تبیان، دستیار زندگی
ساختگى و مجعول بودن این حدیث از دو طریق ثابت است: معنى فرهنگ عظمت قیام امام حسین‏علیه‏السلام عاشورا كدام روز است؟ عاشورا «یوم‏الله‏» است روایات جعلى در مورد عاشورا عاشورا در سیره ائمه اطهار سیاست ‏بنى‏امیه در جهت محو آثار نه...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

فرهنگ عاشورا در سیره

معصومین علیهم السلام


ساختگى و مجعول بودن این حدیث از دو طریق ثابت است:

معنى فرهنگ

عظمت قیام امام حسین‏علیه‏السلام

عاشورا كدام روز است؟

عاشورا «یوم‏الله‏» است

روایات جعلى در مورد عاشورا

عاشورا در سیره ائمه اطهار

سیاست ‏بنى‏امیه در جهت محو آثار نهضت عاشورا

معنى فرهنگ

آداب و عادات و اندیشه‏ها و اوضاعى كه گروهى در آن شركت دارند، فرهنگ نامیده مى‏شود كه از نسلى به نسل دیگر انتقال مى‏یابد. زبان و وسیله‏هاى نمادین دیگر عوامل اصلى انتقال فرهنگ است؛ در عین حال ممكن است ‏بسیارى از رفتارها و عادات و رسوم تنها از طریق تجربه حاصل گردد.

اصولا هر جامعه‏اى براى خود روش و اسوه ویژه‏اى از كلیات فرهنگى و رفتارى دارد كه امور ضرور انسانى مانند سازمان اجتماعى، دین، حقیقت‏جویى، ساختمان سیاسى، نحوه تفكر، مؤسسات اقتصادى و فرهنگ مادى آن را به وجود مى‏آورد.

از آغاز پیدایش بشر "فرهنگ"، مایه تمایز هر گروه از گروه دیگر بوده است. درجه پیچیدگى سازمان‌هاى فرهنگى یكى از ابزارهاى تشخیص جامعه‏هاى متمدن از جوامع ابتدایى است. «فرهنگ‏» به معنى تعلیم و تربیت نیز به كار رفته، چنانچه در شعر فردوسى آمده است:

تو دادى مرا فر و فرهنگ و راى

تو باشى به هر نیك و بد رهنماى

عاشورا كدام روز است؟

در كتاب‌هاى لغت چنین آمده است: عاشورا با (الف مقصوره) و عاشوراء با (الف ممدوده) را روز دهم و بعضى روز نهم دانسته‏اند. زهرى گفته است جز در چند مورد، اسمى كه بر وزن فاعولاء باشد شنیده نشده است. (1)

از ابن‏بزرج نقل است كه: «ضاروراء» به معنى «ضرا» (سختى) و «ساروراء» به معنى «سرا» (گشایش و شادمانى) و «دالولا» به معنى «دلال‏» به كار رفته است.

صاحب مجمع‏البحرین در این ‏باره گفته است: «عاشورا یك نام اسلامى است و آن روز دهم محرم است و گاهى الف بعد از عین حذف مى‏گردد و "عشورا" تلفظ مى‏شود». (2)

و نیز گفته‏اند كه عاشورا كلمه‏اى است عبرى و معرب «عاشور» كه دهم تشرى یهود باشد كه روزه آن روز «گپور» [كفاره] است و چون آن روز را به ماه‌هاى عربى انتقال دادند، روز دهم اولین ماه تازیان شد.

چنانچه در ماه‌هاى یهود هم در اولین ماه و روز دهم است. (3)

قتل حسین بن على بن ابى‏طالب‏ علیه‏السلام در این روز اتفاق افتاد. و او و یارانش را از راه بستن آب بر آنان، گذراندن از دم شمشیر، انداختن آتش در خیام حرم، بر نیزه كردن سرها، اسب دوانیدن بر اجساد كه در هیچ امتى حتى با اشرار خلق چنین نكرده‏اند، از میان بردند و از این تاریخ، مسلمانان، عاشورا را شوم دانستند. اما بنى‏امیه در این روز لباس نو پوشیدند و زیب و زیور كردند و سرمه به چشم خود كشیدند و این روز را عید گرفتند و عطرها استعمال نمودند و مهمانی‌ها و ولیمه‏ها دادند.

روایات جعلى در مورد عاشورا

از امور مسلم تردید ناپذیر و مورد اتفاق تمام فرق اسلامى این است كه حضرت امام حسین‏علیه‏السلام بى‏نهایت مورد علاقه و محبت ‏خاص جد بزرگوارش پیامبر اكرم ‏صلى الله علیه و آله بوده است و اظهار این موضوع از روایات فراوانى كه تواتر معنوى دارد ثابت مى شود. (4)

گروه كثیرى از محدثان اسلامى نقل كرده‏اند كه پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود:«حسین از من و من از حسینم. خداوند دوست دارد كسى را كه حسین را دوست ‏بدارد.» (5)

در محاوره عرب‌ها این چنین است كه وقتى مى‏خواهند بین خود و دیگرى كمال الفت و یگانگى و شدت ارتباط و دوستى را بفهمانند آن تعبیر را به كار مى‏برند و مى‏گویند:« فلان كس از من و من از اویم‏» چنانکه وقتى مى‏خواهند نفرت و بیزارى خود را نسبت ‏به دیگرى اظهار كنند، مى‏گویند:«من از او نیستم و او از من نیست‏» شاعر گفته است:

ایها السائل عنهم و عنى       لست من قیس ولا قیس منى

پس تعبیر« حسین منى و انا من حسین‏» یا شبه آن تعبیر مانند «حسین منى و انا منه‏» بر محبت‏ شدید و اتصال و علاقه تام بین پیامبر صلى الله علیه و آله و فرزند گرامى‏اش دلالت مى‏كند. و نیز قسمت اول حدیث «حسین منى‏» ارتباط و اتصال جسمى و قسمت دوم آن « و انا من حسین‏» ارتباط معنوى را مى‏رساند. توضیح آن كه «حسین منى‏» مى‏فهماند كه امام، پاره تن پیامبر است و به لحاظ مادى به آن حضرت انتساب دارد و «انا من حسین‏» مى‏فهماند كه اگر فداكارى و ایثار و از خودگذشتگى آن جناب نبود، زحمات پیامبر صلى الله علیه و آله به هدر مى‏رفت و اثرى از اسلام باقى نمى‏ماند.

