هوای تلاوت قرآن
یکی از هم سلولهای مرحوم طالقانی گفت: شبی در زندان در حالیکه از هر سلول نالهای استغاثهآمیز به گوش میرسید. یکی آه میکشید و دیگری از درد شکنجه به خود میپیچید و خدا را به یاری میطلبید و شخص دیگری در آتش تب میسوخت و در هذیان، عزیزانش را بنام میخواند، صدای ملکوتی قرآن از مرحوم طالقانی به گوش میرسید که میفرمود:
والنازعات غرقاً(قسم به فرشتگانی که جان کفار را به سختی بگیرند.)
والناشطات نشطاً(قسم به فرشتگانی که جان اهل ایمان را با راحتی بگیرند.)
ناگاه دژخیمان زندان وارد شدند و مرحوم طالقانی را بردند و بعد ازمدتی در حالیکه تن شریفش در زیر تازیانه آنان سیاه شده بود او را برگرداندند. امّا باز صدای قرآنش به گوش رسید: والسابحاتسبحاً(قسم به فرشتگانی که به اسرعت فرمان خدارا انجام میدهد.) فالسابقات سبقاً(قسم به فرشتگانی که در نظم عالم از همه پیش جسته و قسم به مؤمنانی که در جهاد با کفار به امر خدا از همسبقت میگیرند.)
باز صدای زندانبان شنیده شد که آمدند و مرحوم طالقانی را بردند واو را شکنجه کردند و برگرداندند. مجدداً صدای قرآن او بلند شد و با اینکه هم سلولیهایش از او خواهش کردند که از ادامه قرآن چشم بپوشد، زیرا زندانبانان اهل ترحم نبودند ولی مرحوم طالقانی در جواب گفت: امشب دلم گرفته و هوای تلاوت قرآن را کرده است و شکنجه آنان تأثیری در من ندارد.آنگاه خواند: فالمدبرات امرا(قسم به فرشتگانیکه تدبیر کننده عالم خلقتند) باز در سلول باز شد و پیکر او را کشانکشان به شکنجه گاه بردند. هنگامی که او را آوردند دیگر وقت خروس خوان صبح بود. و از جای تازیانهها خون میچکید.»
گروه دین و اندیشه تبیان
برگرفته از: دیدار با ابرار،ص57