تبیان، دستیار زندگی
امام رضا علیه السلام هرگز از شکم گرسنه و رنجها و آلام بینوایان غافل نبوده، و هر وقت سفره غذا را برای آن حضرت می گستردند همه خادمان را کنار سفره خود می نشاند، حتی از دربان و نگهبان نیز غافل نمی ماند. ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

مواسات و دلسوزی نسبت به دیگران

مواسات و دلسوزی نسبت به دیگران

یک انسان با ایمان که در مقام رهبری جای دارد باید درباره دیگران خواهان اموری باشد که در خود نسبت به آن امور احساس علاقه و دلبستگی می نماید، و هر گونه شر و بدی را که برای خویشتن نمی پسندد برای دیگران نیز نپسندد؛ زیرا این گونه برابر اندیشی و مواسات با دیگران، بیانگر روح و ایمان و حاکی از حس تعاون و هماهنگی همبستگی با آنها می باشد.

در طی احادیث صحیح این سخن نظر جلب نظر می کند که «هیچ یک از شما نمی تواند برای دریافت عنوان «مؤمن» آمادگی کسب کند، مگر آن گاه که نسبت به برادر ایمانی خود خواهان اموری باشد که آنها را برای خویش نیز خواهان است».

رعایت این نکته اخلاقی در مورد زیردستان از اهمیت ویژه ای برخوردار است، و طی احادیث متعدّدی به همه انسانها گوشزد شده که باید از رنج دیگران غافل نمانند و همبستگی خود را با آنها فراموش نکنند، چرا که این زیردستان چشم امید به مهتران و زبردستان دوخته اند تا خواسته ها و کمبودهای مادی و معنوی آنان به وسیله آنها تأمین و جبران گردد، و از این رهگذر حال پریشان و نابسامان آنان سامانی گیرد و تا دردها را اندکی تسکین دهند. یک انسان بیدار و هشیار زیردستان و محرومان را فراموش نمی کند و بیچارگان را از یاد نمی برد.

یکی از صفات برجسته امام رضا علیه السلام مواسات و همدردی با محرومان بوده است؛ و در طی زیارت آن حضرت این خصیصه بزرگ اخلاقی او مطرح شده و به وی چنین خطاب می شود:

"السلام علی غوث الله فان و من صارت به ارض خراسان"، سلام و درود بر چاره ساز و فریادرس بیچارگان، و سلام به آن کسی که سرزمین خراسان به برکت وجود او به سان خورشیدِ تابان جلوه گر گشته است.

امام رضا علیه السلام هرگز از شکم گرسنه و رنجها و آلام بینوایان غافل نبوده، و هر وقت سفره غذا را برای آن حضرت می گستردند همه خادمان را کنار سفره خود می نشاند، حتی از دربان و نگهبان نیز غافل نمی ماند.

و آن گاه که تنها می شد [وفراغتی برای او فراهم می آمد] همه اطرافیان خود را اعم از کوچک و بزرگ و خردسالان و بزرگسالان را پیرامون خود جمع می کرد و با آنها به گفتگو می نشست و با آنان مأنوس می شد و آنها را نیز با خود مأنوس می ساخت [و خود را تا حدّ موقعیّت و منزلت آنان تنزل می داد و آنها را در حد مقام و موقعیت خود ارج می نهاده و فرازمند می ساخت تا احساس خفت و سبک وزنی نکنند، و شخصیت خویش را فرومایه و ناچیز نینگارند، و سرانجام با چنین تدبیری ظریف، برابری خود با آنها و برابری آنها را با خود ـ با وجود این که از نظر ظاهری در یک پایگاهی عالی قرار داشت ـ بدانها اعلام می نمود. امام با کمال صراحت به همه انسانها گوشزد می کند که تمام افراد انسانی و مردم با ایمان با هم برابر و بَرادر هستند، و مقامِ برترِ ظاهری نمی تواند آن چنان امتیاز آفرین باشد که طبقات محروم را از طبقات دیگر بیگانه سازد].

امام رضا علیه السلام هیچ خادمی را که سرگرم غذا خوردن بود به کار نمی گرفت، مگر آن گاه که از تناول غذا فارغ می شد، و به آنها می فرمود:

در حالی که سرگرم تناول غذا هستید، وقتی من از جای خود برمی خیزم از جای خود بلند نشوید؛ بلکه سرجای خویش بنشینید تا از خوردن غذا فارغ شوید.

کلینی در «الکافی» در طی روایتی که به مردی از اهل بلخ می رسد چنین یاد کرده است که می گفت:

من در سفر خراسان همراه امام رضا علیه السلام بودم، یکی از روزها دستور داد سفره غذا را گستردند و همه خادمان را که از اهل سودان بوده اند کنار سفره دعوت کرد تا در معیت آنها غذا تناول نماید [نشستن این بینوایان در کنار سفره آن حضرت برای یکی از یاران او ـ که امام و احساسِ انسانی و الهی او را درست باز نیافته بود ـ گران و ناخوش آیند آمد؛ لذا] عرض کرد: اگر سفره ای جدای از سفره خویش برای این بینوایان سیه چرده و رنگین پوست تمهید می کردید بهتر به نظر می رسید؟ حضرت پاسخ فرمود: پروردگار تبارک و تعالی یکی است، پدر و مادر همه ما یکی است، و جزا و پاداش [و ارزش و احترام] افراد در گرو اعمال و کردارهای آنها است [نه رنگ پوست و یا سایر امتیازاتِ پوشالی صوری].