در روایات فراوانى آمده است كه پیامبر صلى الله علیه و آله آن حضرت را مى‏بوسید و هر وقت او و برادرش امام حسن‏علیهماالسلام را مى‏دید و مناسبت اقتضا مى‏كرد، با آنان به مداعبه و ملاعبه( شوخی و بازی) مى‏پرداخت. عده‏اى از راویان نقل كرده‏اند كه رسول خدا یك دست را بر قفا و دست دیگر را بر زنخ فرزندش حسین‏علیه‏السلام قرار مى‏داد و دهان بر دهانش مى‏گذاشت. (6) و در برخى از روایات است كه پیامبر صلى الله علیه و آله درباره امام حسین‏علیه‏السلام فرمود: «فداى كسى بشوم كه فرزندم ابراهیم را فداى او كردم‏.» (7)

از آنچه به اختصار در عظمت و فضیلت‏ سرور شهیدان حسین بن على‏علیه‏السلام بیان داشتیم و نیز از آنچه رسول اكرم ‏صلى الله علیه و آله در شدت علاقه و محبت ‏به فرزند بزرگوارش ابراز داشته، به خوبى در مى‏یابیم كه اخبار حاكى از عید بودن روز عاشورا و تبرك جستن در آن روز از قول پیامبر صلى الله علیه و آله دروغ و افتراى محض است. چگونه ممكن است قبول كرد كه رسول خدا صلى الله علیه و آله روز شهادت ریحانه‏اش(8) را كه مكرر بر مكرر از آن خبر داده (9) روز جشن و عید اعلام كند. در صورتى كه آن حضرت به یاد آن روز گریه مى‏كرد.

روایات صحیح كه در كتب اهل سنت نیز نقل شده بر گریستن رسول خدا صلى الله علیه و آله به خاطر شهادت فرزند فداكارش دلالت دارد.

از ام‏الفضل بنت‏حارث روایت كرده‏اند كه او گفت: ... من حسین‏علیه‏السلام را در دامن پیامبر صلى الله علیه و آله گذاشتم. لحظه‏اى گذشت كه ناگهان اشك از چشمانش فرو ریخت. گفتم یا نبى‏الله پدر و مادرم قربانت گردد، چه شده؟! فرمود: جبرئیل آمد و خبر داد كه امتم این پسرم را به زودى مى‏كشند! گفتم همین پسر را؟! گفت: آرى. (10)

لازم است مسلمین از دسایس بنى‏امیه برحذر باشند، و به رسول خدا صلى الله علیه و آله اقتدا كنند (11) و او را اسوه و مقتداى خویش قرار دهند. از اعمال و رفتار و گفتار آن پیشواى عظیم‏الشان پیروى نمایند و بر اثر روایاتى كه درباریان در زمان سلطنت ‏بنى‏امیه جعل نموده بودند(12) نباید از روش آن حضرت منحرف شوند كه سالروز شهادت فرزند دلبندش را جشن بگیرند و آن روز را روز عید و شادى و مبارك قرار دهند.(13)

بر مسلمانان است كه به خود آیند، بیدار شوند، به حقیقت اسلام توجه كنند و بیندیشند تا آنچه را كه دشمنان پیامبر و اسلام داخل دین كرده‏اند كنار بزنند و بفهمند كه اسلام واقعى كدام است و بر چه محور دور مى‏زند. در هر امرى از امور به دیده انتقاد و تحقیق بنگرند و سرسرى و تقلیدى آن را نپذیرند. (14)

بنى‏امیه با بنى‏هاشم كینه دیرینه داشتند. (15) از طرف دیگر چون منصب شامخ نبوت در خاندان بنى‏هاشم بود و آنان این موهبت و افتخار را برنمى‏تافتند، تا توانستند با اسلام به ضدیت و معاندت پرداختند.

فرزند پیامبر صلى الله علیه و آله با خون خویش درخت اسلام را كه رو به خشكیدگى گذاشته بود، آبیارى كرد و در تاریكى ظلم و فساد بنى‏امیه درخششى به وجود آورد كه آن محیط ظلمانى را نور و روشنایى بخشید و بزرگراه سعادت را نمایان كرد و ابرهاى تیره و تار از آسمان جوامع اسلامى بلكه جوامع انسانى پراكنده شد و چهره اسلام را چنان كه هست ‏بر جهانیان آشكار ساخت؛ به همین جهت است كه سوره«الفجر» سوره «الحسین‏» نامگذارى شده است.

آنها در اصل به اسلام هیچ‏گونه اعتقادى نداشتند. عقاد نویسنده و متفكر شهیر مصرى مى‏گوید: ابوسفیان پس از آن كه اسلام آورد غلبه اسلام را غلبه بر خود تلقى مى‏كرد. (16)

هند، مادر معاویه پس از اسلام آوردنش فریاد مى‏زد: چرا جنگ نكردید و از خود و سرزمینتان دفاع ننمودید؟!

ابوسفیان و پسرش معاویه پس از فتح مكه اسلام آوردند. ابوسفیان و خانواده‏اش با دشوارى تمام اسلام را گردن نهادند. بدین معنى كه در ظاهر اسلام آوردند و در واقع اسلام را قبول نداشتند.(17) ابوسفیان بر قبر حضرت حمزه‏ علیه‏السلام ایستاد و گفت: اى اباعماره بر امارت و فرمانروایى با ما جنگیدى كه آن به ما انتقال یافت.(18)

به نظر مى‏رسد معاویه به نبوت پیامبر اسلام ‏صلى الله علیه و آله اعتقاد نداشت ‏به دلیل آن كه عده‏اى از مصریان بر وى وارد شدند و گفتند: «السلام علیك یا رسول‏الله‏» ولی او آنان را از این گفتار منع نكرد. (19)

محققان اهل سنت‏ به سندهاى متعدد در تفسیر آیه شریفه «الم تر الى الذین بدلوا نعمت‏الله كفرا»،(20) ذكر نموده‏اند كه مقصود دو طایفه تبهكار بنى‏امیه و بنى‏المغیرة است. (21)

سیاست ‏بنى‏امیه در جهت محو آثار نهضت عاشورا

معلوم است كه بنى‏امیه با این پیشینه سیاه و خباثت(22) چون اسلام را با منش و خواسته‏هاى مادى خود موافق نمى‏دیدند به انحا و وسائل گوناگون، در تضعیف اسلام و خاندان پیامبر صلى الله علیه و آله كه نگهبان و بیان‏ كنندگان دستورهاى اسلام و قرآن بودند، كوشیدند؛ از جمله آن كه براى پاشیدن گرد فراموشى به واقعه كربلا و آثار آن، به روحانى‏نمایان دربارى دستور دادند كه روز عاشورا را، روز جشن و عید و روز بسیار مبارك معرفى كنند! و در این‏باره حدیث جعل نمایند. این حدیث‌ها به گونه‏اى است كه هر كس اندكى به آنها توجه كند آشكارا مجعول بودن آنها را مى‏فهمد، مثلا روایت كرده‏اند كه چون پیامبر صلى الله علیه و آله به مدینه آمد، دید كه یهود روز عاشورا روزه مى‏گیرند. آن حضرت از آنان پرسید: چرا این روز را روزه دارید؟ گفتند: چون خداوند فرعون و پیروانش را در این روز غرق كرد و موسى و یارانش را نجات داد. آنگاه پیغمبر فرمود: ما از یهود به موسى سزاوارتریم. و به اصحاب خود دستور داد كه آن روز را روزه بدارند.

