تبیان، دستیار زندگی
این دانشگاه اسلامی که می خواهند درست کنند، نه اینکه خیال کنید با اسلام آشتی کرده اند، بلکه قضیه قرآنی است که در مقابل امیر المؤمنین سلام الله علیه سر نیزه کردند.معاویه با حربه قرآن امیر المؤمنین را شکست داد [...] مگر ما می گذاریم شما دانشگاه اسلامی درست ک
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

استبداد سلطنتی

15 خراداد

محمد رضا شاه، پس از قیام 15 خرداد به منظور مشروع جلوه دادن اقداماتی که تحت عنوان اصلاحات اجتماعی، در مدتی بیش از دو سال، بدون مجلس صورت گرفته بود، درصدد انجام انتخابات دوره بیست و یکم مجلس شورای ملی برآمد.این انتخابات نیز، به زعم شاه «انقلابی » بود و ترتیب اجرای آن، با انتخابات ادوار گذشته تفاوت داشت، زیرا برای اولین بار در رای گیری از کارت الکترال استفاده شد.نامزدهای نمایندگی این مجلس «آزاد زنان » و «آزاد مردان » بودند.کنگره آزاد زنان و آزاد مردان، که تعداد اعضای آن یک هزار تن بود و ساواک سازماندهی آن را به عهده داشت، روز 5 شهریور 1342 در تهران تشکیل شد.طی اجلاس پنج روزه آن، نطقها و سخنرانیهای چاپلوسانه ای در تایید «انقلاب سفید» ، ایراد گردید، تظاهرات ساختگی صورت گرفت و اعضای کنگره، برای سپاسگزاری به دیدار شاه رفتند.

در این انتخابات، در میان نامزدهای نمایندگی مجلس، مالکان عمده حضور نداشتند، همه رهبران اپوزیسیون در زندانها و یا تحت نظر ساواک بودند، دانشگاه در اشغال نیروهای انتظامی قرار داشت، و روزنامه ها، رادیو و تلویزیون در اختیار دولت بود.در چنین شرایطی انتخابات مجلس بیست و یکم انجام گرفت.مجلس شورای ملی در تاریخ 14 مهر 1342 پس از دو سال و اندی فترت گشایش یافت.

وظیفه اساسی نمایندگان این مجلس، تصویب لوایح و قوانین مربوط به اصول ششگانه برنامه انقلاب سفید و نیز تایید تصویبنامه های دوره فترت بود.نمایندگان مجلس بیست و یکم، از غربال ساواک بیرون آمده و مانند عروسکهای خیمه شب بازی، آماده اجرای منویات «شاهانه » بودند.اینان، از حضور خود در مجلس، به عنوان مظهر دموکراسی یاد می کردند.!

حکومت جانسون

لیندون جانسون، از رؤسای جمهوری مطلوب محمد رضا شاه بود.جانسون چند ماه پیش از قتل کندی، در آغاز نخست وزیری اسد الله علم به ایران سفر کرده بود و تحت تاثیر مهمان نوازی و شخصیت  شاه، و نیز دوستی او نسبت به ایالات متحده آمریکاقرار گرفته بود.

جانسون نیز، در سخنرانیهای خود لزوم و اهمیت آزادی، دموکراسی و عدالت اجتماعی را تاکید می نمود، ولی پس از اینکه به کاخ سفید رفت، خلاف آن گفته ها عمل کرد.وی، از سران کشورهای دیکتاتوری آسیا، که با آنها دیدار کرده و آشنا شده بود، مانند نگودین دیم در ویتنام جنوبی، چیانکایچک در تایوان، محمد ایوب خان در پاکستان و فردینان مارکوس در فیلیپین، جانبداری می کرد.جانشین پرزیدنت کندی معتقد بود که چون این گونه کشورها در معرض تهدید کمونیسم هستند، نباید «اپوزیسیون » را تحمل کنند و هر گاه سران رژیم برای حفظ حاکمیت و سلطه خود، به اعمال زور و قدرت متوسل شوند، ایالات متحده آمریکا باید از آنها پشتیبانی کند.

