چهل روز می گذرد.
(متن مجری روز اربعین)
به دنبال استقبال و درخواست شما مربیان تربیتی و دانش آموزان عزیز از مجموعه متن های مجری ، امروز به مناسبت اربعین امام حسین (ع) متنی را به شما تقدیم می کنیم.
از پرهاى سوخته و خیمه هاى خاکستر، چهل روز مى گذرد؛
از شانه هاى بى تکیه گاه و چشم هاى به خون نشسته، از لحظاتى که سیلى مى وزید و صحرا در عطشى طولانى، ثانیه هایش را به مرگ مى بخشید.
چهل شب است که بر نیزه شدن آفتاب را سر بر شانه هاى آسمان مى گرییم. «اى چرخ! غافلى که چه بیداد کرده اى».
از شام تا کربلا
از کربلا تا شام، حکایت سرهاى جسور شماست که شمشیرها را به خاک افکند.
من از روایت خونابه و خنجر مى آیم؛ از شعله هاى به دامن نشسته و فریادهاى بى یاورى.
امروز، اربعین خورشید است. نگاه کن چگونه پرندگان، بر شاخه هاى درختان روضه مى خوانند؛ چگونه ابرها، فشرده فراقى عظیم، پهنه زمین را مى بارند!
رفته اید و پس از شما، جاده ها، اسیر زمستانى همیشگى اند. پرواز ناگهان شما آتشى است که هرگز فرو نمى نشیند.
زخم عاشورا همیشه تازه است.
پاییز را دیده اى، چگونه نوباوگان تابستان را به زمین مى ریزد و سر و روى جهان را به زردى مى نشاند؟! اکنون دیرى است که پروانه هاى هاشمى مان را شعله هایى یزیدى، بر تپه هاى خاکستر فرو ریخته اند.
دیرى است که گیسوان کودکى رقیه را بادهاى یغماگر، با خویش برده اند.
زمین، پاییزش را از یاد مى برد، اما زخم عمیق عاشورا را هرگز.
سال ها مى گذرد و ما همچنان سوگ کبوترانى آزاده را بر سینه مى کوبیم.
ای کربلا ای کربلا
ای کربلا، ای کربلا |
بهر تو مهمان آمده |
آغوش خود را باز کن |
جمع اسیران آمده
|
بر گردن این کودکان |
افتاده زنجیرعدو |
بنگر چه رنج و ماتمی |
بر این یتیمان آمده |
(من زینبم، من زینبم من زینبم، من زینبم) |
در روز اوّل، کربلا |
وقتی به سویت آمدیم |
دیدی به همراه زنان |
بسیار مردان آمده |
امروز امّا، کربلا |
مردیبهجزسجّاد(ع)نیست |
مردان به خاک خفتهاند |
جمعی پریشان آمده |
(من زینبم، من زینبم من زینبم، من زینبم) |
دانش آموزان عزیز و معلمان امور تربیتی محترم، اگر شما هم متن مجری برای برگزاری بهتر مراسم های مختلف در مدرسه دارید، برای مرکز یادگیری سایت تبیان ارسال نمایید تا با نام خودتان در سایت تبیان قرار گیرد.
آدرس مرکز یادگیری :