ساختگى و مجعول بودن این حدیث از دو طریق ثابت است:

الف) بنابر تحقیقى كه ابوریحان انجام داده است «این كه یهود مى‏گویند خداوند فرعون را در روز عاشورا غرق كرد، خلاف تورات است. زیرا فرعون روز بیست و یكم نیسن كه هفتم از ایام فطیر است غرق شد و اول فصح یهود پس از قدوم پیامبر صلى الله علیه و آله به مدینه روز سه‏شنبه بیست و دوم آذار با نهصد و سى‏ و سه اسكندرى بود كه با روز هفدهم ماه رمضان موافق مى‏شد. روزى كه خداوند فرعون را غرق كرد بیست و سوم ماه رمضان مى‏شود، پس براى این روایت وجهى نخواهد بود.» (23)

ب) در این روایت آمده است كه پیامبر از یهود پرسید كه چرا این روز را روزه مى‏گیرید؟ گفتند چون خداوند در این روز فرعون را غرق كرد. ساختگى بودن این روایت از آن جهت آشكار مى‏گردد كه در آن، نسبت نادانى به نبى بزرگوار اسلام داده شده به گونه‏اى كه پس از آگهى یافتن از موضوع و یادآورى یهودیان امرى به فكرش خطور نموده و حكمى بر آن مترتب كرده است! چنان كه معلوم است این‏گونه امور از ساحت قدس پیامبر صلى الله علیه و آله به دور است. ابوریحان درباره روز عاشورا و امور مربوط به آن چنین توضیح داده است:

«قتل حسین بن على بن ابى‏طالب‏ علیه‏السلام در این روز اتفاق افتاد. و او و یارانش را از راه بستن آب، بر آنان، گذراندن از دم شمشیر، انداختن آتش در خیام حرم، بر نیزه كردن سرها، اسب دوانیدن بر اجساد كه در هیچ امتى حتى با اشرار خلق چنین نكرده‏اند، از میان بردند و از این تاریخ، مسلمانان، عاشورا را شوم دانستند. اما بنى‏امیه در این روز لباس نو پوشیدند و زیب و زیور كردند و سرمه به چشم خود كشیدند و این روز را عید گرفتند و عطرها استعمال نمودند و مهمانی‌ها و ولیمه‏ها دادند. و تا زمانى كه ایشان بودند، این رسم در توده مردم پایدار بود، حتى این كه پس از انقراض ایشان باز هم این رسم باقى ماند ولى شیعیان از راه تاسف و سوگوارى به قتل سیدالشهدا در مدینة‏السلام و بغداد و شهرهاى دیگر گریه و نوحه‏سرایى مى‏كنند و تربت مسعود حسین را در كربلا در این روز، زیارت مى‏نمایند. و چون خبر كشته ‏شدن حسین را به مدینه آوردند، دختر عقیل بن ابى‏طالب بیرون آمد و این اشعار را خواند:

ماذا تقولون ان قال النبى لكم ماذا فعلتم و انتم آخرالامم بعترتى و باهلى بعد مفتقدى نصف اسارى و نصف ضرجوا بدم ما كان هذا جزائى اذ نصحت لكم ان تخلفونى بسوء فى ذوى رحم

ابراهیم ‏بن اشتر ناصر و یاور آل رسول‏الله در این روز كشته شد. و مى‏گویند در این روز بود كه خداوند توبه آدم را پذیرفت و در این روز بود كه كشتى نوح بر جودى فرود آمد. و عیسى‏بن مریم در این روز، زاییده شد. و موسى و ابراهیم در این روز نجات یافتند. در این روز آتش به ابراهیم بَرد - سرد - و سلام گردید و در این روز چشم یعقوب بینا شد. یوسف از چاه بیرون آمد. سلیمان از نو به سلطنت رسید. عذاب از قوم یونس برداشته شد. بدبختى و بیچارگى از ایوب مرتفع گشت. دعاى زكریا مستجاب شد و یحیى را به او بخشیدند و گفته‏اند یوم‏الزینه موعد سحره فرعون در وقت زوال این روز بود. و این اتفاقات را كه در این روز ذكر نموده‏اند، اگر چه وقوع آن امكان عقلى دارد اما معلوم است كه ناقلان آنها دسته‏اى از عوام محدثان بوده‏اند. و یا آن كه خواسته‏اند با اهل كتاب (24) مسالمت كنند.»

ابوریحان به جهت ‏حسن ظن یا به جهات دیگر وانمود نكرده كه این‏گونه روایات مجعول است. بلكه گفته است ناقل آن روایات عوامند یا براى مسالمت‏ با اهل كتاب آنها را نشر داده‏اند، در هر صورت نتیجه همان است كه آن روایت‌ها عارى از حقیقت است.

بسیار مناسب است كه آنچه را امام صادق ‏علیه‏السلام در این‏ باره بیان فرموده است نقل كنیم: عبدالله ‏بن فضل‏ بن هاشمى گفت:«به امام صادق‏ علیه‏السلام عرض كردم چگونه عامه(مردم) روز عاشورا را روز بركت نامگذارى كرده‏اند؟ در این هنگام آن حضرت گریه كرد. سپس فرمود: وقتى كه (امام) حسین‏ علیه‏السلام كشته شد، مردم در شام، به یزید تقرب مى‏جستند و حدیث جعل مى‏كردند. و اموالى به عنوان جایزه دریافت مى‏نمودند، از جمله امور مجعوله این بود كه این روز را روز بركت (و سرور) اعلام داشتند، تا مردم از جزع و گریه و مصیبت و اندوه به شادى و خوشحالى و تبرك جستن بپردازند و به آن سرگرم باشند.» (25) تا مردم آن واقعه حزن‏انگیز را فراموش كنند و در نتیجه بنى‏امیه از لعن و نفرین ابدى و پى‏آمدهاى ناگوار جنایت هولناكى كه انجام داده بودند در امان بمانند. پس در واقع این نوعى سیاست‏ بود كه دستگاه تبلیغى بنى‏امیه امر را بر مردم مشتبه ساخت و خواستند به واسطه منحرف نمودن اذهان عمومى، بر زشتى جنایاتشان سرپوش بگذارند و براى رسیدن به این هدف به انواع دسایس و حیله‏ها متوسل شدند. دسیسه دیگر آنها این بود كه شایع كردند امام حسین ‏علیه‏السلام كشته نشده بلكه انعكاسى از وى بر حنظلة بن اسعد شامى قرار گرفته و او به جاى آن حضرت به قتل رسیده و امام به آسمان عروج نموده چنانچه حضرت عیسى این چنین بود(26) و این سیاست عین همان سیاستى است كه پس از وفات پیامبر صلى الله علیه و آله و مشغول ساختن افكار مردم نسبت ‏به جانشین واقعى آن حضرت در پیش گرفتند و شایع ساختند كه پیامبر از دنیا نرفته و زنده است. (27)

اگر این شایعه ‏پراكنى نبود، قویا احتمال داشت كه عده‏اى به این فكر بیفتند كه چرا وصیت‌ها و سفارش‌هاى پیامبر صلى الله علیه و آله را درباره جانشین واقعى‏اش حضرت على‏ علیه‏السلام كنار گذاشتند و هنوز پیامبر را دفن نكرده براى امارت و خلافت ‏به گفتگو و اختلاف پرداختند و مى‏خواهند دیگرى را به جاى آن حضرت، به خلافت ‏بردارند.

