تبیان، دستیار زندگی
حضور یکپارچه مردم در انقلاب اسلامی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

حضور یکپارچه مردم در انقلاب اسلامی


مردمی بودن از ویژگی های انقلاب اسلامی می باشد که اکنون نیز یکی از برگ برنده های این انقلاب در میان نمونه های مشابه است و رمز پیروزی و ماندگاری آن می باشد.


انقلاب اسلامی ایران

یکی از مسائل مهمی که نظر اغلب تحلیل گران انقلاب اسلامی ایران را به خود جلب کرده و ناظرین خارجی را به حیرت انداخته بود، این واقعیت بود که چگونه در این انقلاب به ناگهان تمامی مردم تقریبا «همزمان و هماهنگ سربرداشته و قیام کردند و همصدا خواستار تحول و تغییر اساسی یعنی سقوط رژیم شاه و برقراری حکومت اسلامی شدند.» در ایران به جز عده معدودی که وابستگی بسیار نزدیک به رژیم شاه داشته و منافع و بقای آنها بستگی به دوام رژیم شاه داشت دیگر اقشار و طبقات جامعه از کشاورز، کارگر، اصناف، کارکنان دولت، و دانشجویان و دانش آموزان شهری و روستایی، در همه نقاط کشور، با هم قیام کرده و بدون آنکه به ائتلاف یا تفاهم بر سر خواسته های متفاوت گروهها نیازی پیدا شود همه همصدا با شعارهای واحد پرچم مبارزه بر علیه رژیم را برداشتند.

تبلور عینی این وحدت و یکپارچگی را می توان در تظاهرات سال 1357 در روزهای عید فطر، تاسوعا، و عاشورا در تهران دید. به ناگهان مردم تهران، شهری که در اثر حرکتهای شاه چهره مذهبی خود را از دست داده و نمونه شهرهای اروپایی ساخته و تزیین شده بود و به آن شهرها بیشتر شباهت داشت تا به یکی از شهرهای ممالک اسلامی، قیام نموده و آرمانهای خود را در روحانیت و مذهب باز می شناسند. همه با هم، حتی آنهایی که چندان مذهبی نبودند، همراه با تمام ملت فریاد «الله اکبر» سر داده و هویت مدفون شده خود را در مذهب می یابند. در روز عید فطر تهران در آستانه حرکتی قرار می گیرد که سرتاسر کشور را در برگرفته و در تب و تابی عرفانی هویت خود را باز یافته و آنچه را که جزء نظم عادی جوامع امروزی است همچون سرابی به دور می افکند.

در تظاهرات عاشورا اگر کودکان و ناتوانها و پیرها و قسمتی از زنها را که در خانه می مانند کنار بگذاریم، تمام تهران در خیابانها بوده و شعار «مرگ بر شاه » را فریاد می زد همه (به استثنای آنهایی که وابستگی بسیار نزدیک به رژیم شاه داشته و از قبل او زندگی و تغذیه می کردند) حتی افرادی که مدتهای طولانی همراه رژیم بوده و تا چندی پیش طرفدار سلطنت مشروطه بودند، فریاد مرگ بر شاه می کشیدند.

تبلور عینی این وحدت و یکپارچگی را می توان در تظاهرات سال 1357 در روزهای عید فطر، تاسوعا، و عاشورا در تهران دید

اصولا حرکتهای انقلابی توده های مردم اراده ای مطلقا دسته جمعی را آشکار می کند و در تاریخ ملتهای دنیا کمتر چنین موقعیتی پیدا می شود. اراده جمعی اسطوره ای سیاسی است که به کمک آن حقوقدانان یا فلاسفه می کوشند تا تشکیلات و سازماندهی آن را تحلیل یا توجیه کنند. این اراده جمعی یک جنبه تئوریک دارد که کمتر به چشم دیده شده است و به قول میشل فوکو مانند خدا یا روح شاید هرگز به چشم دیده نشود. اما در تهران و در تمام ایران چنین اراده جمعی ملتی مشاهده شده و یک عینیت مطلقا  روشن و ثابت باقی ماند و به این ترتیب وحدتی ناگهانی در تاریخ ملت ایران و بر پایه احساسات قوی مذهبی به وجود آمد. این احساسات در مسائلی شکل گرفته که سالها ملت از آن در رنج بود، رنج از سلطه و نفوذ بیگانگان، احساس نفرت از غارت و چپاول منابع و سرمایه های ملی، سیاست خارجی وابسته، و نفوذ در همه جا آشکار آمریکا خواسته ملت را نه تنها بر طرد مسائل فوق مطرح کرد بلکه طرد همه ارزشهای مسلط که از سالها و قرنها پیش سرنوشت سیاسی آنها را پدید آورده و بدبختیها و حقارتها را به دنبال داشته است.ایجاد چنین اراده دسته جمعی و اتحاد مردم نتیجه اتحاد میان گروههای مختلف سیاسی نبوده است و همچنین نتیجه سازش میان طبقات اجتماعی متفاوت نبوده است که بالاخره هر کدام در موارد مربوط به خواسته های گوناگون خود سازش نموده و در مواردی تعدیل کنند یا تسلیم شوند.

