تبیان، دستیار زندگی
. «توابع» کلماتی هستند که در اعراب از کلمات ما قبل خود تبعیت می کنند. کلمه ای را که اعرابش پیرو کلمه ی پیش از خود باشد تابع و کلمه ی پیروی شده را متبوع می نامند؛ ....
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

توابع (قسمت اول)

توابع (قسمت اول)

اهداف درس:

- آشنایی با توابع

- آشنایی با تأکید و انواع آن

- آشنایی با بدل و انواع آن

آنچه در این بحث بدان خواهیم پرداخت «توابع» هستند، در ابتدا باید بدانیم «توابع» به چه کلماتی گفته می شود.

 «توابع» کلماتی هستند که در اعراب از کلمات ما قبل خود تبعیت می کنند.

کلمه ای را که اعرابش پیرو کلمه ی پیش از خود باشد تابع و کلمه ی پیروی شده را متبوع می نامند؛

 مانند: «جاء رجلٌ عالمٌ». در این مثال «عالم» را تابع و «رجل» را متبوع می نامند.

توابع عبارتند از:

صفت، تأکید، بدل، عطف بیان، عطف به حروف

پیش از این درباره صفت توضیح داده ایم در این مبحث به «تأکید» و «بدل» خواهیم پرداخت.


تأکید

تأکید تابعی است که برای مؤکّد گردانیدن و تقریر متبوع خود ذکر می شود و از سهو و اشتباه جلوگیری می کند.

 مانند:

«جاء سعیدٌ سعیدٌ» یا «جاء سعیدٌ نفسه».

که در مثال فوق «سعید» و «نفس» تأکیدی برای کلمه ما قبل خود می باشند.

تأکید بر دو قسم است:

لفظی- معنوی

در تأکید لفظی اغلب لفظ عیناً تکرار می شود.

مانند: «جاء علیٌّ علیٌّ» (در تأکید اسم) / اکرمت أکرمتُ علیّاً (در تأکید فعل) / قلت: نعم نعم (در تأکید حرف) / ما أدرئک ما یوم الدین ثمّ ما ادرئک ما یوم الدین (در تأکید جمله که بیشتر با «ثمّ» همراه است) / رغبتُ فیه فیه (در تأکید شبه جمله).

نکته:

تأکید ضمایر متصل به وسیله ضمایر منفصل نیز جایز است مانند: «قمتَ أنتَ» / «أکرمتنی أنا» / «مررتُ به هو».

در تأکید معنوی، پس از کلمات مؤکد، اسم های مخصوصی آورده می شود. این کلمات عبارتند از: نفس و عین

(این دو کلمه توهّم افزوده شدن کلمه ای را بر مؤکّد می زداید مانند: «جاء زید نفسه» یعنی خود زید آمد. در این مثال با آوردن «نفسه» مفهوم این جمله ها «جاء زیدٌ خبره» و «جاء زید رسوله» از ذهن شنونده زدوده می شود).

کلمات «کلّ / جمیع / أجمع / عامة / کلا و کلتا» نیز کلمات تأکید هستند که توهم عدم شمول را برطرف می سازند.

نکات:

1) در تأکید معنوی بیاد ضمیری ذکر شود که به مرکد برگردد و با آن مطابقت کند.

مانند: «جاء زیدٌ نفسه / جاء الرّجال کلّهم / جاء الهندات کلهنّ.

2) ضمیر متصل مرفوعی با «نفس» و «عین» مؤکد نمی شود بلکه باید ضمیر منفصل مرفوعی میان این دو کلمه و ضمیر متصل قرار بگیرد.

 مانند: «قوموا أنتم أنفسکم» یا «قوموا أنتم أعینکم».

3) هرگاه مؤکد به واسطه ی «نفس» و «عین» مثنی یا جمع باشد، این دو کلمه نیز بر وزن أفعل جمع بسته می شوند.

 مانند: «جاء الزیدان أنفسها یا أعینهما» و «جاءت الهندات أعینهنّ یا أنفسهنّ».

4) گاهی اوقات پس از کلمه ی «کلّ» کلمه «أجمع» یا «جمعاء» نیز برای تقویت شمول در جمله وارد می شود.

مانند: «جاء الرّکب کلّه أجمع» / «جاء الرّجل کلّهم أجمعون» / «جاءت القبیلة کلّها جمعاء» / «جاءت الهندات کلهنّ جُمَع».

البته گاهی کلمه «أجمع» و «جمعاء» مستقلاً نیز برای تأکید ذکر می شوند مانند: «جاء الجیشُ أَجمَعُ» و «جاء القوم أَجمعون» و «إنّ جهنّم لموعدهم أجمعین» (حجر / 43)

تمرین: انواع تأکید را در آیات زیر ببینید:

- و لقد أریناه آیاتنا کلّها فکذّب و أبی (طه / 56)

کلّها: تأکید معنوی بر «آیات»

- و لا یحزنَّ و یرضین بما آتیتهنّ کلهنَّ (احزاب / 51)

کلهنَّ: تأکید معنوی بر «هنّ» ضمیر متصل به فعل

- قل فلّله الحجة البالغة فلو شاء لهداکم أجمعین (انعام / 149)

