تبیان، دستیار زندگی
نفوذی، ماجرای یک رزمنده اسیر به نام فریدون است که بعد ازسقوط حکومت صدام، از اسارت آزاد می شود اما...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نفوذی ارزش یک بار دیدن را دارد

کارگردان: مهدی فیوضی و احمد کاوری

بازیگران: امیر جعفری، نسرین مقانلو، جمشید هاشم پور، محمد کاسبی و ...

بر اساس کتاب خاطرات "حکایت زمستان" به قلم سعید عاکف

برنده سیمرغ بلورین "بهترین فیلم اول و دوم بیست و هشتمین جشنواره فیلم فجر"

نفوذی


خلاصه داستان فیلم:

فیلم نفوذی، روایتگر ماجرای یک رزمنده اسیر به نام "فریدون"است که بعد ازسقوط حکومت صدام، از اسارت آزاد می شود. او به محض ورود به کشور، به دلایلی دستگیر می شود و مورد بازجویی نیروهای امنیتی قرارمی گیرد. این بازجویی های صورت گرفته از فریدون، به خاطر خیانت او به بچه های اردوگاه در زمان اسارت است. کارگردان، در بخش زیادی از فیلم به بیننده می قبولاند که فریدون کیافر، که حالا به خاطر خیانت هایش به او فری کافر می گویند، از اهدافش منحرف شده است. زندگی سخت و پر فشار اردوگاه باعث شده که او قید عقایدش را بزند، بی خیال مردانگی  و مسلمانی شود، خودی را رها کند و با بعثی ها هم دست شود و با جاسوسی هایش، تا می تواند بچه ها را که تا دیروز دوستانش بودند ، شکنجه کند و حتی به کشتن بدهد.

خبر خیانت فری کافر در شهر و بین مردم پیچیده. حالا خانواده اسرا از او متنفرند و به خونش تشنه. انگ این خیانت، دامان خانواده اش را هم می گیرد و آنها در محله و در بین مردم، مورد اهانت و زشت ترین برخوردها قرار می گیرند. پسر، از پدرش متنفر است و دختر و همسر او، نسبت به پرونده فریدون درهاله ای از ابهام و آشفتگی قرار دارند. تا میانه های فیلم اینگونه تصور می شود که فریدون به ایران برگشته و باید انتقام آن همه خیانتی که کرده از او گرفته شود. تا نصفه های فیلم فریدون ساکت است و فقط تماشا می کند. نیروهای امنیتی متوجه می شوند که فری کافر، دوست دارد با پلیس همکاری کند اما به علت مشکل تارهای صوتی ناشی از ریختن سرب در گلویش، قدرت بیان ندارد. پزشک به او کمک می کند تا بتواند صحبت کند و رفته رفته رازهای این پرونده آشکار می شود...

شخصیت پردازی خوب کارگردان، باعث می شود که مخاطب فریدون را باور کند و به سرعت درباره او تغییر عقیده بدهد و حتی در دلش او را تحسین کند. البته ناگفته نماند که بازی روان امیر جعفری به پرداخت شخصیت فریدون، کمک کرده است

فیلم در یک فضای معمایی-جاسوسی پیش می رود و با تعلیقی جذاب به پایان می رسد.

امیرجعفری، بازیگرنقش فریدون، شخصیتی خاص و منحصر به فرد دارد. شخصیت فریدون در این فیلم تا اندازه زیادی باورپذیر و منحصر به فرد جلوه داده شده. تا  آن جا که کارگردان در نیمه اول فیلم مخاطب را قانع می کند که فریدون، خیانتکار است و به سودای پول و وعده زندگی تجملاتی در اروپا، گول دشمن را خورده و به آنان پیوسته است. اما ناگهان در بخش های پایانی فیلم، با تعلیقی مناسب، بیننده را مجددا به این باور می رساند که فریدون نه تنها خیانتکار نیست، بلکه رزمنده ای است مبارز. رزمنده ای محکم، که سالهاست پای آرمان وعقیده اش ایستاده. و سخت ترین شکنجه ها را تحمل کرده. فریدون با نیروهای امنیتی همکاری می کند و خائن واقعی، کسی که حتی کوچکترین سوء ظنی به او وجود ندارد، شناخته می شود.

