
فرصت طلائی
در سال 1339 ق. سرانجام سياستهاي نوين بريتانيا به بارنشست و نيروهاي اشغالگر هراسان از نفرت فزاينده مردم به حاشيه ناپيداي صحنه پناه برده، فرمانروايي متن را به ملك فيصل سپردند. فيصل كه براي به دست آوردن اعتماد مردم چارهاي جز گماردن برخي از خوشنامان در دستگاه اداره كشور نميديد، پست وزارت معارف را به فقيه بيدار سامرا پيشنهاد كرد. هر چند سيد هبت الدين پذيرش اين پيشنهاد را نميپسنديد و آن را فرصتي براي بهرهگيري از نام نيك مبارزان راه آزادي ميدانست ولي پافشاري فراوان آشنايان در استفاده از فرصتي، كه شايد ديگر هيچ تكرار نميشد، وي را به پذيرش واداشت. بدین ترتیب آفتاب سرزمین دردمند عراق از افق وزارات معارف بر آمد و برای نخستین بار دانشمندی فرزانه اداره امور فرهنگی کشور را عهده دار شد، که اشاره ای کوتاه به برخی از آنها می تواند گوشه ای از شخصیت ارجمندش را آشکار سازد:
1. او در اين مقام نخست مستشاران بريتانيايي را برکنار و برای دست یابی به اهداف خویش مردانه در برابر انگلیسی ها ایستاد.
2. استادان خارجي را از كار بركنار و به جای آنها استادانی عراقی گماشت.
3. دانشجویان بسیاری برای ادامه آموزش به سوریه و کشورهای پیشرفته روانه ساخت.
4. بدون هزینه بودجه دولتی مدرسههاي ابتدايي و متوسطه بنياد نهاد و عشاير را از مدارس سيار برخوردار ساخت.
5. مدرسه صنايع بغداد را از انگليسيان باز پس گرفت و به وزارت معارف بازگرداند.
6. براي نخستين بار در تاريخ آموزش و پرورش نوين كشورهاي اسلامي مسأله تربيت ديني دانش آموزان و استادان را مورد تأكيد قرار داد.
پيروزي هاي فقيه سامرا در اصلاح نظام آموزشي عراق استعمارگران را در نگراني فرو برد. انگلیسی ها که بیدار انبوه پابرهنگان عراق را به سود خویش نمی دیدند به وسیله کارگزارن داخلی چنان عرصه را بر سید هبت الدین تنگ ساختند كه ناگزير در بيستم ذيحجه 1340 ق. استعفا داد. نکته مهمی که در زندگی فقیه سامراء وجود داشت این بود که دشمنان توانمندش نتوانستند هیچ نقطه ضعفی از ایشان به دست آورند و لذا برای ترور شخصیت وی به تمسخرهای کودکانه روی آوردند.
کناره گیری از وزارت معارف فرصتی طلائی بود تا فرزانه سامراء بار دیگر به پژوهش و تألیف روی آورد، ولی مدتي بعد ديوان عالي تمييز احكام براساس مذهب جعفري شكل گرفت و مسؤوليت آن به سيد هبت الدين سپرده شد. هر چند دانشور بزرگ سامرا پس از تجربه وزارت معارف، شركت در كارهاي اجرايي را شايسته نميدانست، ولي ديگر بار به اصرار برخي از فقيهان شيعه مسؤوليت پذيرفت. تلاش در سازماندهي دادگاههاي شرعي و پيوند آنها با ديوان عالي، گزينش داوران شايسته، تبيين احكام و تنظيم قوانين لازم در شيوه دادرسي بخشي از اقدامات فقيه بيدار سامرا در اين مقام به شمار ميرود.
در 1342 همزمان پذيرش مسؤوليت ديوان عالي تمييز، بيماري چشم علامه هبت الدين را در رنج فرو برد. بيماري دشواري كه با جراحي سال 1345 اندكي بهبود يافت، ولي هرگز ريشه كن نشد؛ حتي سفر 1349 به سوريه و بهره گيري از تخصص پزشكان آن سامان نيز دستاوردي جز رنج فزونتر در پي نداشت. البته بيماري هرگز به معناي پايان كوششهاي معمول و گوشه گيري فقيه بيدار عراق نبود. آن بزرگ مرد در سال 1353 براي شركت در انتخابات مجلس شوراي ملي از ديوان عالي تمييز احكام جعفري كناره گرفت و به عنوان نماينده استان بغداد رهسپار مجلس شد. مجلسي كه بيش از چند ماه دوام نياورد و سرانجام در ذي حجة همان سال منحل شد.
انحلال مجلس براي سيد هبت الدين فرصتي طلايي بود. او هر چند از درد چشم و كاهش شديد بينايي رنج ميبرد، ولي ميتوانست ديگر بار به پژوهشهاي ژرف خويش پردازد. بنابراين در صحن شريف امام كاظم عليه السلام كتابخانهاي با عنوان «مكتبة الجوادين العامه» بنياد نهاد،و جايگاهي براي پذيرش ميهمانان در آن پديد آورد تا ضمن ديدار با مردم و انديشمندان، آنها را با دردهاي جامعه آشنا سازد. البته آن فقيه بيدار بدين مقدار بسنده نكرده، همه روزه به انبوه نامههاي رسيده، پاسخ ميگفت و مخاطبانش را با مسؤوليت هايشان آشنا ميساخت.
سرانجام تيرگي بر ديدگان مصلح بزرگ جهان اسلام سايه افكند و آن دانشور فرزانه را در نابينايي فرو برد. البته از دست دادن بينايي هرگز وي را از تحقيق و نگارش باز نداشت.
منابع:
1. کتاب هبت الدين شهرستاني.
2. کتاب اسلام و هيئت.
3. ريحانة الادب، علي مدرس تبريزي.
تهیه: گروه حوزه علمیه