تبیان، دستیار زندگی
منظور از ازدواج، سپردن بیمار به همسر آینده و رفع مسئولیت از خود نیست چرا که زندگی مشترک با یک فرد دیگر بخصوص در صورت داشتن فرزند با مسئولیت‌هایی همراه است که بیمار از عهده آنها به تنهایی بر نخواهد آمد و نیاز به کمک بیشتری خواهد داشت.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

ازدواج با یک بیمار روانی

عشقولانه


ازدواج همیشه دغدغه‌های خاص خودش را دارد اما اگر شرایط خاصی برای یکی از طرفین وجود داشته باشد مثلا بیماری روانی سختی داشته باشد آن‌وقت موضوع از همیشه سخت‌تر نیز می‌شود.


روانپزشکان همیشه با پرسش‌های بیشماری از سوی بیماران در سن ازدواج و خانواده آنها در مورد ازدواج بیمار مبتلا به مشکلات روحی بخصوص روانپریشی و اسکیزوفرنی مواجه هستند. معمولا در این گونه موارد، متخصص، متناسب با تجارب خود و بررسی زمینه‌های فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی و وضعیت پزشکی بیمار توصیه‌های لازم را به عمل می‌آورد.

منظور از ازدواج، سپردن بیمار به همسر آینده و رفع مسئولیت از خود نیست

چرا که زندگی مشترک با یک فرد دیگر بخصوص در صورت داشتن فرزند با مسئولیت‌هایی همراه است که بیمار از عهده آنها به تنهایی بر نخواهد آمد

و نیاز به کمک بیشتری خواهد داشت

باور

این‌که واقعا بیمار روانی نباید ازدواج کند و برعکس آیا بیمار روانی حتما باید ازدواج کند موضوعی است که بسیار جای بحث دارد اما جدا از مسائل پزشکی، خانواده‌ها نیز در تصمیم‌گیری برای این موضوع باید چند مساله اساسی را مد‌نظر قرار دهند.

1- نکته اول این است که ازدواج درمان نیست. برخی از مردم تصور می‌کنند ازدواج باعث درمان بیمار مبتلا به روانپریشی یا به عنوان مثال بیمار مبتلا به اسکیزوفرنیا می‌شود. اما این موضوع نه تنها درست نیست بلکه اگر همه جوانب رعایت نشود برعکس خواهد شد.

باید توجه داشت که ازدواج برای هر دختر یا پسر جوانی با استرس و نگرانی توام است. اگر این نگرانی‌ها از قبل چاره اندیشی نشده باشند برای سلامت روانی بیمار مضر است. به همین دلیل بسیاری از خانواده‌ها پس از ازدواج فرزندشان که دچار بیماری روانی است با نتایج عکس آن چیزی که توقع داشتند مواجه می‌شوند.

2- نکته دوم وضعیت مالی فرد است. مسوولیت‌پذیری، کسب درآمد بیشتر و اداره خانواده از مواردی هستند که بهتر است از پیش چاره‌اندیشی شده باشند. تامین یک زندگی برای کسی که با یک بیماری روانی دست و پنجه نرم می کند واقعا دشوار و گاهی غیرممکن است.

اطرافیان فرد بیمار باید بدانند منظور از ازدواج، سپردن بیمار به همسر آینده و رفع مسئولیت از خود نیست چرا که زندگی مشترک با یک فرد دیگر بخصوص در صورت داشتن فرزند با مسئولیت‌هایی همراه است که بیمار از عهده آنها به تنهایی بر نخواهد آمد و نیاز به کمک بیشتری خواهد داشت.

برخی از مردم تصور می‌کنند ازدواج باعث درمان بیمار مبتلا به روانپریشی یا به عنوان مثال بیمار مبتلا به اسکیزوفرنیا می‌شود. اما این موضوع نه تنها درست نیست بلکه اگر همه جوانب رعایت نشود برعکس خواهد شد

3- گفتن واقعیت یکی دیگر از مهم‌ترین مسائل است. متاسفانه در اکثر موارد شاهد هستیم فرد بیمار یا خانواده او موضوع بیماری را از همسر آینده پنهان می‌کنند.

خوشبختانه در عصر حاضر با اقدامات درمانی موثر و در دسترس بودن داروهای بهتر، کم عارضه‌تر و مؤثرتر بسیاری از بیماران روان‌گسیخته مانند سایر شهروندان می‌توانند زندگی نسبتا معمولی داشته باشند. خانواده‌ها این نکته را در نظر داشته باشند که اگر می‌خواهند زندگی بر مبنای صحیحی آغاز شود و ادامه یابد باید از ابتدا به سوالات همسر آینده بیمار با متانت و بدون مخفی‌کاری پاسخ داده شود.

در صورت لزوم همسر آینده بیمار می‌تواند با اجازه بیمار، نزد پزشک معالج رفته و اطلاعات لازم در حد آگاهی‌های لازم برای خود کسب نماید. هدف از این توضیح ایجاد نگرانی و وحشت در دل خانواده همسر احتمالی نیست بلکه ایجاد آگاهی لازم و اتخاذ تصمیم آگاهانه است تا پس از ازدواج با مشکلات و اختلافات کمتری مواجه شوند.

در مواردی که با رعایت شرایط فوق، پیوند ازدواج بر قرار می‌شود، زندگی موفقی برپا شده و در سیر درمان و بهبودی بیمار نیز نقش مؤثر و بسیار مفیدی دارد. در غیر این صورت باید منتظر بروز اختلافات بعدی و خانوادگی بود که برای بیمار مسموم‌کننده بوده و می‌تواند به عود و یا تشدید بیماری منجر شود.

بخش کلوب ازدواج تبیان


برگرفته از جام جم

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.