امام رضا علیه السلام همواره بر سر مخالفت با هوای نفس بوده و گوش جان و دلش شنوای این آوای آسمانی بود که:

"فَلا اقْتَحَمَ العَقَبَه، وَ ما اَدْریکَ مَا العَقَبَه، فَکَُ رَقَبَه، اَوْاطعام فی یَوم ذی مَسْغَبَه، یَتیماً ذامَقْرَبَه، اَوْمسکیناً ذامَتْرَبَه" (بَلَد: 11 ـ 15)، آنگاه اصحاب میمنه و یاران بهشت در برابر عقبه و گردنه مخالفتِ با نفس قرار می گیرند باید بدانند که گذر از آن، در گرو آزاد ساختن بنده و برده و یا اطعام ـ در روزگار قحطی و کمبود غذا ـ به خویشاوندان گرسنه و یا خاک نشینان بینوا است.

لذا آن حضرت هر وقت طعام تناول می فرمود ظرف بزرگی در دسترس خود قرار می داد و از هر نوع خوراکی که در سفره بود از بهترین قسمتِ آن برمی داشت و در میان آن ظرف می نهاد، و دستور می داد که آن را میان تهیدستانِ گرسنه و بینوا تقسیم کنند. و بدین سان با مستضعفان به همدردی می نشست و بر درون خسته و پریش آنان مرهم می نهاد و بر سر مواسات و مساوات با آنها بود.

امام رضا علیه السلام به مستضعفان ارج می نهاد و خلأ معنوی و روحی و کمبودهای مادی آنها را با گرامی داشتِ منزلتِ آنان و امدادهای مادی جبران می فرمود.

حال باید دید که در برابر مستکبرانِ زمان چه موضعی را انتخاب می کرد و با چه کیفیّتی با آنها رفتار می نمود؟

می نویسند: وقتی فضل بن سهل، یعنی «ذوالریاستین» حضور امام رضا علیه السلام رسید، یک ساعت بر سر پای ایستاد [و حضرت به او چندان التفات نفرمود] تا آنکه سر بلند کرد و به او گفت: چه حاجت داری؟

عرض کرد: سرور من! این نامه ای است که امیرالمؤمنین! مأمون برای من نگاشته است.

... شما چون ولیعهد مسلمین هستید سزاوارترید که همسان با عطایای مأمون مرا مشمول بخشش خود سازید.

فرمود: نامه را بخوان...

و آن نامه بر روی پوستی بزرگ نگارش شده بود، فضل مدّت زیادی بر سر پای ایستاده تا خواندن نامه را به پایان رساند...

آن گاه به فضل گفت: اگر از مخالفت اوامر الهی برای همیشه بپرهیزی هر چه از ما می خواهی از آنِ تو است.

امام رضا علیه السلام با این بیان کوتاه نقشه فضل را در محکم کاری هدفش خنثی ساخته و حتی به او اجازه نشستن نداد، تا آن که فضل بن سهل با حالتی سرافکنده و خفت آمیز محضر آن جناب را ترک گفت.

ارج نهادن به مستضعفان و مواسات با آنها یکی از نمودارترین خصلت های روحی امام رضا علیه السلام بود که به این خصیصه سترک و شکوهمند اخلاقی تا واپسین لحظات عمر خویش سخت پای بند بود و می دانست و نیز می خواست به سردمداران و دولتمردان و اصولاً به همه انسانها اعلام کند که در طریق رسیدن به سعادت و نیکبختی دنیا و آخرت باید درد و رنج توان ربودگان و بینوایان را فراموش نکرد؛ وگرنه باید جامعه انسانی در انتظار سقوط و نابودی آغوش بگشاید و آماده هر گونه بلا و آسیبهای سخت دنیا و آخرت باشد.

از یاسر، خادم امام رضا علیه السلام روایت شده است:

آن گاه که مسافت میان ما تا طوس هفت منزل راه بود، ابوالحسن علی بن موسی الرضا علیه السلام بیمار شد، و سرانجام به طوس درآمدیم و بیماری آن حضرت رو به شدت نهاد، و چند روزی در طوس ماندیم. مأمون روزی دو نوبت به بهانه عیادت نزد آن حضرت می آمد. در واپسین روز حیات آن حضرت که امام رضا علیه السلام در آن روز از دنیا رفت، دچار ضعف شدیدی بود، پس از آن که نماز ظهر را اقامه نمود...

... به من فرمود: آیا مردم ناهار خوردند؟

عرض کردم: سرور من! با چنین حالی که شما در آن به سر می برید چه کسی حاضر است غذا صرف کند؟

امام رضا علیه السلام از جای برخاست و فرمود: سفره و غذا را آماده سازید...

... همه خادمان و اطرافیان را بلا استثنا کنار سفره نشاند و نسبت به تمام آنها اظهار تفقد می فرمود، و فرد فرد آنان را مشمول توجّه قرار می داد. وقتی مردها از تناول غذا فارغ شدند دستور داد برای زنان غذا بفرستند. غذا برای زنها فرستادند و آن گاه که آنها نیز غذا صرف کردند ضعفِ مزاجِ امام علیه السلام آن چنان شدید گشت که بیهوش شد و فریاد و شیون بلند شد.


منبع: نرم افزار آستان محبت

تنظیم برای تبیان: سمانه دولت آبادی