تبیان، دستیار زندگی
امام (علیه السلام) براى پذیرفتن مقام ولیعهدى شروطى قایل شد كه طى آنها از مامون چنین خواسته بود: «امام هرگز كسى را بر مقامى نگمارد و نه كسى را عزل و نه رسم و سنتى را نقض كند و نه چیزى از وضع موجود را دگرگون سازد، و از دور مشاور در امر حكومت باشد».(1)
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

موضع گیری های نهایی امام در مقابل مامون

تفسیر امام رضا از سوره یونس

موضع گیرى نهم

امام (علیه السلام) براى پذیرفتن مقام ولیعهدى شروطى قایل شد كه طى آنها از مامون چنین خواسته بود:

«امام هرگز كسى را بر مقامى نگمارد و نه كسى را عزل و نه رسم و سنتى را نقض كند و نه چیزى از وضع موجود را دگرگون سازد، و از دور مشاور در امر حكومت باشد».(1)

مامون نیز به تمام این شروط پاسخ مثبت داد. بنابراین ، مى بینیم كه امام بر پاره اى از هدفهاى مامون خط بطلان مى كشد زیرا اتخاذ چنین موضع منفى دلیل گویایى بود بر امور زیر:

الف : متهم ساختن مامون به برانگیختن شبهه ها و ابهام هاى بسیارى در ذهن مردم .

ب : اعتراف نكردن به قانونى بودن سیستم حكومتى وى .

پ : سیستم موجود هرگز نظر امام را به عنوان یك نظام حكومتى تامین نمى كرد.

ت : مامون بر خلاف نقشه هایى كه در سر پرورانده بود، دیگر با قبول این شروط نمى توانست كارهایى را به دست امام انجام دهد.

ث : امام هرگز حاضر نبود تصمیم هاى قدرت حاكمه را مجرا سازد.

ج : نهایت پارسایى و زهد امام كه با جعل این شروط به همگان آن را اثبات كرد. آنان كه امام را بخاطر پذیرفتن ولیعهدى به دنیادوستى متهم مى كردند با توجه به این شروط متقاعد گردیدند كه بالاتر از این حد درجه اى از زهد قابل تصور نیست . امام نه تنها پیشنهاد خلافت و ولیعهدى را رد كرده بود بلكه پس از اجبار به پذیرفتن ولیعهدى ، با قبولاندن این شروط به مامون خود را عملا از صحنه سیاست به دور نگاه داشت .(2)

موضع گیرى دهم

امام به مناسبت برگزارى دو نماز عید موضعى اتخاذ كرد كه جالب توجه است . در یكى از آنها ماجرا چنین رخ داد:

مامون از وى درخواست نمود كه با مردم نماز عید بگذارد تا با ایراد سخنرانى وى آرامشى به قلبشان فرو آید و با پى بردن به فضایل امام اطمینان عمیقى نسبت به حكومت بیابند.

امام (علیه السلام) به مجرد دریافت این پیام ، شخصى را نزد مامون روانه ساخت تا به او بگوید مگر یكى از شروط ما آن نبود كه من دخالتى در امر حكومت نداشته باشم . بنابر این ، مرا از نماز معاف بدار. مامون پاسخ داد كه من مى خواهم تا در دل مردم و لشگریان ، امر ولیعهدى رسوخ یابد تا احساس ‍ اطمینان كرده بدانند خدا چگونه ترا بدان برترى بخشیده .

امام رضا (علیه السلام) دوباره از مامون خواست تا او را از آن نماز معاف بدارد و در صورت اصرار شرط كرد كه من به نماز آن چنان خواهم رفت كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و امیرالمؤمنین (علیه السلام) با مردم به نماز مى رفت .

مامون پاسخ داد كه هرگونه مى خواهى برو.

برنامه امام براى شكست و ناكامى مامون چنان كارى و موفق بود كه عاقبت او به قصد نابودى امام برخاست ، تا مگر به این وسیله خود را از چنگال ناملایماتى كه پیوسته برایش پیش مى آمد، برهاند. حمید بن مهران و عده اى از عباسیان نیز او را در این جنایت همینگونه نوید داده بودند.

از سوى دیگر، مامون به فرماندهان و همه مردم دستور داد كه قبل از طلوع آفتاب بر در منزل امام اجتماع كنند. از این رو، تمام كوچه ها و خیابانها مملو از جمعیت شد. از خرد و كلان ، از كودك و پیرمرد و از زن و مرد همه با اشتیاق گرد آمدند و همه فرماندهان نیز سوار بر مركبهاى خویش در اطراف خانه امام به انتظار طلوع آفتاب ایستادند.

