تبیان، دستیار زندگی
توصیه آیت الله العظمی بهاء الدینی به روحانیان، درباره مناعت طبع؛ همراه تطبیق با روایات
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

توصیه یک عارف به روحانیان

آیت الله بهاءالدینی

بسم الله الرحمن الرحیم

هرچند هیچ مؤمنی نباید به خاطر دنیا به هر کسی رو بیاندازد و حتی در دل هم نباید به غیر  خدا امید داشته باشد، اما این نکته درباره طلاب و روحانیان اهمیت بیشتری می یابد زیرا اگر به خاطر دنیا خود را خوار کنند، به کسوت روحانیت ضربه زده اند.

آقایان نباید نزد روحانی و غیر روحانی سر خم کنند و برای مال دنیا شأن خود و روحانیت را زایل کنند.

آیت الله العظمی بهاء الدینی می فرمایند:

«قداست روحانی ارزان به دست نیامده، تا ارزان از دست دهیم؛ بلکه برای به دست آوردن آن خونها ریخته شده و زجرهای فراوان کشیده شده است. وظیفه کلیه طلاب، حفظ قداست این لباس با ارزش است.

آقایان نباید نزد روحانی و غیر روحانی سر خم کنند و برای مال دنیا شأن خود و روحانیت را زایل کنند. باید تا ممکن است قناعت پیشه باشند. بزرگان و علمای سلف هیچ کدام به مجرد وارد شدن به درس سطح، خانه شخصی نداشتند؛ که طلبه مبتدی امروز، اشتهای داشتن آن را دارد و برای تهیه آن به هر کس رو می زند.

...باید توجه داشته باشیم که از نشانه های تکامل و عوامل رشد شخصیت ما «مناعت طبع» است؛ یعنی از هر کس پول قبول نکنیم و در هر جا که معرکه ای به پاست وارد نشویم.» (1)

ایشان در جایی دیگر می گویند:

«فقر و تنگدستی، فشار روحی و جسمی و برخوردهای حکومت با حوزه های علمیه به ویژه حوزه قم کار را بر اهل علم سخت کرده بود. برخی که از ایمان قوی برخوردار نبودند و در برابر زرق و برق دنیا مقاومت نداشتند، خود را می باختند و فریب ظواهر را می خوردند و ما بسیاری از آنان را دیدیم که عاقبت به خیر نشدند و سرانجام با وضع بسیار بدی از دنیا رفتند.

اما بسیاری ماندند، صدمات زیادی را تحمل کردند، روزها بیرون از قم به سر می بردند و شبها- در تاریکی شب- به حجره خود باز می گشتند، گرسنگی می کشیدند، رنج می بردند، اما دست از حوزه و تحصیل برنمی داشتند. توکل آنان موجب آسان شدن مشکلات شده بود.

در رأس علما و بزرگانی که رنج بسیار و اذیت فراوانی دید، مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی بود.

فرزند ایشان؛ مرحوم حاج شیخ مرتضی حائری تعریف می کرد:

پدرم چون از وجوهات مصرف نمی کرد، روزهایی بود که ما هیچ چیزی در خانه نداشتیم و کمترین پولی برای خرید غذا نبود. 5 تا 6 ماه خرج ما را حضرت می دادند. خیلی از شبها غذا نداشتیم اما بی غذا هم نمی شدیم!» (2)

باید توجه داشته باشیم که از نشانه های تکامل و عوامل رشد شخصیت ما «مناعت طبع» است؛ یعنی از هر کس پول قبول نکنیم و در هر جا که معرکه ای به پاست وارد نشویم

جالب این است که در کتاب شریف «کافی»، بابی با عنوان «باب الاستغناء عن الناس» در ذیل «كتاب الإیمان و الكفر» وجود دارد که در بردارنده احادیث نابی از معصومین علیهم السلام درباره مناعت طبع و بی نیازی از مردم است.

قبل از این که برخی از روایات را بخوانیم، توجه به این نکته لازم است که مقصود این نیست که انسان به مردم مراجعه نکند و بگوید من خود را بی نیاز می دانم، مثلا اگر مریض شد به پزشک مراجعه نکند و... بلکه منظور این است که برای دنیا، خود را خوار و کوچک نکند. بگوید شفا فقط به دست خداست اما لازم است به پزشک مراجعه کنیم چون خداوند کارها را از طریق مجرای خودشان انجام می دهد. اما توکلش به خدا باشد و به کس دیگری امید نداشته باشد و چشم طمع به دست کسی نداشته باشد.

چند روایت از الکافی

1. عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ (صلوات الله علیهما) قَالَ رَأَیْتُ الْخَیْرَ كُلَّهُ قَدِ اجْتَمَعَ فِی قَطْعِ الطَّمَعِ عَمَّا فِی أَیْدِی النَّاسِ وَ مَنْ لَمْ یَرْجُ النَّاسَ فِی شَیْ‏ءٍ وَ رَدَّ أَمْرَهُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِی جَمِیعِ أُمُورِهِ اسْتَجَابَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ فِی كُلِّ شَیْ‏ء (3)

على بن الحسین صلوات اللَّه علیهما فرمود: تمام خیر و نیكى را دیدم كه در بریدن طمع از دست مردم است، و هر كس هیچ امیدى به مردم نداشته باشد و امرش را در هر كارى به خداى عز و جل واگذارد، خداى عز و جل در هر چیزى او را اجابت كند. (4)

2. عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ شَرَفُ الْمُؤْمِنِ قِیَامُ اللَّیْلِ وَ عِزُّهُ اسْتِغْنَاؤُهُ عَنِ النَّاس‏ (5)

امام صادق علیه السّلام فرمود: شرافت مؤمن به شب زنده دارى و عزتش به بى‏نیازیش از مردم است. (6)

3. قَالَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله و سلم): لَیْسَ الْغِنَى كَثْرَةُ الْعَرَضِ إِنَّمَا الْغِنَى غِنَى النَّفْس (7)

پیامبر (صلوات الله علیه و آله) فرموده است: بى‏نیازى در ثروت زیاد نیست، بلكه بى‏نیازى همان مناعت طبع است (8)

4. ...سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) یَقُولُ طَلَبُ الْحَوَائِجِ إِلَى النَّاسِ اسْتِلَابٌ لِلْعِزِّ وَ مَذْهَبَةٌ لِلْحَیَاءِ وَ الْیَأْسُ مِمَّا فِی أَیْدِی النَّاسِ عِزٌّ لِلْمُؤْمِنِ‏ فِی دِینِهِ وَ الطَّمَعُ هُوَ الْفَقْرُ الْحَاضِر (9)

امام صادق علیه السّلام می فرمود: حاجت خواستن از مردم موجب سلب عزت و رفتن حیا گردد، و نومیدى از آن?چه دست مردم است، موجب عزت مؤمن در دینش است؛ و طمع، فقری است حاضر و آماده. (10)

5. عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ: كَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (صلوات الله علیه) یَقُولُ لِیَجْتَمِعْ فِی قَلْبِكَ الِافْتِقَارُ إِلَى النَّاسِ وَ الِاسْتِغْنَاءُ عَنْهُمْ فَیَكُونَ افْتِقَارُكَ إِلَیْهِمْ فِی لِینِ كَلَامِكَ وَ حُسْنِ بِشْرِكَ وَ یَكُونَ اسْتِغْنَاؤُكَ عَنْهُمْ فِی نَزَاهَةِ عِرْضِكَ وَ بَقَاءِ عِزِّك‏ (11)

امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه می فرمود: باید در دلت احتیاج به مردم و بى‏نیازى از ایشان پیدا گردد، و احتیاج به آن?ها در نرم زبانى و خوشروئى باشد و بى‏نیازیت از آنها در حفظ آبرو و نگهدارى عزتت باشد. (12)

شرح‏:

عالیترین دستور معاشرت و برخورد با مردم را امیر المؤمنین علیه السّلام در این جمله بیان میكند و حاصلش این است كه انسان باید در دل دو عقیده داشته باشد: یكى آنكه در معاشرت به هم نوع محتاج است، زیرا طبعا اجتماعى آفریده شده و در بقاء خود به آنها محتاج است، پس لازم است نرم گفتار و خوش برخورد باشد، دیگر آنكه محتاج و نیازمند به آنها نیست و ...خدا را روزى ده بندگان و مسبب الاسباب داند، پس نباید تملق و چاپلوسى كند و خود را خوار و زبون نماید، بلكه در عین خوش روئى و شیرین سخنى، عزت نفس و مناعت طبع خویش را باید حفظ كند. (13)

6. قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) إِذَا أَرَادَ أَحَدُكُمْ أَنْ لَا یَسْأَلَ رَبَّهُ شَیْئاً إِلَّا أَعْطَاهُ فَلْیَیْأَسْ مِنَ النَّاسِ كُلِّهِمْ وَ لَا یَكُونُ لَهُ رَجَاءٌ إِلَّا عِنْدَ اللَّهِ فَإِذَا عَلِمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ ذَلِكَ مِنْ قَلْبِهِ لَمْ یَسْأَلِ اللَّهَ شَیْئاً إِلَّا أَعْطَاه‏ (14)

امام صادق علیه السّلام فرمود: چون یكى از شما خواهد هر چه از پروردگارش سؤال كند، به او عطا كند؛ باید از مردم نومید شود، و امیدى جز به خدا نداشته باشد؛ چون خداى عز و جل این را از دلش داند، هر چه از خدا خواهد به او عطا كند. (15)

پی نوشتها:

(1) www.salehin.com

(2) همان

(3) الكافی، ج‏2، ص149، باب الاستغناء عن الناس

(4) اصول كافى- ترجمه مصطفوى، ج‏3، ص219

(5) الكافی، ج‏2، ص149، باب الاستغناء عن الناس

(6) اصول كافى- ترجمه مصطفوى، ج‏3، ص219

(7) مشكاة الأنوار فی غرر الأخبار، ص129، الفصل السادس فی الغنى و الفقر؛ مجموعة ورام (تنبیه الخواطر)، ج‏1، ص163، بیان ذم الحرص و الطمع و مدح القناعة و الیأس مما فی أیدی الناس

(8) مجموعه ورام، آداب و اخلاق در اسلام، ص306، نكوهش حرص، طمع و ستایش قناعت و قطع امید از مال مردم

(9) الكافی، ج‏2، ص149، باب الاستغناء عن الناس

(10) اصول كافى- ترجمه مصطفوى، ج‏3، ص219

(11) الكافی، ج‏2، ص149، باب الاستغناء عن الناس

(12) اصول كافى- ترجمه مصطفوى، ج‏3، ص220

(13) همان

(14) الكافی، ج‏2، ص149، باب الاستغناء عن الناس

(15) اصول كافى- ترجمه مصطفوى، ج‏3، ص219


فرآوری: رهنما، گروه حوزه علمیه تبیان