روز 18 فروردین 1343امام خمینی آزاد شد.همان روز، روزنامه اطلاعات، مقاله ای مبنی بر رفع سوء تفاهم و همگامی جامعه روحانیت با مردم، در اجرای برنامه انقلاب شاه و مردم منتشر کرد.

جانسون با چنین پنداری، آمریکا را درگیر جنگ تمام عیار و مصیبت بار ویتنام کرد.یکی از کارشناسان بررسی روش رؤسای جمهوری آمریکا، شخصیت لیندون جانسون را چنین توصیف کرده است:

«...او، شیفته تملق از سوی مردم بود، دوست داشت سوار بر اتومبیل، همراه با کاروان اسکورت از خیابانهای پر از جمعیت عبور کند و مردم او را تحسین کنند.اما این شیوه کار، مشکل بزرگی به بار آورد و پس از مدتی نه چندان طولانی، به سیاست آسیایی او، آسیب وارد ساخت » .

شاه ایران یک چهره مقبول و مورد پسند جانسون و متحد استوار ایالات متحده آمریکا بود، برنامه رفورم و انقلاب سفید، همچنین روش خشن و بی رحمانه اش را در سرکوب مخالفان تایید می کرد.به گمان جانسون و مشاورانش، شاه ایران مدافع منافع آمریکا، بخصوص در منطقه خلیج فارس بود و شایستگی پشتیبانی از سوی ایالات متحده را داشت.

دولت منصور

علم پس از اجرای نقش خود کنار رفت و حسنعلی منصور، فرزند آخرین نخست وزیررضا شاه، جای او را گرفت.منصور در انتخابات دوره 21 مجلس شورای ملی از تهران به نمایندگی انتخاب شده بود.در دوره نخست وزیری اسد الله علم، با جمعی از تحصیل کردگان اروپا و آمریکا، جمعیتی به نام «کانون مترقی » تشکیل داد.چند تن از افراد این کانون، در انتخابات دوره بیست و یکم به مجلس راه یافته بودند و جمعی از اعضای کابینه اش نیز از افراد «کانون مترقی » بودند.اینان و دیگر وزیران که با نظر و صوابدید شاه انتخاب شده بودند - به استثنای چند تن از نخبگان قدیم و نظامیان، فاقد شخصیت اجتماعی بودند.سوابق سیاسی و گذشته برخی از آنها نامطلوب بود و دیدگاههای سیاسی و اجتماعیشان نا مشخص، ولی در یک مورد وجه مشترک داشتند: فروختن روح خود به دستگاه و قبول نوکری شاه، تحت نظر ساواک.

از نیمه سال 1342 رژیم شاه به سرکوب بقیه مخالفین و کسانی که حاضر به سکوت و یا کنار کشیدن از صحنه مبارزه نبودند پرداخت.در آبان 1342 سران نهضت آزادی ایران به محاکمه کشیده شدند.داریوش فروهر و چند از فعالان حزب ملت ایران، همچنین دکتر کاظم سامی و گروهی از دانشجویان، بازاریان و افراد وابسته به جبهه ملی، با محاکمه و یا بدون محاکمه به زندان رفتند، جمعی برای انجام خدمت سربازی، به نقاط بد آب و هوا فرستاده شدند.طیب حاج رضایی و اسماعیل رضایی، به جرم تحریک مردم به شورش در محرم 1342 به حکم دادگاه نظامی محکوم و در آبان 1343 تیر باران شدند.در شهریور 1344 خلیل ملکی، رضا شایان، میر حسین سرشار و علیخان شانسی، رهبران جامعه سوسیالیستهای نهضت ملی دستگیر و پس از محاکمه کوتاهی در دادگاه نظامی به زندان محکوم گردیدند.ژست شاه و دولت منصور در برابر آیت الله خمینی، که پس از قیام 15 خرداد تحت نظر قرار داشت، آشتی جویانه و فریب کارانه بود.پاکروان رئیس ساواک و دکتر جواد صدر، وزیر کشور، در قیطریه با آیت الله ملاقاتهایی به عمل آوردند.روز 18 فروردین 1343 آیت الله خمینی آزاد شد.همان روز، روزنامه اطلاعات، مقاله ای مبنی بر رفع سوء تفاهم و همگامی جامعه روحانیت با مردم، در اجرای برنامه انقلاب شاه و مردم منتشر کرد.