بدون شك از نظر روایى آن شایعه از جهت انصراف افكار عمومى و برگرداندن توجه مردم از این امر مهم تاثیرى بسزا داشت، تا در این گیر و دار بتوانند خلیفه موردنظر خود را به قدرت برسانند. و این شایعه - چنان كه بعضى گمان كرده‏اند - از روى جهل و اشتباه صورت نگرفت، بلكه روى نقشه حساب شده طرح شده بود.

از ام‏سلمه بازگو شده است كه او گفت رسول خدا را دیدم در حالى كه بر سر حسین دست مى‏كشید، گریه مى‏كرد. عرض كردم: چرا گریه مى‏كنى؟! فرمود: همانا جبرئیل به من خبر داد كه این پسرم در سرزمینى به نام كربلا كشته مى‏شود. سپس مقدارى خاك قرمز رنگ به من داد و فرمود: این از خاك همان سرزمین است و هر زمان آن خاك به خون مبدل گشت‏ بدان كه وى كشته شده است. ام سلمه گفت: آن خاك را در شیشه‏اى نزد خودم نگه داشتم و با خودم مى‏گفتم آن در روز بسیار عظیمى به خون مبدل مى‏شود.

عظمت قیام امام حسین‏علیه‏السلام

نهضت امام حسین‏ علیه‏السلام نهضتى مقدس، متعالى و روحانى بود. پاكى، خلوص، بى‏اعتنایى به دنیا، برى بودن از اغراض شخصى و آز و جاه‏طلبى و خودخواهى از ویژگی‌هاى این قیام است.(28) انقلاب آن حضرت درس قسط، عدالت، توحید، شرافت، ایثار و فداكارى به مردم داد. (29)

فرزند پیامبر صلى الله علیه و آله با خون خویش درخت اسلام را كه رو به خشكیدگى گذاشته بود، آبیارى كرد و در تاریكى ظلم و فساد بنى‏امیه درخششى به وجود آورد كه آن محیط ظلمانى را نور و روشنایى بخشید و بزرگراه سعادت را نمایان كرد و ابرهاى تیره و تار از آسمان جوامع اسلامى بلكه جوامع انسانى پراكنده شد و چهره اسلام را چنان كه هست ‏بر جهانیان آشكار ساخت(30) به همین جهت است كه سوره«الفجر» سوره «الحسین‏» نامگذارى شده است.

از امام صادق ‏علیه‏السلام نقل شده كه این سوره درباره حسین ‏علیه‏السلام نازل شده و سوره حسین است (31) و چون آن جناب با اخلاص كامل در راه خدا خاندان و اموالش را فدا نمود، با اطمینان و اشتیاق فراوان به دیدار معبود خود شتافت و مصداق واقعى «نفس مطمئنه‏» واقع شد، و در نزد پروردگار در جوار رحمتش قرار گرفت، لذا امام صادق‏ علیه‏السلام فرمود: مقصود از «نفس مطمئنه‏» حسین و یاران اوست كه صاحب نفس مطمئنه‏اند كه در روز قیامت رضوان خدا براى ایشان است و خداوند از ایشان راضى است. (32)

او كسى است كه با نیل به درجه رفیع شهادت جاودانگى یافت، به میزانى كه در راه موضوعى فدا و فانى مى‏شود ارزش آن را به خود مى‏گیرد و كسب مى‏نماید.

حسین ‏بن على ‏علیه‏السلام كسى است كه تمام هستى و متعلقات خویش را با اخلاص در راه خدا كه اصل و منشا تمام كمالات و تقدس‌هاست، فدا و فانى نموده است پس جاى شگفتى نیست كه بگوییم تمام تقدس‌ها و كمالات و جاودانگى به وجود فدا شده‏اش انتقال یافته است. (33) و نیز بى‏جهت نیست كه محبت و عشق به آن حضرت در دل‌هاى مؤمنان جایگزین شده به همان‏گونه كه محبت و علاقه به خداوند در آن دل‌ها جاى دارد. لذا از رسول اكرم ‏صلى الله علیه و آله نقل شده است:"همانا براى شهادت حسین ‏علیه‏السلام حرارتى وجود دارد كه هیچ‏ گاه سرد نمى‏شود."(34)و نیز فرمود:«براى حسین‏ علیه‏السلام در دل‌هاى مؤمنان محبتى است‏.» (35)

آرى! حضرت سیدالشهدا علیه‏السلام كه از روى خلوص به پیشگاه معبود خویش سر عبودیت فرود آورده و بر آن مداومت ورزیده، به اوج كمال و قرب رب ذى‏الجلال رسیده و آن قدر شرافت و قداست پیدا كرده كه صحیح است او را به خدا نسبت دهند، مثلا بگویند: دست او، دست ‏خدا، خون او خون خدا و گوش و زبان و چشم او، گوش و زبان و چشم خداست، و این بدان جهت است كه توجه به خدا، فدا شدن در راه او، و استمرار بر طاعتش، چنان انقلابى در وى به وجود آورد كه عظمت‏ خداوندى به او نسبت داده مى‏شود زیرا از معنویت ارتباط با خداوند متاثر گشته است. در این‏ باره حدیثى از امام باقر علیه‏السلام نقل شده است كه همین معنى را مى‏رساند و مى‏فهماند كه آدمى با رشته ارتباط و بندگى خالصانه خدا به مقامى مى‏رسد كه در فكر نگنجد و شرافت و قداست و ابدیت ذات اقدس ربوبى او را متاثر مى‏سازد و آن خصوصیات به او انتقال مى‏یابد:

...ان الله جل جلاله قال: ما تقرب الى عبد من عبادى بشى‏ء احب الى مما افترضت علیه و انه یتقرب الى بالنافلة حتى احبه فاذا احببته كنت ‏سمعه الذى یسمع به و بصره الذى یبصر به و لسانه الذى ینطق به و یده التى یبطش بها. ان دعانى اجبته و ان سالنى اعطیته. (36)

حسین بن على‏ علیه‏السلام كه در راه خدا و در راه افكار عالیه‏اش شهید شد وجود مادى خود را نفى كرد اما به صورت منبع فضیلت و مركز شرافت و عظمت وجود جاودانه خود را اثبات نمود عقل و دین حكم مى‏كند كه بزرگان و افراد برگزیده را در حال حیات و ممات ارج نهیم و آنان را دوست‏ بداریم و از یاد نبریم و در سالروز وفات و شهادتشان مجالس یادبود برپا كنیم. به ویژه كه آن شخص تمام هستى خودش را در طبق اخلاص نهاده و از هیچ فداكارى در راه خدا دریغ نورزیده باشد.