همینكه آفتاب سر زد امام (علیه السلام) از جا برخاست ، خود را شستشو داد و عمامه اى سفید بر سر نهاد. آنگاه با معطر ساختن خویش با گامهایى استوار به راه افتاد. امام از كاركنان منزل خویش نیز خواسته بود كه همه همینگونه به راه بیفتند.

همه در حالى كه امام را حلقه وار در بر گرفته بودند، از منزل خارج شدند. امام سر به آسمان برداشت و با صدایى چنان نافذ چهار بار تكبیر گفت كه گویى هوا و دیوارها تكبیرش را پاسخ مى گفتند. دم در فرماندهان ارتش و مردم منتظر ایستاده و خود را به بهترین وجهى آراسته بودند. امام با اطرافیانش پابرهنه از منزل خارج شد، لحظه اى دم در توقف كرد و این كلمات را بر زبان جارى ساخت :

«الله اكبر، الله اكبر على ما هدانا، الله اكبر على ما رزقنا من بهیمة الانعام ، والحمد لله على ما ابلانا»

امام اینها را با صداى بلند مى خواند و مردم نیز همصدا با او تكبیر همى گفتند. شهر مرو یكپارچه تكبیر شده بود و مردم تحت تاثیر آن شرایط به گریه افتاده ، شهر را زیر پاى خود به لرزه انداخته بودند.

چون فرماندهان ارتش و نظامیان با آن صحنه مواجه شدند همه بى اختیار از مركبها به زیر آمده ، كفشهاى خویش را هم از پایشان در آوردند.

دعاى امام رضا علیه السلام هنگام تهدید مأمون به پذیرش خلافت

امام به سوى نماز حركت آغاز كرد ولى هر ده قدمى كه به پیش مى رفت مى ایستاد و چهار بار تكبیر مى گفت. گویى كه در و دیوار شهر و آسمان همه پاسخش مى گفتند.

گزارش این صحنه هاى مهیج به گوش مامون مى رسید و وزیرش (فضل بن سهل ) به او پند مى داد كه اگر امام به همین شیوه راه خود را تا جایگاه نماز ادامه دهد مردم چنان شیفته اش خواهند شد كه دیگر ما تامین جانى نخواهیم داشت . بنابراین ، بهتر است او را نیمه راه برگردانیم .

مامون نیز همینگونه با امام رفتار كرد. یعنى او را از رسیدن به جایگاه نماز بازداشت و پیش نماز همیشگى را مامور گذاردن نماز عید نمود. در آن روز وضع مردم بسیار آشفته شد و صفوفشان در نماز دیگر به نظم نپیوست .

در اینجا ذكر دو نكته لازم است :

1. تاثیر عاطفى ماجرا و پایگاه مردمى امام :

اكنون كه دوازده قرن از آن ماجرا مى گذرد، هنوز كه این داستان را مى خوانیم چنان دچار احساسات مى شویم كه گاهى وصف ناپذیر است . حال ببینید آنان كه در آن روز خود شاهد ماجرا بودند چگونه تحت تاثیر قرار گرفتند.

دیگر نیاز به ذكر این نكته نیست كه ماجراى نماز عید درست مانند ماجراى نیشابور حاكى از گسترش موقعیت امام در دلهاى مردم بود.

2. چرا مامون خود را به مخاطره افكند؟:

اگر هدف مامون از آن اصرارى كه نسبت به رفتن امام به نماز مى ورزید این بود كه مى خواست اهل خراسان و نظامیان را فریب دهد و اطمینان آنان را نسبت به حكومت خود جلب كند، بدیهى است كه باز گرداندن امام از نماز پس از پدید آمدن آن شرایط هیجان انگیز و آن جمعیت سیل آسا، براى مامون مخاطراتى در بر داشت . چه این كار معنایش به خشم آوردن هزاران هزار مردمى بود كه در اوج هیجان و احساسات قرار گرفته بودند.

بنابراین ، اگر مامون از مجرد نماز گزاردن امام (علیه السلام) بیم داشت پس به چه دلیل آن همه اصرار كرده بود كه نماز عید را حتما او برگزار كند؟ و اگر نمى ترسید پس چرا از طوفان احساساتى كه امام در میان مردم برانگیخت ، وحشتزده شد؟

طرز رفتار و آداب معاشرت عمومى امام (علیه السلام) چه پیش از ولیعهدى یا پس ‍ از آن به گونه اى بود كه پیوسته نقشه هاى مامون را بر هم مى زد. هرگز مردم ندیدند كه امام (علیه السلام) تحت تاثیر زرق و برق شئون حكومتى قرار گرفته در نحوه سلوكش با مردم اندكى تغییر پدید آید.