.خمینی را اگر دار بزنند تفاهم نخواهم کرد [...] من از آن آخوندها نیستم که در اینجا بنشینم و تسبیح به دست بگیرم.من پاپ نیستم که فقط روزهای یکشنبه مراسمی انجام دهم...» .

سه روز بعد (21 فروردین) آیت الله خمینی، در برابر جمعیتی از طبقات مختلف که به دیدارش آمده بودند، خطاب به دانشجویان وابسته به نهضت آزادی، نطقی ایراد کرد و گفت:

«...از زندانی بودن آقای طالقانی و مهندس (بازرگان) افسرده نباشید.تا این زندان رفتنها نباشد، پیروزی به دست نمی آید.هدف، بزرگتر از آزاد شدن عده ای است...» آنگاه به خبر روزنامه اطلاعات اشاره کرد و گفت:

«چند روز است آزاد شده ام و فرصت مطالعه روزنامه نداشتم.در زندان فراغت داشتم و مطالعه می کردم، تا اینکه روزنامه اطلاعات مورخ سه شنبه 18 فروردین را به من دادند.من از آقایان گله دارم که چرا زودتر به من ندادند.در این روزنامه کثیف اطلاعات، تحت عنوان اتحاد مقدس، در روزنامه نوشته بودند که با روحانیت تفاهم شده و روحانیون با انقلاب سفید شاه و ملت موافق هستند، کدام انقلاب؟ کدام ملت؟ این انقلاب مربوط به روحانیت و مردم نیست.آقایان که در دانشگاه هستید به همه برسانید که روحانیت با این انقلاب موافق نیست.ما که وسیله انتشاراتی نداریم.همه چیز را از ما گرفته اند، تلویزیون و رادیو را از ما گرفته اند. تلویزیون که در دست آن نانجیب است، رادیو هم که در دست خودشان است.مطبوعات ما کثیف است [...] اگر روزنامه اطلاعات جبران نکند، با عکس العمل شدید ما مواجه خواهد شد.خمینی را اگر دار بزنند تفاهم نخواهم کرد [...] من از آن آخوندها نیستم که در اینجا بنشینم و تسبیح به دست بگیرم.من پاپ نیستم که فقط روزهای یکشنبه مراسمی انجام دهم...» .

بیانات آیت الله خمینی در تکذیب خبر روزنامه اطلاعات و مخالفت صریح با برنامه انقلاب سفید شاه، و حمله به یاست سرکوبگرانه دولت، حاکی از موضع جدید وی در برابر رژیم بود و انتظار برخوردهای شدیدتری در آینده می رفت.چند روز بعد (2 ذیحجه 1383) در بیاناتی که آیت الله در مسجد اعظم قم ایراد کرد، ضمن انتقاد شدید از دولت، تصمیم شاه را در مورد ایجاد دانشگاه اسلامی، نوعی فریب و خدعه دانست و گفت:

«این دانشگاه اسلامی که می خواهند درست کنند، نه اینکه خیال کنید با اسلام آشتی کرده اند، بلکه قضیه قرآنی است که در مقابل امیر المؤمنین سلام الله علیه سر نیزه کردند.معاویه با حربه قرآن امیر المؤمنین را شکست داد [...] مگر ما می گذاریم شما دانشگاه اسلامی درست کنید؟ ما آن کسی را که در این دانشگاه وارد شود، تفسیق می کنیم [...] غلط می کند آن وزارت فرهنگی که در امر دیانت و اسلام دخالت کند، مگر ما می گذاریم این مطالب بشود..» .

در نیمه دوم سال 1343 با تصویب قانون معافیت نظامیان آمریکائی، در شمول قضائی ایران، درگیری آیت الله خمینی با شاه به اوج شدت رسید و منجر به تبعید ایشان به ترکیه گردید.

پی نوشت:

تاریخ بیست و پنج ساله ایران، ج 1، نجاتی، غلامرضا؛

بخش تاریخ


منبع: پایگاه حوزه