أجمعین: تأکید معنوی بر «کم» ضمیر متصل به فعل

- فکبکبوا فیها هم و الغاوون و جنود إبلیس أجمعون (شعراء / 95- 94)

أجمعون: تأکید معنوی بر کلمات ما قبل

- فإیّاک إیّاک المراء فإنّه          إلی الشرِّ دّعاء و للشر جالب

إیّاک: تأکید لفظی

- أیا صاحب الذّنب لا تقنطنَ       فإنّ الإله روؤف روؤف

روؤف: تأکید لفظی

- و لا ترحلنّ بلا عُدَّةٍ                فإنَّ الطریقَ مخوفٌ مخوف

مخوف: تأکید لفظی

- و زمرة العلم رأس الخلق کلّهم           و سائرُ الناس فی التمثیل أعضاء

کلّهم: تأکید معنوی بر «خلق»


بدل:

بدل یکی دیگر از توابع است که بر عین متبوع یا بر جزئی از آن یا بر یکی از متعلقات متبوع دلالت می کند.

بدل بر چهار قسم است:

1) بدل مطابق یا بدل کل از کل

مانند: «جاء خالدٌ أخوک»، «أخو» بدل و عین «خالد» (متبوع) است.

2) بدل جزء از کل

مانند: «سَقَطَ البیت سقفه»، «سقف» بدل و جزئی از «بیت» (متبوع) می باشد.

3) بدل اشتمال

مانند: «أعجَبَنی علیٌّ حِلمُه»، «حلم» بدل و از مشتملات «علی» است. کلمات «خالد» / «بیت» و «علی» را در جملات بالا «مبدل منه» می گویند.

4) بدل مباین: بدلی که مطابق مبدل منه یا از مشتملات آن نیست و بر سه قسم است:

الف) بدل غلط، ب) بدل نسیان، ج) بدل اضراب

الف) بدل غلط: مثلاً متکلم می خواهد بگوید «أکلتُ تفاحاً»، لفظ دیگری بر زبانش جاری می شود و می گوید: «أکلتُ سَفَر جلاً تُفّاحاَ».

ب) بدل نسیان: مثلاً متکلم می گوید «سافر محمد» امّا فوری متذکر می شود که مسافر سعید است نه محمد و می گوید «سافر محمّد سعیدً».

ج) بدل اضراب: مثلاً متکلم می گوید «أعطنی أکلاً» سپس منصرف می شود و طلب «أکل» را به طلب «شرب» مبدل می کند و می گوید: «أعطنی أکلاً بل شرباً».

نکات:

1) هرگاه اسمی از اسم استفهام یا از اسم شرط بدل گرفته شود لازم است که بر سر بدل همزه استفهام یا «إن» شرطیه بیاید .

مانند: «من ذا أسعید أم علیّ» و « ما تفعل أخیراً أم شرّاً» و «متی تأتینا أغداً أم بعد غدٍ»، «ما تصنع إن خیراً و إن شرّاً تُجَربه»

2) بدل تنها در اعراب از مبدل منه تبعیت می کند.

3) گاهی بدل ضمیر است و مبدل منه اسم ظاهر .مانند: «رأیتُ أخاک إیّاه»

و گاهی بالعکس است یعنی مبدل منه ضمیر است و بدل اسم ظاهر مانند «رأیتهُ أخاک»

گاهی بدل و مبدل منه هر دو ضمیرند مانند: «رأیته ایّاه»

گاهی یک فعل از فعل دیگر بدل گرفته می شود مانند: «قام علی ذهب»

گاهی نیز یک جمله از جمله دیگر بدل گرفته می شود مانند: «هوالله أحد، الله الصّمد»

تمرین: انواع بدل را در آیات و عبارات زیر ببینید:

- آمنّا بربّ العالمین ربّ موسی و هارون (شعراء / 48- 47)

ربّ موسی و هارون: بدل جمله از «ربّ العالمین» / بدل کل از کل

- اتّبعوا المرسلین، اتّبعوا من لا یسأ لکم أجراً (یس / 21- 20)

اتّبعوا: بدل فعل از فعل

من لا یسأ لکم أجراً: بدل از «مرسلین» / بدل کل از کل

- الحمد لله رب العالمین (فاتحه / 1)

ربّ العالمین: بدل از «الله» / بدل کل از کل

- إنّ للمتقین مفازاً، حدائق و إعنابا (نبأ / 32- 31)

حدائق و أعناب: بدل از «مفاز» / بدل جزء از کل

- و لله علی الناس حجّ البیت من استطاع إلیه سبیلاً (آل عمران / 97)

من: بدل از «الناس» / بدل جزء از کل

- تعجبنی القریة / بدل اشتمال

- ما تفعل إن خیراً و إن شرّاً یعلمه الله

خیراً و شرّاً: بدل از «ما» / بدل جزء از کلّ

- کیفما تتوجّه إن إلی الشرق أو إلی الغرب فأنا علی أثرک

إلی الشرق و إلی الغرب: بدل از «کیفما» / بدل جزء از کل

مرکزیادگیری سایت تبیان - تهیه: فاطمه شیرزاده

تنظیم: سمیرا بادامستانی