تبیان، دستیار زندگی
شخصیت‌های داستانی پتر اشتام، با اینكه در جمع هستند ولی تنهایند و در پس روابط ساده و روزمره، تلاش زیادی برای بیرون آمدن از تنهایی انجام نمی‌دهند
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تمام چیزهایی كه جایشان خالی است

تمام چیزهایی كه جایشان خالی است


مجموعه داستان «تمام چیزهایی كه جایشان خالی است» شامل داستان‌های ساده‌ای است كه به عمق وجودی انسان‌ها می‌پردازد؛ به لحظه‌های ناب زندگی. شخصیت‌های داستانی پتر اشتام، با اینكه در جمع هستند ولی تنهایند و در پس روابط ساده و روزمره، تلاش زیادی برای بیرون آمدن از تنهایی انجام نمی‌دهند.

آنچه بیش از هر نكته دیگری در داستان‌های این مجموعه به چشم می‌خورد، عناصر تاثیرگذار و زنده‌ای است كه غیرمستقیم روی شخصیت‌پردازی آدم‌های داستان تاثیر می‌گذارد.

داستان «شور» كه یكی از بهترین و كامل‌ترین داستان‌هاست، در مورد دو زوج است كه برای تعطیلات به ده اجدادی‌شان می‌روند. جایی كه در آن زن داستان(ماریا) به جست‌وجوی ریشه خود می‌پردازد و هرچه می‌گردد، كمتر نشانی پیدا می‌كند. این سفر در اصل جست‌وجوی او برای یافتن و بهتر دریافتن خود اوست و در این واكاوی‌ها متوجه می‌شود، ارتباط او و راوی در حال پایان گرفتن است.

با این شیوه، نویسنده توانسته از عناصری كه در این داستان به كار گرفته شده به خوبی استفاده كند. اشاره به عروس دریایی كه در ساحل و دور از دریا گیر افتاده و زن داستان روی او شن می‌ریزد به‌گونه‌ای نشان‌دهنده پایان رابطه آنها است و آنجا كه راوی در كنار عروس دریایی مرده می‌نشیند، این مورد به اوج خود می‌رسد.

داستان «شور» كه یكی از بهترین و كامل‌ترین داستان‌هاست، در مورد دو زوج است كه برای تعطیلات به ده اجدادی‌شان می‌روند. جایی كه در آن زن داستان به جست‌وجوی ریشه خود می‌پردازد

«جلویش روی ماسه‌ها یك عروس دریایی افتاده بود، یك كپه‌ شفاف كوچك. ماریا لگدی به آن زد. گفت: جانورهای احمق، تو آب قشنگ هستند، ولی وقتی می‌افتند تو ساحل دیگر نمی‌شود هیچ كاری براشون كرد.» و بازی نویسنده با عنصر ماسه وقتی كه راوی آن را از پشت "آنیتا" می‌تكاند و زمانی‌ كه دو نفری قدم‌زنان در آن فرو می‌روند و بادبادك "اشتفان" كه روی ماسه كشیده می‌شود هم از این قاعده مستثنا نیست.

نكته مهم دیگر مربوط است به فضای حاكم بر داستان، هوا گرم است و به مرور این گرما بیشتر و بیشتر می‌شود. حال اگر این گرما را در مقابل ارتباط سرد ماریا و راوی قرار دهیم كه با جلو رفتن داستان سرد و سردتر می‌شود، ‌می‌بینیم نویسنده با بیان این تقابل بازی خوبی را انجام داده است.

داستان «سرزمین پاك» از مرد تنهایی می‌گوید كه از سوئیس به نیویورك آمده و در خانه آیكو و كریس ساكن شده. او قبل از هر كاری پنجره كثیف اتاق را تمیز می‌كند. پنجره‌ای كه باعث باز شدن دریچه‌هایی بر او می‌شود. محله‌ای که او در آن جا ساکن می‌شود مملو است از آدم‌های مهاجر؛ مهاجرانی از كشورهای مختلف؛ كاستاریكایی، سوئیسی، آلابامایی، ژاپنی،...

شیوه اشتام اینطور است كه از دل واقعیت موجود، داستانی را می‌گوید و اصرار دارد كه ما را به روابط رئال نزدیك كند و از بین اشیا و دیالوگ‌ها خواننده چیزی را كشف كند. بدین‌ترتیب چیزی از داستان بیرون می‌آید

بازی اشتام با عنصر پنجره و تمیزی و كثیفی پنجره‌ها كاملا زیبا است و مفهوم خاصی را كه می‌خواهد از آن می‌گیرد. این داستان هم مثل بیشتر داستان‌هایش لبریز از جزئیاتی مهم است كه داستان را پیش می‌برد.  ایراد بزرگ داستان‌های اشتام این است كه تعداد زیادی از آنها، پایان ندارد. شاید بعضی نظرشان این باشد كه او عمداً پایان نمی‌گذارد تا با حسی كه ایجاد كرده خواننده را به نتیجه موردنظر برساند. وقتی داستان تمام می‌شود به خیلی از سوال‌هایی كه در ابتدا مطرح شده پاسخی داده نمی‌شود. خواننده سردرگم می‌ماند. بعضی از داستان‌های این مجموعه اصلاً داستان نیستند و اگر بخواهیم دقیق‌تر بگویم، حتی در حد طرح هم نیستند.

این داستان‌ها ساختار كامل داستان را ندارد و كوتاه‌تر از اندازه متعارف داستان كوتاه است. در مورد اینكه بعضی شیوه نوشتن او را با كارور مقایسه كرده‌اند، باید بگوییم كه كارور نویسنده‌ای تكنیكی است كه داستان را می‌سازد، برعكس اشتام که واقعیت را همان‌طوری كه هست، می‌گوید و با بازی با عناصر داستانی نوری به داستان می‌تاباند. درست مثل كاری كه با داستان «شور» انجام داده است.

شیوه اشتام اینطور است كه از دل واقعیت موجود، داستانی را می‌گوید و اصرار دارد كه ما را به روابط رئال نزدیك كند و از بین اشیا و دیالوگ‌ها خواننده چیزی را كشف كند. بدین‌ترتیب چیزی از داستان بیرون می‌آید.

بخش کتاب و کتاب‌خوانی تبیان


منبع: فرهیختگان