آنچه که شدت و عمق انقلاب را در ایران مشخص می کرد دو عامل بود: یکی اراده جمعی مردم که از نظر سیاسی شکل گرفته و مورد تردید هیچ کس حتی دشمنان و شاه هم نبود و دیگری خواست و اراده آنها در تغییر اساسی و بنیادین در نظام سیاسی اجتماعی و ارزشهای حاکم بر جامعه بود.

شعر،ادبیات،انقلاب

مردمی بودن

جمهوری اسلامی از دو کلمه مرکب شده است،کلمه جمهوری و کلمه اسلامی.

کلمه جمهوری،شکل حکومت پیشنهاد شده را مشخص میکند و کلمه اسلامی محتوای آنرا.میدانیم که حکومتهای دنیا چه در گذشته و چه در حال حاضر،شکلهای مختلفی داشته اند از قبیل حکومت فردی موروثی که نام آن سلطنت و پادشاهی است یا حکومت حکیمان،متخصصان فیلسوفان و نخبگان که اریستوکراسی نامیده میشود و یا حکومت متنفذان،سرمایه داران و قس علیهذا. یکی از این حکومتها،حکومت عامه مردم است،یعنی حکومتی که در آن حق انتخاب با همه مردم است،قطع نظر از اینکه مرد یا زن سفید یا سیاه،دارای این عقیده یا آن عقیده باشند.در اینجا فقط شرط بلوغ سنی و رشد عقلی معتبر است،و نه چیز دیگر.بعلاوه این حکومت،حکومتی موقت است.یعنی هر چند سال یکبار باید تجدید شود.یعنی اگر مردم بخواهند می توانند حاکم را برای بار دوم یا احیانا بار سوم و چهارم-تا آنجا که قانون اساسیشان اجازه میدهد-انتخاب کنند و در صورت عدم تمایل،شخص دیگری را که از او بهتر میدانند انتخاب کنند.

راده جمعی اسطوره ای سیاسی است که به کمک آن حقوقدانان یا فلاسفه می کوشند تا تشکیلات و سازماندهی آن را تحلیل یا توجیه کنند

و اما کلمه اسلامی همانطور که گفتم محتوای این حکومت را بیان میکند.یعنی پیشنهاد میکند که این حکومت با اصول و مقررات اسلامی اداره شود،و در مدار اصول اسلامی حرکت کند. چون میدانیم که اسلام بعنوان یک دین در عین حال یک مکتب و یک ایدئولوژی است،طرحی است برای زندگی بشر در همه ابعاد و شئون آن.باین ترتیب جمهوری اسلامی یعنی حکومتی که شکل آن،انتخاب رئیس حکومت از سوی عامه مردم ست برای مدت موقت و محتوای آنهم اسلامی است.

اما اشتباه آنها که این مفهوم را مبهم دانسته اند ناشی از اینست که حق حاکمیت ملی را مساوی با نداشتن مسلک و ایدئولوژی و عدم التزام به یک سلسله اصول فکری درباره جهان و اصول علمی درباره زندگی دانسته اند.اینان میپندارند که اگر کسی به حزبی،مسلکی،مرامی و دینی ملتزم و متعهد شد و خواهان اجرای اصول و ضوابط آن گردید آزاد و دمکرات نیست.پس اگر کشور اسلامی باشد،یعنی مردم مؤمن و معتقد به اصول اسلامی باشند و این اصول را بی چون و چرا بدانند،دمکراسی بخطر میافتد.

همانطور که عرض کردم،مسئله جمهوری مربوط است به شکل حکومت که مستلزم نوعی دمکراسی است.یعنی اینکه مردم حق دارند سرنوشت خود را خودشان در دست بگیرند و این ملازم با این نیست که مردم خود را از گرایش به یک مکتب و یک ایدئولوژی و از التزام و تعهد به یک مکتب معاف بشمارند.آیا معنی دمکراسی این است که هر فردی برای خود مکتبی داشته باشد و یا اینکه هیچ فردی مکتبی نداشته باشد و به هیچ مکتبی گرایش پیدا نکند و اصول هیچ مکتبی را نپذیرد؟از این آقایان باید پرسید آیا اعتقاد به یک سلسله اصول علمی یا منطقی یا فلسفی و بی چون و چرا دانستن آن اصول،بر خلاف دمکراسی است و یا آنچه که بر خلاف دمکراسی است این است که آدمی به اصولی که مورد قبول اکثریت جامعه است اعتقاد نداشته باشد و آنها را قابل چون و چرا بداند،ولی بدیگری اجازه چون و چرا در اعتقادات و اندیشه های خود را ندهد؟

برای اکثریت قاطع ملت ایران،ایمان و اعتقاد راسخ به اصول اسلام داشتن و بی چون و چرا دانستن آن اصول،نه گناه است و نه عیب.آنچه که میتواند گناه و عیب باشد،اینست که این اکثریت مسلمان،به اقلیت بی اعتقاد،اجازه چون و چرا ندهد.

و اما قضاوت در این مورد که آیا آزادی بحد کافی به مخالفین داده شده است یا نه، بر عهده همانهاست که دمکراسی را مترادف با بی اعتقادی بیک مکتب میدانند.

بخش سیاست


مبع: پایگاه حوزه