از این جهت است كه در اقطار مختلف اسلامى به نام آن حضرت اقامه مجالس مى‏كنند و چنین نیست كه تكریم و تعظیم آن حضرت اختصاص به شیعیان داشته باشد؛ مثلا در كشور مصر در روز ولادت آن حضرت و خواهر بزرگوارش حضرت زینب مجالس جشن و سرور برپا مى‏دارند.(37) و درباره فضایل ایشان قلم‌فرسایى مى‏كنند و كتاب‌ها و مقاله‏ها مى‏نویسند. (38)

حسین‏ بن على‏علیه‏السلام براى هدفى بس عالى در راه معبود خود با نفس نفیس جهاد نمود.(39) و براى احیاى فضیلت و شرافت و برقرارى آزادى و بیدارى بشر قیام كرد. پس سزاوار است كه تمام جوامع انسانى - خواه مسلمان خواه غیرمسلمان - به پاس احترام و بزرگداشت آن شخصیت عظیم‏الشان سالروز شهادت آن حضرت را بزرگ بشمارند و به سوك و ماتم بنشینند.

او ابرمرد عالم و شخصیت‏ بسیار بزرگوارى است كه تمام مكارم و فضایل را دارا بود به گونه‏اى كه ابعاد گسترده بسیار وسیع وجودش همگان را متحیر ساخته است. (40)

از لحاظ نسب نیز كسى به پایه امام حسین‏ علیه‏السلام نمى‏رسد: جدش رسول خدا سیدالمرسلین و خاتم‏النبیین و پدرش على مرتضى سیدالوصیین و مادرش فاطمه زهرا سیده نساء عالمین و برادرش امام حسن مجتبى، و عمویش جعفر طیار و عموى پدرش حمزه سیدالشهدا است.

فكر او بر محور ابدیت و ماوراى محسوسات دور مى‏زد؛ او شهادت را برگزید و منیه را بر دنیه و كرامت قداست را بر لئامت اطاعت‏ نابكاران ترجیح داد. (41)

فرزند پیامبر صلى الله علیه و آله چندان ثبات و استقامت و شجاعت و بردبارى و صبر از خود بروز داده كه نظر همه متفكران و بزرگان را به خود جلب نموده و همگان در برابر عظمتش سر تعظیم فرود آورده‏اند. و هر كس كه درباره احوال و رفتار آن حضرت مطالعاتى داشته باشد غیرممكن است مجذوب فضایل و شخصیت او نگردد و از مصایبى كه براى نجات اسلام و بشریت متحمل شده متاثر و اندوهگین نشود.

عاشورا «یوم‏الله‏» است

روزهایى كه در آن روزها وقایع مهمى رخ مى‏دهد و مسیر تاریخ در جهت رشد و كمال تغییر مى‏نماید و سبب مى‏شود كه تحول در اجتماع به وجود آید و مردم راه فضیلت و سعادت را در پیش گیرند، «ایام‏الله‏» نامیده مى‏شود. در قرآن مجید در دو مورد (سوره ابراهیم آیه 5 و سوره الجاثیه آیه 14) ایام‏الله ذكر شده است.

از ابن‏عباس روایت‏ شده كه منظور از آن روزهایى است كه در آن روزها در امم پیشین وقایعى مهم رخ داده است. واضح است كه منظور وقایعى (42) است آموزنده كه بدان وسیله مردم از جهل و غفلت رهایى یافته‏اند و دگرگونى در تمام شؤون زندگى‏شان پدید آمده است. چون شهادت سبط پیامبر صلى الله علیه و آله و یارانش در روز عاشورا باعث ‏شد كه حقایق آشكار شود و اسلام تجدید حیات نماید، ستمگران رسوا شدند و تغییر اساسى در جامعه اسلامى به وجود آید، آن روز «یوم‏الله‏» به حساب آمد. از پیامبر اكرم‏ صلى الله علیه و آله روایت ‏شده است كه عاشورا از «ایام‏الله‏» است. (43) این روز به اندازه‏اى اهمیت داشته كه به امم پیشین نیز معرفى شده تا آنان نیز نتایجى را كه بر این روز عظیم ترتب مى‏یابد درك كنند و آن را پاس دارند.

در حدیث مناجات حضرت موسى ‏علیه‏السلام آمده است كه حضرت موسى‏ علیه‏السلام عرض كرد: خدایا! به چه جهت امت پیامبر خاتم را بر سایر امم برترى داده‏اى؟ خداوند فرمود: ده خصلت است كه موجب برترى ایشان شده است. موسى ‏علیه‏السلام گفت: آنها كدامند تا به بنى‏اسرائیل دستور دهم كه به آنها عمل كنند. فرمود: نماز، زكات، روزه، حج، جهاد، جمعه، جماعت، قراءت، علم و عاشورا. حضرت موسى‏ علیه‏السلام پرسید: عاشورا چیست؟ فرمود: گریه كردن و خود را به گریه واداشتن بر سبط پیامبر خاتم است. (44) از این حدیث ‏بر مى‏آید كه اهمیت دادن به عاشورا و بهره‏مند شدن از آثار آن روز عظیم، در ردیف صلاة و صوم و سایر مبانى مهم اسلامى است و این بدان جهت است كه اگر واقعه عاشورا و شهادت فرزند پیامبر صلى الله علیه و آله نبود از اسلام واقعى و صلاة و صوم و سایر اركان اسلام اثرى بر جاى نمى‏ماند.

