تبیان، دستیار زندگی
در همه کتاب‌هایی که درباره ادبیات ایران است نوشته‌اند سرآغاز شعر فارسی از سده سوم است، اما من شعرهایی پیدا کرده‌ام که مربوط به سده دوم قمری است. حتی تردید ندارم که در سده اول قمری هم ایرانیان به فارسی شعر می‌گفته‌اند، اما آن شعرها از بین رفته است. ....
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

سرآغاز شعر فارسی از چه زمانی ست؟

سرآغاز شعر فارسی از چه زمانی ست؟


در همه کتاب‌هایی که درباره ادبیات ایران است نوشته‌اند سرآغاز شعر فارسی از سده سوم است، اما من شعرهایی پیدا کرده‌ام که مربوط به سده دوم قمری است. حتی تردید ندارم که در سده اول قمری هم ایرانیان به فارسی شعر می‌گفته‌اند، اما آن شعرها از بین رفته است.

زبان‌های ایرانی میانه به دو دسته تقسیم می‌شوند؛ یکی زبان‌های میانه خاوری است که شامل زبان بلخی، زبان سکایی ، زبان سغدی و زبان خوارزمی است. دوم، زبان‌های میانه باختری است که در شکل‌گیری زبان فارسی دری نقش بسیار داشت و شامل زبان پارتی (پهلوانیک)، زبان پارسی میانه یا زبان پهلوی ساسانی می‌شد و سرانجام زبان پارسی میانه زرتشتی (پارسیک).

اما شعر ایران به دو دوره اصلی تقسیم می‌شود. دوره نخست از هزاره نخست پیش از میلاد آغاز می‌شود و تا سده سوم قمری امتداد می‌یابد. دوران دوم هم از سده سوم خورشیدی شروع می‌شود تا به امروز ادامه دارد. البته در همه کتاب‌هایی که درباره ادبیات ایران است، نوشته‌اند که سرآغاز شعر فارسی از سده سوم است، اما من شعرهایی پیدا کرده‌ام که مربوط به سده دوم قمری است. حتی تردید ندارم که در سده اول قمری هم ایرانیان به فارسی شعر می‌گفته‌اند، اما آن شعرها از بین رفته است.

در کتاب‌های درسی، شعر عروضی را به اعراب نسبت داده‌اند، اما این سخن درستی نیست. اوزان عروضی را یک شاهزاده سامانی به نام «خلیل پسر احمد فراییدی» سر و سامان داد. این اوزان خیلی شبیه به وزن‌های قدیمی شعر پارسی، یعنی وزن گات‌ها، فهلویات، اورامانت و خسروانی‌ها بود.

شعر دوره نخست هم به چهار دوره قابل تقسیم است؛ دوره هند و ایرانی که سروده‌های ودایی و سانسکریت از آن جمله است. دوم دوره ایران باستان است که همان دوره مادها و هخامنشیان است. دوره سوم، دوره ایرانی میانه است و چهارم، دوره نوین شعر پارسی است که از سده دوم تا همین امروز ادامه دارد.

در کتاب‌های درسی، شعر عروضی را به اعراب نسبت داده‌اند، اما این سخن درستی نیست. اوزان عروضی را یک شاهزاده سامانی به نام «خلیل پسر احمد فراییدی» سر و سامان داد.

در همان سده‌های نخستین، محمدبن عبدالرزاق توسی درصدد برآمد که شاهنامه‌ای فراهم کند. از بزرگان دربار در این باره پرس‌وجو کرد. آنها از دانشمندانی نام بُردند که تاریخ و متن‌های کهن ایران را در حافظه دارند. پس دستور داد آنها را از گوشه و کنار ایران فرا بخوانند و در دربار او، در توس به گردآوری شاهنامه بپردازند. پنج یا شش نفر را بیشتر نتوانستند پیدا کنند. آنها در دربار محمدبن عبدالرزاق، کتاب‌های قدیمی را که در یاد داشتند، روی کاغذ و به زبان پهلوی نوشتند و کسانی از دبیران دربار، آن متن‌ها را به فارسی دری ترجمه کردند و بدین گونه شاهنامه را فراهم آوردند.

آن متن‌ها شامل کتاب‌هایی چون «هادخت نسک»، «کارنامه اردشیر بابکان»، «زند وهومن یسن» و «یادگار زریران» بود. یکی از دبیرانی هم که وظیفه برگردان متن‌های پهلوی به فارسی دری را برعهده داشت، فردوسی جوان بود. فردوسی، دهقان بسیار ثروتمند و شاعر مشهوری در شهر خود بود که برای این کار او را به دربار فراخوانده بودند؛ چون ابیاتی در شاهنامه هست که این را نشان می‌دهد.

شاهنامه کتاب اسطوره نیست. تنها یک اسطوره در این کتاب وجود دارد و آن «سیمرغ» است. شاهنامه را باید تاریخ دانست. این را هم باید توجه داشت که فردوسی چیزی از خودش ننوشته و هیچ دخالتی در متن‌های تاریخی ایران نکرده است. بارها هم ذکر می‌کند عین آن چیزی را به شعر درآورده که در برابر داشته است و این عظمت کار او را نشان می‌دهد.

به خاطر وجود آن شاعران بزرگ است که امروزه به زبان فارسی حرف می‌زنیم. کار بزرگ آنها هم این بود که فرهنگ ما را روی کاغذ آوردند و مکتوب کردند. چون ما یک ملت شفاهی هستیم. به همین دلیل است که باید خود را وام‌دار سخنوران و شاعران بدانیم. در میان آن شاعران بزرگ فارسی زبان سده‌های نخست، سخنوران نابغه کم نبودند، اما نابغه‌تر از همه آنها رودکی است.

اگر رودکی نبود، فردوسی هم وجود نمی‌داشت و اگر «ابوشکور بلخی» (یکی دیگر از شاعران سده‌های نخست) نبود، بی‌گمان فردوسی دارای چنان اندیشه‌های والا نمی‌شد. من بسیار تاسف می‌خورم که دیوان ابوشکور بلخی از میان رفته است و از شعر رودکی، جز اندکی، چیزی به جای نمانده است.

بخش ادبیات تبیان


خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) : یارتا یاران، پژوهشگر فرهنگ و تاریخ ایران