تبیان، دستیار زندگی
نمایشگاهی از آثار عکاسی استاد رضا نور بختیار هفته گذشته در گالری خانه نقش اصفهان به نمایش گذاشته شد
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

گفت و گو با رضا‌ نور بختیار

عکاسی در خدمت بازسازی معماری

رضا نوربختیار

نمایشگاهی از آثار عکاسی استاد رضا نور بختیار هفته گذشته در گالری خانه نقش اصفهان به نمایش گذاشته شد. وی در این نمایشگاه مجموعه عکس هایی را در قالب 25 قطعه رنگی در اندازه 50 در 70 سانتیمتر با نگاه انتزاعی از موضوع طبیعت به نمایش گذاشت. رضانور بختیار متولد 25 دی ماه سال 1320 در اصفهان است.

او دوران متوسطه را در دبیرستان سعدی به پایان رساند و برای آموزش عکاسی عازم انگلستان شد و درکالج چاپ و هنرهای گرافیک لندن به یادگیری عکاسی پرداخت. استاد رضا نوربختیار در سال 1345 به ایران بازگشت و به عکاسی حرفه‌ای در زمینه صنعتی، هنری و تبلیغاتی پرداخت. نوربختیار در گذر سالها با نشریات متعددی نیز در زمینه عکاسی همکاری نمود و در دانشگاه های مختلف هنر هم به تدریس عکاسی پرداخته است.

دستاورد فعالیت‌های هنری ایشان تالیف چندین جلد کتاب عکس با موضوع معماری، هنر و صنعت اصفهان، مناظر زاینده رود و کاشان  است. شرکت در برگزاری نمایشگاه‌های عکس در داخل و خارج از ایران از جمله فعالیت‌های ایشان بوده است.

نمایشگاه اخیر، مسائل عکاسی کشور و اصفهان باعث شد که پیشنهاد ما را برای گفتگو در دفتر کارشان بپذیرند، دفتری که خود حکایت‌های بسیاری دارد، عکس‌هایی در کنار مرتضی ممیز، احمد میرعلایی، فرشید مثقالی، مدرس صادقی، کاوه گلستان و خیلی از بزرگان هنر و ادب ایران که نشان از استادی دارد با بخش مهمی از تاریخ شفاهی، تاریخی از ناگفته‌های عکاسی اصفهان و شرایطی که بر نیم قرن عکاسی اصفهان و ایران رفته است. آنچه در ادامه می خوانید بخش کوچکی از واکاوی  این هنرمند بزرگ عکاسی کشور است.

نمایشگاه‌ای که سال گذشته داشتید (به نحوی می توان گفت،افتتاح خانه هنرمندان هم بود) را چگونه با نمایشگاه اخیرتان قیاس می کنید؟

نمایشگاه قبلی من در واقع تنها یک آه و حسرت به خاطر زنده رود بود که اکثر عکس های آن از گذشته بود.

عنوان نمایشگاه «انتزاع در طبیعت» دلیل خاصی دارد؟

به طور کلی مخالف نام گذاری روی عکسم، حتی بسیاری هم به من گفتند که چرا عکس‌ها زیرنویس ندارد.اما معتقدم،باید به مخاطب بها داد تا خود او برای هر عکس هر نقطه دیدی دارد را اعمال کند. اما،انتزاع در طبیعت، در واقع نوعی نگاه خاص به طبیعت بود،در عین اینکه می خواستم مردم را تشویق کنم به اینکه خیلی چیزهای ساده را به راحتی از کنارش گذر نکنند.

خوب بخشی از آن دارد، عکس‌هایی که از پاریس، لندن،برلین گرفته شد، بعد از جنگ دوم جهانی به کمک بازسازی آن شهرها درآمد. من عکس‌هایی دارم از دروازه شیراز و یا خیابان های قدیمی، بافت‌های فرسوده که امروزه دیگر وجود خارجی ندارند.