عاشورا در سیره ائمه اطهار

از آنچه تاكنون ذكر نمودیم روشن مى‏شود كه پیامبر اكرم ‏صلى الله علیه و آله و ائمه اطهارعلیهم‏السلام در روز عاشورا به یاد آن همه مصایبى كه بر امام حسین ‏علیه‏السلام وارد شده اندوهگین مى‏شده‏اند و به دیگران هم دستور مى‏داده‏اند كه در آن روز به عزادارى بپردازند و به سوك و ماتم بنشینند.(45) هر چند چنین دستورى از جانب معصومان صادر نمى‏شد بر مسلمین لازم بود كه در آن روز مراسم عزا به پاى دارند و آثار حزن و ماتم در ایشان ظاهر گردد، زیرا همان‏طور كه پیشتر اشاره كردیم كسى كه رسول خدا را دوست داشته باشد غیرممكن است كه به فرزند آن حضرت عشق نورزد و او را دوست نداشته باشد، و در روز شهادتش غبار حزن و ماتم بر دلش ننشیند. واضح است كه اگر فردى در روز مصیبت دوستش ناراحت و آزرده خاطر نگردد، دوستى او ظاهرى و سطحى است و در واقع او را دوست نمى‏دارد؛ زیرا ارتباط معنوى بین دو دوست ایجاب مى‏كند كه در غم و شادى یكدیگر شریك باشند.(46) پس اگر ما در روز عاشورا متاثر نشویم و در خود احساس ماتم و اندوه ننماییم، بدون تردید در دوستى‏مان نسبت‏ به رسول اكرم‏ صلى الله علیه و آله و فرزندش كه بسیار مورد تكریم و محبت آن بزرگوار بوده است صادق نیستیم.(47) در كتب فریقین روایات بسیارى نقل شده كه پیامبر صلى الله علیه و آله بارها بر مصایب امام حسین‏ علیه‏السلام كه جبرئیل از آن خبر داده بود، گریه كرد. در پیش روایت صحیحى از مستدرك حاكم نیشابورى از ام‏الفضل بنت الحارث در این ‏باره نقل كردیم.

همچنین از كتاب «ذخایر العقبى‏» از ام‏سلمه بازگو شده است كه او گفت رسول خدا را دیدم در حالى كه بر سر حسین دست مى‏كشید، گریه مى‏كرد. عرض كردم: چرا گریه مى‏كنى؟! فرمود: همانا جبرئیل به من خبر داد كه این پسرم در سرزمینى به نام كربلا كشته مى‏شود. سپس مقدارى خاك قرمز رنگ به من داد و فرمود: این از خاك همان سرزمین است و هر زمان آن خاك به خون مبدل گشت‏ بدان كه وى كشته شده است. ام سلمه گفت: آن خاك را در شیشه‏اى نزد خودم نگه داشتم و با خودم مى‏گفتم آن در روز بسیار عظیمى به خون مبدل مى‏شود.(48)

گفتگو درباره بیانات و مطالبى كه از معصومان در مورد عاشورا ابراز داشته‏اند و نیز بررسى روش ایشان در آن روز بسیار مفصل است كه در این مختصر نگنجد. اما به طور كلى مى‏توان گفت كه آن بزرگواران در روز عاشورا به عزادارى و سوگوارى مى‏پرداختند. دستور مى‏داده‏اند، مرثیه‏خوانان، شعرا و كسانى كه از آن واقعه مطلع بوده‏اند، آن واقعه را براى دیگران تشریح كنند و مصایبى را كه در آن روز بر اهل‌بیت پیامبر وارد شده بیان نمایند. و مقصودشان این بوده كه آن رویداد به صورت یك مكتب پویا و خط دهنده براى همیشه زنده بماند. لذا تاكید كرده‏اند كه عاشورا را از یاد نبرید و به نام امام حسین مجالس سوگ و ماتم به پا دارید، تا حقایقى كه آن حضرت به آن جهت ‏به شهادت رسیده فراموش نشود.

روشن است كه احكام اسلامى بر مبناى جلب مصلحت و دفع مفسده پایه‏گذارى شده است. بنابراین منظور از به پا داشتن مجالس عزاى حسینى این نیست كه تنها براى خاندان پیامبر صلى الله علیه و آله همدردى و تسلیتى باشد و به قول روضه‏خوان‏ها حضرت زهراعلیهاالسلام را خوشحال كنیم و چنین بپنداریم كه به هر اندازه گریه كنیم به همان اندازه تسلى خاطر براى رسول خدا صلى الله علیه و آله و حضرت فاطمه‏ علیهاالسلام فراهم آورده‏ایم. اگر عقیده‏مان درباره به پا داشتن مجالس حسینى تنها این موضوع باشد یقینا مقاصد حضرت پیغمبر و حضرت على و حضرت فاطمه را پایین آورده‏ایم. بدون شك تاكید بر این كه مراسم عاشورا و عزاى حسینى فراموش نشود مقصود آن است كه واقعه كربلا به عنوان مكتب تعلیم و تربیت الهى براى همیشه زنده باشد.

آرى به وسیله همین مجالس است كه دین اسلام تبلیغ مى‏شود و بر اثر واقعیاتى كه در آن مجالس بیان مى‏گردد مردم حق را از باطل تشخیص مى‏دهند و راه خود را بازمى‏یابند. بنا به گمان برخى از سیاحان فرانسوى، از پیشرفت طایفه شیعه بدون امكانات تبلیغاتى و قوه قهریه در این دوره كوتاه مى‏توان گفت كه در یكى دو قرن آینده به لحاظ كمى بر سایر فرق مسلمان غلبه خواهد كرد و سبب آن همین تعزیه‏دارى است كه فرد فرد این فرقه را داعى و مبلّغ مذهب خود ساخته است. امروزه هیچ نقطه‏اى از نقاط عالم را نمى‏بینیم كه دو نفر شیعه باشند و اقامه عزاى حسینى ننمایند و بذل مال و منال نكنند.

در كتاب «السیاسة الحسینیة‏» آمده است ‏یك نفر عرب شیعى بحرینى را دیدم كه در هتل یكه و تنها مجلس عزا برپا كرده، كتاب گرفته بر كرسى نشسته، چیزى مى‏خواند و گریه مى‏كرد و سپس آنچه را از ماكول و مشروب براى آن مجلس تهیه دیده بود میان فقرا تقسیم كرد. (49)

شیخ طوسى از عبدالله ‏بن سنان روایت كرده است كه او گفت: بر سرورم جعفربن محمد علیه‏السلام در روز عاشورا وارد شدم، او را با چهره گرفته و ظاهرى اندوهگین در حالى كه اشك‌هایش مانند مروارید افشان فرو مى‏ریخت، ملاقات كردم! عرض كردم اى پسر رسول خدا چرا گریه مى‏كنى؟ - خدا چشم تو را نگریاند - فرمود: آیا غافلى كه حسین بن على در مثل این روز به قتل رسیده و (دچار مصیبت ‏شده)؟ از آن حضرت پرسیدم: سرورم، راى شما درباره روزه این روز چیست؟ فرمود: روزه بگیرید بدون این كه آن را روزه به حساب آورید و افطار كنید بدون این كه آن را موجب خوشحالى و «بركت‏» قرار دهید، و آن را روزه كامل قرار مدهید. یك ساعت پس از نماز عصر با آب افطار كنید. (50) شیخ صدوق به سند خودش از حضرت رضا علیه‏السلام روایت كرده كه آن حضرت فرمود:« ماه محرم ماهى است كه در زمان جاهلیت، در آن ماه جنگ و ظلم را حرام مى‏دانستند، اما در آن ماه خون ما حلال دانسته شد و حرمت ما هتك گردید. اهل بیت و زنان ما اسیر شدند، خیمه‏هاى ما سوزانیده شد و اموال ما غارت گردید وهیچ احترامى براى رسول خدا درباره ما ملحوظ نگردید! همانا روز قتل حسین‏ علیه‏السلام در صحراى كربلا چشم‌هاى ما را مجروح، اشك ما را جارى، و عزیز ما را [به حسب ظاهر] خوار ساخت. و تا آخر دنیا موجب غصه و بلاى ما گردید. پس بر همچون حسین ‏علیه‏السلام باید گریه‏كنندگان بگریند. كه گریه بر وى گناهان بزرگ را فرو مى‏ریزد. سپس فرمود: هنگامى كه ماه محرم داخل مى‏شد پدرم خندان دیده نمى‏شد و اندوه بر وى غالب بود تا هنگامى كه عاشورا سپرى مى‏گشت و وقتى كه روز عاشورا فرامى‏رسید، آن روز، روز مصیبت و اندوه و گریه‏اش بود و مى‏فرمود: این همان روزى است كه حسین‏ علیه‏السلام در آن روز به قتل رسید. (51)

