تبیان، دستیار زندگی
تا اینکه استخاره خوب اومد ... بچه ها دور زدن سمت حسینیه، هرکس کار ی انجام داد یکی به دنبال تربت رفت ، دیگری بیل و کلنگ آورد ، یکی کفن کربلا آورد ... تصمیم گرفتیم بسیجی 16 ساله رو دفن کنیم ....
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

شهیدی که بی اجازه دفن شد

این خلق چرا نام تو گمنام نهادند

عرفان همت در وبلاگش خاطره ای از یک شهید گمنام را چنین بیان می کند:

شاید سالی یه بار بعد از تشییع شهدای گمنام  از معراج شهدا، و با کلی التماس ( البته با شناختی که بچه های معراج شهدا روی ما داشتن ) شهید می گرفتیم تا تو محل تشییع کنیم و مجالس هیئتمون رو تبرک کنیم ...

شهید گمنام

یه دوستی داشتم ، که از برادر بهم خیلی نزدیک تر بود ، تو همه چیز میشد ازش درس گرفت ، اخلاق ، معرفت ، منش ،

کار ، زندگی ، که آنقدر به این دنیا و تعلقاتش بی تفاوت بود ، و بهتره بگم اصلاً توی این دنیا زندگی نمی کرد ، وقف اربابش حسین(ع) بود...

سید جواد سلیمان پاسدار بود و یه روز سرد پاییزی توی یه مأموریت و با یه حادثه ی دردناک به درجه شهادت نائل شد ، و به آرزوش رسید....

از قافله جا مونده بود که به قافله رسید ....

******

شهادت امام صادق (ع) سال1384 بود ، یک ماه از شهادت شهید سید جواد سلیمان می گذشت، ما هم  طبق معمول به یاد سید از معراج شهدا دو تا شهید گمنام گرفتیم ، ظهر تو محلمون (دهکده المپیک) شهدا رو تشییع کردیم ، شب هم مراسم شبی با شهدا گرفتیم تو هیئت ....

دو تا شهید یکی از اونها 16 ساله و دیگری هم 21 ساله بودند. هر دو هم در عملیات رمضان منطقه ی پاسگاه زید به شهادت رسیده بودند ...

مجلس اونشب تموم شد و رفتیم که شهدا رو تحویل معراج بدیم تو راه ، حال و هوای خاصی بود هیچکدوممون نمی تونستیم از شهدا دل بکنیم ...

یکی از رفقام که طلبه است گفت استخاره می کنیم ،....

حرف دل همه یکی بود ولی هیچکس جرأت گفتن نداشت ....

تا اینکه استخاره خوب اومد ... بچه ها دور زدن سمت حسینیه، هرکس کار ی انجام داد یکی به دنبال تربت رفت ، دیگری بیل و کلنگ آورد ، یکی کفن کربلا آورد ... تصمیم گرفتیم بسیجی 16 ساله رو دفن کنیم ....

با یه حال و هوای خاص این کار رو انجام دادیم ... تا فردا شبش کسی از حسینیه بیرون نرفت ...

فکر می کردیم هیچکس خبر نداره اما وقتی همه اهالی برای زیارت اومدن فهمیدیم که همه متوجه شدن. اونروز دوشنبه بود ، و روز پنجشنبه  به معراج خبر دادیم ...

رفتیم اونجا و گفتیم : شهید خودش خواسته بمونه پیش ما ...

همه اهالی معراج توی یه عمل انجام شده و یه شک فرو رفته بودند ....

خلاصه خیلی دردسر کشیدیم ، حتی دادگاه هم رفتیم

که قاضی رو به ما کرد و گفت : نمی دونم جرم شهید دزدی چه مجازاتی داره ؟....

در هر صورت اونجا تا دو سال زیارتگاه همه ی اهل محل شده بود و هیئتمون رنگ دیگری گرفته بود تا اینکه بعد از تحقیقات معلوم شد این شهید از اهالی خراسان جنوبی است و  با حکم ولی فقیه آن شهید رو از محل ما بردند ...

من در عجبم با همه نامی که تو داری           

                                                این خلق چرا نام تو گمنام نهادند..

شهید گمنام

این عکس همان شهید 16 ساله است

اگر مشتی پلاک و استخوان‌اند

رموز هستی و جانِ جهان‌اند

چو خونی در رگ هستی، روان‌اند

چو جان، در جسم این امت نهان‌اند

نشان دولت صاحب زمان‌اند(عج)

عرفان همت

بخش فرهنگ پایداری تبیان