در نمایشگاه قبلی یک روایت را دنبال می‌کردید، حتی چیدمان عکس‌ها نیز آگاهانه بود. این نمایشگاه را بر چه اساسی چیدمان کردید؟

این نمایشگاه چهار سوژه را دنبال می کرد، زمستان، یخ، کویر و گل‌های آفتابگردان

نمایشگاه در طی چند سال کار شد؟

بین سه تا چهار سال

تا چه اندازه قبل از گرفتن عکسی روی آن مطالعه می‌کنید؟

تمام عکس هایی که گرفته‌ام،سعی کرده‌ام آگاهانه کار کنم و با توجه به اینکه معلم نیز هستم،سعی می کنم نحوه دیدن را به هنرجویان آموزش بدهم و در این نمایشگاه سعی کردم به مردم،نگاه کردن و نحو دیدن و درست نگاه کردن را نشان بدهم. دیدن آن چیزهایی که نباید به راحتی از کنار آن گذر کرد، چرا که در پشت آن معنا و مفهومی نهفته است.

برخی از زندگی هنری شما صرف عکس‌های صنعتی(اولین عکس از پیکان،کافی‌کولا...) شده‌است چه سنخیتی بین عکاسی صنعتی و به خصوص عکس‌هایی که از طبیعت در نمایشگاه‌های اخیرتان دیدیم می‌بینید؟

من عکاسی را دوست دارم. یک موسیقی‌دان را در نظر بگیرید،ممکن است قطعاتی بسازد برای دل خودش،و یک سری قطعات را سفارش بگیرد و مثلا برای یک فیلم کار کند. من عکس‌های صنعتی‌ام را با عشق و علاقه و خلاق می‌گرفتم اما برای ارتزاق،20سال برای مجتمع فولاد عکس‌های صنعتی گرفتم و همه آنها با بالاترین کیفیت؛ ترکیب‌بندی،نور و... رعایت شده و کاملا حرفه‌ای هستند.

در این نمایشگاه خیلی متفاوت بودید، بر عکس گذشته که به قابهای باز اهمیت می‌دادید این بار خیلی نماهای نزدیک کار کرده‌اید!

نزدیک 70 سالم شده، عکس‌های 20 سالگی‌ام را ندیده‌اید. انسان در گذر زمان تغییر می‌کند و تجربه کسب می‌کند.جالب است بدانید عکس های این نمایشگاه را بسته بودم، چند روز قبل دوستی آمده بود داشتیم با هم صحبت می‌کردیم که ناگهان سایه دو پرنده پشت همین پنجره نظرم را جلب کرد. عکس این صحنه را گرفتم و جایگزین یکی از عکس های نمایشگاه کردم.

چرا آثار نمایشگاه را  تا این حد ارزان، قیمت گذاری کردید؟

البته نصف قیمتی که گذاشتم، هزینه برداشت. به هر حال مردم را باید راغب کرد که آثار هنری را ببینند و بخرند.

دومین نمایشگاهی بود که به صورت دیجیتال گذاشتید،شما خیلی جوان فکر می‌کنید!

من در مقابل دیجیتال خیلی مقاومت کردم، اما به هر حال باید به روز بود. بعد از 5سال این دومین نمایشگاه دیجیتال من بود.

