تبیان، دستیار زندگی
خیلی اشکش را نگه می داشت ، توی چشمش ، همسرش فقط یکبار گریه اش را دید ، وقتی امام رحلت کرد . دوستش می گفت : « ما که توی نماز قنوت میگیریم از خدا می خواهیم که خیر دنیا و آخرت را به ما اعطا کند و یا هر حاجت دیگری که برای خودمان باشد اما صیاد تو قنوتش هیچ چیز
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

صیاد دلها

یادی از شهید صیاد شیرازی

شهید علی صیاد شیرازی

دعای قنوت

خیلی اشکش را نگه می داشت ، توی چشمش ، همسرش فقط یکبار گریه اش را دید ، وقتی امام رحلت کرد . دوستش می گفت : « ما که توی نماز قنوت میگیریم از خدا می خواهیم که خیر دنیا و آخرت را به ما اعطا کند و یا هر حاجت دیگری که برای خودمان باشد اما صیاد تو قنوتش هیچ چیزی برای خودش نمی خواست . بارها می شنیدم که می گفت " اللهم احفظ قاعدنا الخامنه ای " بلند هم می گفت از ته دل ... ».

امداد غیبی

در عملیات طریق القدس ارتش و سپاه که با هم دو لشگر و اندی داشتند ، برای حمله به دشمن به 110 هزار گلوله فقط از یک نوع مهمات نیاز داشتند و ما از این نوع گلوله فقط سیزده هزار تا داشتیم . وقتی آن برادر مسئول آتش، این برآورد علمی را به ما نشان داد، اصلا نفهمیدیم چطور شد که گفتیم: شما بقیه کار ها را بکنید، مهمات در راه است و می رسد. بلافاصله به خدا پناه بردیم که خدایا این چه بود که ما گفتیم. فقط همین را بگویم تا موقعی که بچه ها بستان را گرفتند تا آن موقع ، آن برادر مسئول آتش یادش رفته بود که مهمات چه شد؟

پول

می گفت : « پول برای من با کثافت فرقی نمی کند » . الان کسی این حرفها را باور نمی کند، اما علی بعد از پیوستن به دانشگاه افسری، همه حقوق خود را به من می داد می گفت: مادر، من یک جور گلیم خود را از آب بیرون می کشم، اما شما 5 تا پسر و 2 تا دختر دارید. البته بعد از ازدواج نیز باز بخشی از حقوقش را برای ما می فرستاد و تا وقتی شهید شد این مقرری قطع نمی شد. علی می گفت بابا چطور با این حقوق ناچیز بازنشستگی که تازه همین چند وقت پیش شد 120 هزار تومان، می توان این خانواده شلوغ و پر رفت و آمد را بچرخاند.

مزد

قرار بود صبح روز عید غدیر برود به خدمت آقا و درجه ی سرلشگری‌اش را بگیرد. همه تبریک گفتند خودش می گفت: «درجه گرفتن فقط ارتقای سازمانی نیست و قتی آقا درجه را روی دوشم بگذارند. حس می کنم ازم راضی هستند. وقتی ایشان راضی باشد امام عصر ( عجل الله فرجه ) هم راضی‌اند. همین برایم بس است. انگار مزد تمام سالهای جنگ را یکجا بهم داده اند.»


باشگاه کاربران تبیان - ارسالی از: azarakhsh61