تبیان، دستیار زندگی
موش موشی یک تکه چوب به دندان گرفته بود و می جوید. سنجاب خاکستری ار بالای درخت او را دید. خاکستری اول خیلی تعجب کرد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

دندان موش

دندان موش

موش موشی یک تکه چوب به دندان گرفته بود و می جوید.

سنجاب خاکستری ار بالای درخت او را دید. خاکستری اول خیلی تعجب کرد.

اما بعد فکر کرد شاید موش موشی گرسنه است و چیزی برای خوردن ندارد.

آن وقت با عجله به لانه رفت و چند تا گردو و فندق برداشت.

مادرش او را دید و پرسید: ابن ها را کجا می بری؟

خاکستری گفت: می برم برای موش موشی.

مادرش با تعجب پرسید: موش موشی؟

خاکستری چیزی را که دیده بود برای مادرش تعریف کرد.

مادر خندید و گفت: پسر کوچولوی مهربان من، موش موشی گرسنه نیست.

دندان موش

خاکستری گفت: ولی من با چشم های خودم دیدم.

مادر گفت: موش موشی چوب را برای این می جود که دندان هایش زیاد بلند نشوند. همیشه هم تیز بمانند.

خاکستری با تعجب پرسید: راست می گویی؟!

آن وقت خاکستری نشست و گردوها و فندق ها را خودش خورد.

                                                                                                                                               بخش کودک و نوجوان

کودک بشری_شماره 7 و 8_1389

مطالب مرتبط

دوستی خیار و انار

سایه ی آقا گرگه

تو دوست من هستی؟

پوپی کوچولو در جستجوی همبازی

فینگیلی و جینگیلی

هزارپا غوله

خانه پیتی پیتی

رز کوچولوی صورتی

گوساله ای به اسم پنیر

نی نی دایناسور مهربان

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.