فضای دانشکده های عکاسی را چگونه می‌بینید؟

مشکل دانشکده‌های عکاسی ما باز می‌گردد به مسئله آموزش آن، متاسفانه آنجا اصلا به روز نیستند و همین امر باعث زمان‌بر شدن کار دانشجویان می‌شود.اگر بروید در سایت دانشگاهی که من چند دهه پیش عکاسی خواندم، می بینید امروز عکاسی را به طرز متفاوتی آموزش می‌دهند. همین متفاوت بودن را من سعی می کنم در ‌آموزشگاهم اجرا کنم،و خروجی های خوبی هم می بینیم .ظهور  نگاتیو، تاریکخانه.. .امروزه وقت‌گیر و غیر مفید است. دانشجویان من با عشق می‌آیند و معمولا یک‌ربع‌، نیم ساعت هم زودتر سر کلاس حاضرند و یک ربع، نیم ساعت هم دیرتر می‌روند  و برخی از آنها عکاس‌های خوبی هم شده‌اند. اما دانشجویان ما در دانشگاه‌ها، زمانی که من ساعت 8صبح کلاس داشتم تازه از ساعت  هشت‌و نیم سرو کله‌شان پیدا می‌شد  و کمتر دانشجویی را پیدا می‌کردی که دل به کار بدهد. بیشتر به دنبال دغدغه‌های ذهن خودشان بودند تا هنر عکاسی، من همیشه گفته‌ام، بهترین معلم زمانی می تواند، معلم خوبی باشد که شاگرد بخواهد و زمانی که شاگرد نخواهد بهترین معلم هم نمی تواند باری بدهد که شاگرد را بارور کند.

ارتباط عکاسی را با دیگر هنرها در چه می‌دانید؟

هنر به طور کلی چیز پیوسته‌ای است،کسی که می خواهد عکاسی کند، باید در مورد تاریخ هنر، تاریخ ایران و جهان  و از همه مهمتر، نقاشی، ادبیات و... سررشته و مطالعه داشته باشد. ما زمانی که یک کار از فلینی، آنتونیونی می‌بینیم، تنها سینما نمی‌بینیم،  شعر، ادبیات، موسیقی و... هم می‌بینیم.

استقبال از نمایشگاه تان چگونه بود؟

استقبال خیلی خوب بود.اما دردناک این بود،که دانشجویان عکاسی خیلی کمی به دیدار این نمایشگاه آمدند.من نمایشگاه‌هایی که در تهران دارم،مملو از دانشجویان است.حتی زمانی که خودم دانشجو بودم، (دانشجویی که معمولا دچار فقر و استیصال است) با اینکه در ناتینگهام بودم،سعی می‌کردم روزهای شنبه که بلیط ارزان تر است، به لندن بروم تا چند نمایشگاه را ببینم و حتی یک کنسرت ببینیم. به نظر من هنر را نباید با کنکور سنجید ،جذب دانشجوی هنر با این شیوه ها منسوخ است. من دانشجویانی که خارج از فضای دانشگاهی درس خوانده را با آثار خلاق و تاثیرگذار می‌بینم.

آیا عکاسی بازنشستگی دارد؟

به طور کلی کار  هنر بازنشستگی ندارد. تا زمانی که ذهن کار می‌کند، عکاسی نیز ادامه دارد. من بدون عکاسی می‌میرم.

عکاسی رسالتی دارد؟

خوب بخشی از آن دارد، عکس‌هایی که از پاریس، لندن،برلین گرفته شد، بعد از جنگ دوم جهانی به کمک بازسازی آن شهرها درآمد. من عکس‌هایی دارم از دروازه شیراز و یا خیابان های قدیمی، بافت‌های فرسوده که امروزه دیگر وجود خارجی ندارند.

و اگر حرف خاصی دارید؟

حدود پنجاه سال پیش، به سراغ یکی از عکاسان قدیمی رفتم. او از خانواده‌ام پرسید و تا پیشینه مرا شناخت،گفت تو از یک خانواده اصیل هستی و نباید وارد عکاسی شوی. ببینید در آن زمان نگاه به عکاسی، تا چه اندازه، نگاه پایینی بود که حتی یک عکاس شغل خود را قبول نداشت. من از آن لحظه تصمیم گرفتم یک عکاس حرفه‌ای باشم به عکاسی همانند یک شغل نگاه کنم و دید های بسته را نسبت به آن تغییر بدهم.


منبع: آرت‌نا / حامد قصری

بخش هنری تبیان