ظاهرا دلیل وحشت مامون چیزى بالاتر از همه اینها بود. او ناگهان متوجه شد كه نكند وقتى امام بر منبر رود در زمینه آن آمادگى كه در نهاد و احساس مردم ایجاد كرده بود، خطبه اى بخواند كه مانند جریان نیشابور اعتقاد به خویشتن را از شروط یكتاپرستى معرفى كند. در آن روز امام درست در زىّ رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و وصیش حضرت على (علیه السلام) در برابر مردم ظاهر شده و به گونه اى مردم را تحت تاثیر قرار داده بود كه به قول ((فضل بن سهل )) جان مامون و اطرافیانش را سخت به خطر مى انداخت . آنها مى ترسیدند كه امام (علیه السلام) در آن روز مرو را كه پایتخت عباسیان بود، به مركز ضد عباسى تبدیل كند. بنابراین ، مامون ترجیح داد كه امام را از نماز باز گرداند و تمام مخاطرات این كار را نیز بپذیرد. چه هر چه بود زیانش بمراتب برایش كمتر بود.

موضع گیرى یازدهم

طرز رفتار و آداب معاشرت عمومى امام (علیه السلام) چه پیش از ولیعهدى یا پس ‍ از آن به گونه اى بود كه پیوسته نقشه هاى مامون را بر هم مى زد. هرگز مردم ندیدند كه امام (علیه السلام) تحت تاثیر زرق و برق شئون حكومتى قرار گرفته در نحوه سلوكش با مردم اندكى تغییر پدید آید.

این سخنان را از زبان ابراهیم بن عباس ، منشى عباسیان ، بشنوید:

(هرگز كسى را با سخنش نیازرد، هرگز كلام كسى را نیمه كاره قطع نكرد و هرگز در بر آوردن نیاز كسى به حد توانش كوتاهى نكرد. در برابر كسى كه پیشش مى نشست هرگز پاهایش را دراز نمى كرد و از روى ادب حتى تكیه هم نمى داد. كسى از كاركنان و خدمتگزارانش هرگز از او ناسزا نمى شنید و نه هرگز بوى زننده اى از بدن وى استشمام مى شد. در خندیدن قهقهه سر نمى داد و بر سر سفره اش خدمتگزاران و حتى دربان نیز مى نشستند...)

بى شک اینگونه صفات در محبوبیت امام (علیه السلام) نقش بزرگى بازى مى كرد، بطورى كه او را در نظر خاص و عام بعنوان شخصیتى پسندیده تر از هر كس دیگر جلوه مى داد.

امام (علیه السلام) مقام حكمرانى را هرگز بعنوان یك مزیت تلقى نمى كرد بلكه آن را مسئولیتى بزرگ مى دانست .

در پایان ...

مواضعى را كه ذكر كردیم كافى است براى ارائه برنامه اى كه امام رضا (علیه السلام) براى خنثى كردن نقشه ها و توطئه هاى مامون ، در پیش گرفته بود. از آن پس ‍ مامون دیگر قادر نبود نقشى را كه مى خواست از اوضاع جارى در ذهن مردم متصور سازد، برنامه امام براى شكست و ناكامى مامون چنان كارى و موفق بود كه عاقبت او به قصد نابودى امام برخاست ، تا مگر به این وسیله خود را از چنگال ناملایماتى كه پیوسته برایش پیش مى آمد، برهاند. حمید بن مهران و عده اى از عباسیان نیز او را در این جنایت همینگونه نوید داده بودند.


پی نوشت ها:

1. الفصول المهمه ، ابن صباغ مالكى / ص 241 نور الابصار / از ص 43 به بعد عیون اخبار الرضا /1/ ص 20 و جلد 2 / ص 183 مناقب آل ابى طالب / 4 / ص 363 علل الشرایع / 1 / ص 238 اعلام الورى / ص 320 بحار / 49 / ص 34 و 35 و صفحات دیگر كشف الغمه / 3 / ص 69 ارشاد مفید/ ص ‍ 310 امالى صدوق / ص 43 اصول كافى / ص 489 روضة الواعظین / 1 / ص 268 و 269 معادن الحكمه / ص 180 شرح میمیة ابى فراس / ص 165.

2. هر یك از این موارد در اصل كتاب جدا جدا مورد بحث قرار گرفته (صفحات 348 351).

تهیه و تنظیم: بخش عترت و سیره تبیان

منبع: زندگى سیاسى هشتمین امام حضرت على بن موسى الرضا (علیه السلام) جعفر مرتضى حسینى؛ مترجم : دكتر سید خلیل خلیلیان

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.