مرتضی سرهنگی گفت: در کشور ما هنوز برای بازگو کردن دفاع مقدس از ادبیات تبلیغی بهرهگیری میشود. دوران گذار از ادبیات تبلیغی به زبان تعقل برای این کار در کشور ما هنوز به قوع نپیوسته است.
مدیر انتشارات ستارگان درخشان میگوید: ما شوخیهای رزمندگان با هم و فضای شاد جبهه را نادیده گرفته و ادبیات دفاع مقدس را کانالیزه کرده و از رزمندگان، اسطوره ساختهایم.
مصطفی رحماندوست میگوید: تا زمانی که رسانهها، آموزش و پرورش و خانوادهها کاری برای آگاهیبخشی به کودکان نکنند، ادبیات هم کاری نمیتواند بکند. بگذارید داغ این گناه به گردن دیگران باشد نه ادبیات.
فرهاد کشوری میگوید: در رمانهای برگرفته از تاریخ چون وجود و نام شخصیتی تاریخی در میان است، به این نوع آثار واکنشهایی نشان داده میشود که در بسیاری از موارد ناشی از شناخت تاریخی نیست، بلکه عکسالعملی متعصبانه است.
بهزاد زرینپور، شاعر کشورمان معتقد است که شاعران بزرگ ما نیز دچار آفت سادهنویسی و سادهانگاری شدهاند و به جای شعر در حال انتشار دلنوشته هستند و متنهایی را منتشر میکنند که ارزش ادبی چندانی ندارند.
عجیب نیست اگر بگویم که من با شعر پروین اعتصامی به دنیای شعر وارد شدم و تا سالها و بلکه تا امروز از شاعرانی بوده است که همان قرب و منزلت والا را برایم دارد.
محمد محمدعلی با انتقاد از مضمونهای تکراری آثار نویسندهها میگوید: انگار نه صاحب تاریخ بودهایم، نه اسطوره، و هرچه هست برای ۴۰ سال گذشته است؛ نویسندهها فقط درباره مسائل جاری خود مینویسند.
۳۶ سال از آزادسازی خرمشهر گذشته و هنوز تعداد داستانهای جذابی که درباره این رویداد برای کودکان و نوجوانان نوشته شده به تعداد انگشتان یک دست هم نمیرسد.
داوود غفارزادگان معتقد است حق خرمشهر در ادبیات نه در حوزه بزرگسال و نه در حوزه کودک و نوجوان ادا نشده است درحالیکه جنگ تحمیلی بخشی از تاریخ سرزمین ماست که باید به آن پرداخته شود.
«یک محدودیت داشتیم و اینکه چون مخاطب ما نوجوانان بودند، شعرهای سخت و شعرهایی را که شوخی با مباحث فلسفی و کلامی بود را برای آنها نمی توانستیم داخل کتاب بیاوریم و مجبور بودیم شعرهایی را انتخاب کنیم که شوخی ها و زبان ساده تری داشت.»
امین فقیری با بیان اینکه داستاننویسهای ما کمتر به تاریخ توجه دارند، میگوید: نویسندههای مشهور به تاریخ اهمیت نمیدهند و انگار دون شخصیت خود میدانند که درباره آن بنویسند.
محمدرضا ذوالعلی میگوید: در این سالها ادبیات داستانی ما از مردم فاصله گرفته و همه چیز "هامون"ی شده است؛ داستانهای ایرانی فاقد قصه شده و نویسنده فکر میکند باید روشنفکر باشد و حرفهای قلمبه سلمبه بزند. البته در سالهای اخیر قصه داشتن پررنگتر شده است.