از ابوالفرج اصفهانى در كتاب «الاغانى‏» نقل شده كه او به سند خودش از على بن اسماعیل تمیمى و او از پدرش بازگو نموده كه وى نزد امام صادق ‏علیه‏السلام بود و خدمتگزارش براى سید حمیرى اجازه ورود به مجلس درخواست كرد. حضرت دستور داد كه او را به آن مجلس بیاورند و زنان را در پس پرده جاى داد و سید حمیرى وارد شد، سلام كرد و نشست امام ‏علیه‏السلام از وى خواست در رثاى امام حسین‏ علیه‏السلام شعر بخواند. او در این ‏باره اشعارى خواند كه اولش این است:

امرر على جدث الحسین فقل لاعظمه الزكیة         یا اعظما لا زلت من وطفاء ساكبة رویة

دیدم اشك‌هاى امام صادق‏ علیه‏السلام بر عارضش فرو مى‏ریخت و ناله و فریاد از خانه‏اش برخاست تا این كه دستور داد از ناله و گریه خوددارى كنند و چنین كردند. (52)

اخبار و روایات درباره لزوم به پا داشتن مجالس عزاى حسینى و گریستن بر مصایب آن حضرت بسیار زیاد و به حد تواتر است كه نقل آنها در خور رساله‏اى است. (53) اكنون براى رعایت اختصار تنها به ذكر روایتى كه عبدالله ‏بن فضل از امام صادق ‏علیه‏السلام روایت نموده مى‏پردازیم و آن را ختام مقال خویش قرار مى‏دهیم: عبدالله بن فضل گفت: به امام صادق‏ علیه‏السلام عرض كردم اى پسر رسول خدا، چگونه روز عاشورا روز مصیبت و اندوه و جزع و گریه قرار داده شده و روزى كه رسول خدا قبض روح شد و روزى كه حضرت فاطمه‏ علیهاالسلام از دنیا رفت و روزى كه امیرمؤمنان به قتل رسید و روزى كه حضرت امام حسن به زهر كشته شد، بدین‏گونه نیست كه روز حزن و اندوه اعلام شده باشد؟(امام) فرمود: همانا روز مصیبت قتل حسین ‏علیه‏السلام از همه ایام دیگر عظیم‏تر است و این بدان جهت است كه اصحاب كساء كه نزد خداوند گرامى‏ترین خلق‏اند پنج نفر بودند: هنگامى كه پیامبر صلى الله علیه و آله از میان ایشان رفت، امیرمؤمنان و حضرت فاطمه و امام حسن و امام حسین ‏علیهم‏السلام باقى بودند كه مردم به ایشان تسلى و گشایش حاصل كنند. و وقتى كه حضرت فاطمه از دنیا رفت ‏به وسیله امیرمؤمنان و حضرت امام حسن و حضرت امام حسین‏ علیهم‏السلام براى مردم تسلى و گشایش بود و زمانى كه امام حسن ‏علیه‏السلام به شهادت رسید براى مردم به وجود حسین‏ علیه‏السلام تسلى و گشایش بود. اما آن گاه كه آن حضرت‏ علیه‏السلام به قتل رسید هیچ كس از اصحاب كساء نبود كه بعد از او براى مردم به او تسلى و گشایش باشد؛ پس، از دنیا رفتن آن حضرت به منزله از دنیا رفتن همگى ایشان بود، چنان كه ماندن وى در این عالم به منزله ماندن همگى ایشان بود. بدین جهت است كه روز شهادت او به لحاظ مصیبت ‏برترین روزهاست. عبدالله بن فضل گفت: به امام عرض نمودم: اى پسر رسول خدا چرا براى مردم بعد از اصحاب كساء به على ‏بن الحسین‏علیه‏السلام تسلى و گشایش نبود. به همان‏گونه كه به پدرانش براى آنان تسلى و گشایش بود؟ فرمود: همانا على بن حسین بعد از درگذشت پدرانش سید عابدین و امام و حجت ‏بود، اما رسول خدا را دیدار ننمود و از وى كلامى نشنید و علمش از پدرش و پدرش به وسیله جدش به آن حضرت به ارث رسیده بود و مردم امیرالمؤمنین و فاطمه و حسن و حسین را با رسول خدا بسیار در حالات مختلف مشاهده كرده بودند پس هر وقت ‏به یكى از ایشان نگاه مى‏كردند حال او را نسبت ‏به رسول خدا و گفتار آن حضرت را به او و درباره او به یاد مى‏آوردند. هنگامى كه ایشان درگذشتند مردم دیدار كسانى را كه در نزد خداوند عزوجل بزرگوارترین بودند از دست دادند. از دست رفتن همگى‏شان نبود مگر وقتى كه حسین ‏علیه‏السلام از دست رفت چون او پس از همه درگذشت، بدین جهت است كه روز قتل آن حضرت به لحاظ صیبت ‏بزرگترین ایام است. عبدالله بن فضل گفت: عرض كردم: اى پسر رسول خدا چگونه عامه مردم روز عاشورا را روز بركت نامگذارى كرده‏اند. آن حضرت گریه كرد سپس فرمود: وقتى كه حسین‏ علیه‏السلام به قتل رسید، بدین ‏وسیله گروه‌هاى زیادى به یزید تقرب جستند و براى خوش آمدن او به جعل حدیث پرداخته شد و براى این كار اموالى به عنوان جایزه دریافت كردند و از جمله مجعولات آنان درباره همین روز بود.

والحمدلله اولا و آخرا

پى‏نوشت‌ها و مآخذ

1-رك: دائرة‏ المعارف مصاحب و لغتنامه دهخدا ماده «فرهنگ‏».

2-رك: لسان‏العرب و مجمع‏البحرین، ماده «عشر».

3-الآثار الباقیه عن القرون الخالیه باب «القول على ما یستعمله اهل الاسلام‏».

