه علیه و آله) فرمودند : «كن قنعا تكن اشكر الناس ؛ قانع باش تا شاكرترین مردم باشى .» (مستدرك ، ج 11 ، ح 12676)

5ـ یتیم نوازى ؛ خداوند به پیامبرش مى‏فرماید : به شكرانه‏ى اینكه یتیم بودى و ما به تو مأوا دادیم ، پس یتیم را از خود مران : « فَأَمَّا الْیَتِیمَ فَلا تَقْهَرْ» (ضحى، 9)

6ـ كمك به محرومان و نیازمندان ؛ خداوند به پیامبرش مى‏فرماید : به شكرانه‏ى اینكه نیازمند بودى و ما تو را غنى كردیم ، فقیرى را كه به سراغت آمده از خود مران : «وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَرْ» (ضحى ، 10)

7ـ تشكّر از مردم ؛ خداوند به پیامبرش مى‏فرماید : براى تشكّر و تشویق زكات دهندگان ، بر آنان درود بفرست ، زیرا درود تو ، آرام‏بخش آنانخواهد بود : «وَ صَلِّ عَلَیْهِمْ إِنَّ صَلاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ» (توبه ، 102)

تشكّر از مردم تشكر از خداوند است ، همان گونه كه در روایت آمده است : كسى كه از مخلوق تشكّر نكند ، از خداوند شكرگزارى نكرده است : « من لم یشكر المنعم من المخلوقین لم یشكر الله » (عیون الأخبار، ج 2 ، ص 24)

تلخى‏ها هم تشكّر مى‏خواهد !

قرآن مى‏فرماید: «عَسى‏ أَنْ تَكْرَهُوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَكُمْ وَ عَسى‏ أَنْ تُحِبُّوا شَیْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ؛ چه بسیار چیزهایى كه شما دوست ندارید، ولى در حقیقت به نفع شماست و چه بسیار چیزهایى كه شما دوست دارید، ولى به ضرر شماست.» (بقره، 216)

احسان به پدر و مادر

اگر بدانیم دیگران مشكلات بیشترى دارند .

اگر بدانیم مشكلات ، توجّه ما را به خداوند بیشتر مى‏كند .

اگر بدانیم مشكلات ، غرور ما را مى‏شكند و سنگدلى ما را برطرف مى‏كند .

اگر بدانیم مشكلات ، ما را به یاد دردمندان مى‏اندازد .

اگر بدانیم مشكلات ، ما را به فكر دفاع و ابتكار مى‏اندازد .

اگر بدانیم مشكلات ، ارزش نعمت‏هاى گذشته را به ما یادآورى مى‏كند .

اگر بدانیم مشكلات ، كفّاره‏ى گناهان است .

اگر بدانیم مشكلات ، سبب دریافت پاداش‏هاى اخروى است .

اگر بدانیم مشكلات ، هشدار و زنگ بیدارباش قیامت است .

اگر بدانیم مشكلات ، سبب شناسایى صبر خود و یا سبب شناسایى دوستان واقعى است .

و اگر بدانیم ممكن بود مشكلات بیشتر یا سخت‏ترى براى ما پیش آید ، خواهیم دانست كه تلخى‏هاى ظاهرى نیز در جاى خود شیرین هستند .

حضرت على (علیه السلام) در جنگ احد فرمود : شركت در جبهه از مواردى است كه باید شكر آن را انجام داد : « و لكن من مواطن البشرى و الشكر» (نهج البلاغه ، خطبه 156)

و دختر او حضرت زینب (علیها السلام) در پاسخ جنایتكاران بنى امیّه فرمود : در كربلا جز زیبایى ندیدم : «ما رأیت الا جمیلا» (بحار، ج 45، ص 116)

به یكى از اولیاى خدا گفته شد حقّ تشكّر از خداوند را بجا آور. او گفت: من از تشكّر و سپاس او ناتوانم . خطاب آمد : بهترین شكر همین است كه اقرار كنى من توان شكر او را ندارم .

نتیجه گیری :

با توجه به بحثی که پیرامون آیات قرآن داشتیم ، ما رابه این نتیجه می رساندکه احترام ،  قدردانی و اطاعت از والدین در حیطه دستورات خداوند ، در کنار پرستش خداوند بیان شده ومورد تأکید قرار گرفته است .

در حیطه عبادت و تشکر از خداوند نیز ، به این مطلب پی بردیم که خداوند نیازی به ستایش و عبادت بندگان ندارد ، بلکه این خود بندگان هستند که با پرستش وعبادت پروردگارشان ، خود را رشد داده و شکوفا می شوند .

و دربحث آخر بیان کردیم که شکر و سپاسگزاری تنها محدود به خوبی ها و نعمات نمی باشد ، بلکه می توان گفت ؛ تلخی ها ومشکلات زندگی نیز شایسته شکر گزاری و سپاس گزاری می باشند .

آمنه اسفندیاری

بخش قرآن تبیان


منابع:

1- تفسیر نور ، ج 9

2- میزان الحكمه

3- كافى ، باب الشكر ، حدیث 25

4- وسائل ، ج  10، ص 446

5- مستدرك ، ج 11