شخصیت پردازی خوب کارگردان، باعث می شود که مخاطب فریدون را باور کند و به سرعت درباره او تغییر عقیده بدهد و حتی در دلش او را تحسین کند. البته ناگفته نماند که بازی روان امیر جعفری به پرداخت شخصیت فریدون، کمک کرده است.

نفوذی

یکی از بهترین اتفاقاتی که درفیلم نفوذی قراربود بیفتد (یا شاید هم افتاده، تلاش کارگردان برای دور شدن فضای فیلم از حالت شعارزدگی است.

 این فیلم نگاهی جدید به شخصیت های حاضر در دفاع مقدس دارد و بعد از ادعای اخراجی ها مبنی بر این نگاه جدید، می توانیم بگوییم این فیلم تلاشی دیگر و تا اندازه ای موفق در جا انداختن نگاهی نو به زوایای پنهان جنگ است؛ تلاشی برای بررسی مسائلی در جنگ که در آثار سینمای دفاع مقدس کمتر به آن توجه شده.

سلطان اسرا، فریدون، شیری که در اردوگاه، اسرا او را دوست دارند و به او احترام می گذارند، بعد از لو رفتن نقشه فرار بچه ها، سیگار می کشد  و گاهی دیالوگ های کوچه بازاری می گوید. نه چفیه می اندازد و نقش حاجی های جنگ را به خود می گیرد، و نه سعی می کند ادای افراد آسمان جل و "یه لا قبا" را در بیاورد.

در کنار داستان خوب، فضایی معمایی و پلیسی ، پرداخت مناسب شخصیت ها، مخصوصا فریدون کیافر، سستی ها و ضعف های قابل توجهی هم در فیلم دیده می شود که ضربه هایی به پیکره آن وارد می کند. بعضی سکانس ها واقعا ضعیف به نظر می رسد و دیالوگ های آبکی در فیلم به وفور دیده می شود.

رفتار فرهاد به عنوان پسر بزرگ فریدون که حالا برای خودش دکتری شده است، بسیارکلیشه ای و نپخته از آب در آمده است. دیالوگ های او درباره کینه اش از پدر را بارها و بارها شنیده بودیم. و انگار برای نوشتن دیالوگ های او، کمترین زمان ممکن صرف شده است. رفتار او و دیالوگ هایش، فیلم را به میزان زیادی از فرم حرفه ای آن جدا کرده است.

دختر فریدون، فرزانه، هم به رغم اینکه در دوره نوجوانی و در اوج سنین کنجکاوی است، با داستان پدر و پرونده او به شدت خنثی رفتار می کند. که بسیار تصنعی به نظر می رسد. آخر مگر می شود یک دختر 17-18 ساله امروزی، در واکنش به مسئله به این مهمی، فقط نظاره گر باشد و فقط به تماشای جدال مادر و برادر درباره پدر اکتفا کند؟ یا زحمت بکشد و فقط در یکی، دو تا سکانس، چند قطره اشک بریزد؟

محمد کاسبی در نقش فرمانده نیروهای امنیتی چندان تاثیری در پیشبرد روند داستان ندارد. و حذف نقش او از فیلم، بدون اینکه به روند داستان ضربه بزند، به راحتی امکانپذیر است.

با کمی اغماض و چشم پوشی از کاستی های فیلم، می توانیم «نفوذی» را اثری تلخ، اما مبارک و خوش یمن برای سینمای زرد و گیشه ای این روزها به حساب بیاوریم. نفوذی نیامده که گیشه را بترکاند و به هر قیمتی زور بزند که من و تو را به سینما بکشاند. نفوذی، مخاطب خاص خودش را دارد. و عامه پسند نیست. احتمالا عوامل فیلم هم فروش متوسط آن را ازقبل پیش بینی کرده بودند. نفوذی، شاهکاری بی نظیر نبود، اما در کنار فیلم های سرسری و بی محتوای حال حاضر سینما، مایه مباهات و دلخوشی مخاطبان جدی می تواند باشد. به جرات می توان گفت، «نفوذی» حداقل های یک فیلم قابل قبول را دارد و از مرز فیلم های بی محتوا و زرد بالاتر است، که حضورش بهتر از غیبتش و دیدنش، بهتر از ندیدنش خواهد بود.


زینب قمی

بخش سینما وتلویزیون تبیان