4-فضایل الخمسه من الصحاح الستة‏3/260 و 262 ط سال 1384 مطبعة النجف و بحارالانوار 44/25.

5-همان ماخذ. «احب الله من احب حسینا حسین سبط من الاسباط‏» و فهارس مسند ابن حنبل ماده «احب‏».

6-فضایل الخمسه‏3/261. عن جابر: كنا مع رسول‌الله ‏صلى الله علیه و آله فدعینا الى طعام فاذا لحسین ‏علیه‏السلام یلعب فى‏الطریق مع‏ الصبیان فاسرع‏ النبى امام ‏القوم ثم ‏بسط یده فجعل حسین یفر هاهنا و هاهنا...

7- ...فدیت من فدیته بابنى ابراهیم. اشاره به این موضوع است كه خداوند به پیامبر صلى الله علیه و آله وحى نمود كه یكى از دو فرزندت (حسین‏ علیه‏السلام یا ابراهیم ‏علیه‏السلام) را فداى دیگرى كن و این چنین نیست كه بخواهم هر دو براى تو بمانند. آنگاه پیامبر گریه كرد و این چنین مصلحت دید كه ابراهیم ‏علیه‏السلام را به خاطر فرزندش امام حسین ‏علیه‏السلام (كه فرزند على و زهرا علیهماالسلام نیز مى‏باشند) فدا كند. رك. فضایل الخمسه‏3/257 به نقل از تاریخ بغداد.

8-وسائل الشیعه، 15/97 ط اسلامیه: ریحانتى من الدنیا الحسن و الحسین...

9-فضائل الخمسه،3/270 و ما بعد و بحارالانوار 44/250.

10- ...فوضعته فى حجره ثم حانت منى التفاتة فاذا عینا رسول‏الله تهریقان من الدموع. قالت قلت‏یا نبى‏الله... رك: فضایل الخمسه‏3/270. این روایت از مستدرك حاكم نقل شده او گفته است این روایت‏ بنابر شرط شیخین صحیح است.

11-لقد كان لكم فى رسول الله اسوة حسنة. سوره احزاب آیه 21.

12- «اضواء على السنة المحمدیة و دفاع عن الحدیث‏» تالیف محمود ابوریه ط 5 صفحه‏126 به بعد.

13-دائرة المعارف بستانى و مصاحب ماده «عشر» و در زیارت عاشورا آمده است. «هذا یوم تبركت‏ به بنوامیة...»

14-فبشر عباد الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه، سوره زمر آیه‏ 17 و 18.

15-الحسین ابوالشهدا عباس محمود العقاد، ص‏33-32، ط. دارالهلال.

16-همان ماخذ، ص‏21.

17-همان ماخذ، ص‏21.

18-سموالمعنى فى سمو الذات ط 2، ص‏57، تالیف عبدالله علائلى.

19-تاریخ طبرى، ط دارالمعارف مصر، 5/331.

20-تفسیر روح‌البیان، اسماعیل حقى بروسوى، 4/418 ذیل آیه 28 سوره ابراهیم؛ و نیز تفسیر قرطبى، 9/364، ذیل همان آیه، فضائل الخمسه‏3/303 باب‏26.

21-فضایل الخمسه‏3/303 و 304 و 305.

22-الحسین ابوالشهدا، صص 25-23.

23-الآثار الباقیة عن القرون الخالیه، تالیف ابوریحان محمدبن احمد البیرونى باب «القول على ما یستعمله اهل الاسلام‏». و ترجمه الآثار الباقیه فصل بیستم، ترجمه اكبر دانا سرشت و دائرة‏المعارف بستانى ماده «عشر».

24-الآثار الباقیه باب «القول على ما یستعمله اهل الاسلام‏» و ترجمه آن فصل بیستم، ترجمه اكبر دانا سرشت.

25-بحارالانوار، 44/270.

26-همان، 44/271.

27-الكامل فى التاریخ، ذكر احداث سال یازدهم.

28- ...و انى لم اخرج اشرا ولا بطرا ولا مفسدا ولا ظالما و انما خرجت لطلب الاصلاح فى امة جدى... رك: بحارالانوار، 44/329 و سمو المعنى لسمو الذات، ص‏106،1359.

29- ...الا ترون ان الحق لایعمل به و ان الباطل لایتنهى عنه... تاریخ طبرى 5/229 ط - المطبعة الحسینیةالمصریه.

30-سبقت العالمین الى المعالى بحسن خلیقه و علو همة و لاح بحكمتى نورالهدى فى لیال فى الضلالة مدلهمة یرید الجاحدون لیطفؤوه و یابى الله الا ان یتمه. رك: بحارالانوار 44/194.

31-البرهان فى تفسیر القرآن، سوره فجر.

32-همان.

33-حسین وارث آدم، صفحه 212 به بعد.

34-لؤلؤ و مرجان، انتشارات نوین، ص‏38.

35-همان ماخذ.

36-وسائل الشیعه،3/53 ط اسلامیه.

36-مجله رسالة الاسلام، سال 11، شماره‏3، ص‏264.

38-الذین آمنوا و هاجروا و جاهدوا فى سبیل‏الله باموالهم و انفسهم اعظم درجة عندالله، سوره توبه، آیه 20.

39-سیاسة الحسینیه، ص ‏8 ، و 51 ط زهره.

40-اعیان الشیعه، 1/581... ان الدعى ابن الدعى قد ركز بین اثنتین...

41-تفسیر قرطبى،9/342 ذیل آیه و ذكرهم بایام الله، سوره ابراهیم، آیه 54.

42-كنزالعمال، 8/571، ط بیروت مؤسسة الرسالة، و صحیح مسلم، باب صیام عاشورا، فمن شاء صامه و من شاء تركه.

43-مجمع‏البحرین، ماده «عشر» فى حدیث مناجاة موسى و قد قال یارب لم فضلت امة محمد صلى الله علیه و آله على سایر الامم...

44-اعیان الشیعه، 1/586 و587 / بحارالانوار 44/278.

45- ...فجعل طینة شیعتنا من نضح طینتنا فقلوبهم تحن الینا... / بحارالانوار67/126.

46-قل ان كنتم تحبون الله فاتبعونى یحببكم الله، آل عمران، آیه 31.

47-فضائل الخمسه،3/285. روایات در این باره بسیار است ‏به همین ماخذ ص 270 رجوع شود.

48-سیاسة الحسینیة، ص‏50، ط سال 1351.

49-اعیان‏الشیعه، 1/586 ط دارالتعارف بیروت.

50-بحارالانوار، 44/283.

51-رك: اعیان‏الشیعه، 1/586.

52-براى آگاهى بیشتر رك: بحارالانوار، 44/278، باب 34.

53-بحارالانوار 44/279.

"دكتر سید مهدى صانعى

استاد دانشگاه فردوسى مشهد"

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.