تبیان، دستیار زندگی
اهمیت فقه و عظمت فقه نباید ما را غافل کند از اهمیت درس فلسفه و رشته فلسفه و علم فلسفه؛ هر کدام از این‌ها مسئولیتى دارند. رشته فقه مسئولیاتى دارد، فلسفه هم مسئولیت‌هاى بزرگى بر دوش دارد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

اگر حوزه پرچم فلسفه را بر زمین بگذارد، دیگران وارد میدان مى‌شوند

  1. اشاره: فلسفه، بخش جداگانه‌‌اى از زندگى بشر و ویژه یک عده خاص نیست، بلکه هر قشرى از جامعه مى‌تواند و مى‌بایست یک فیلسوف باشد؛ البته فیلسوف حقیقى در سرافرازترین شأن خود زمامدار اندیشه‌هاست، ولى نباید از فلسفه، غول هراسناکى ساخت و مجامع علمى و آموزشى کشور را از آن دور کرد.
  2. رهبر معظم انقلاب در سفر اخیرشان به قم در جمع طلاب و فضلا تصریح کردند: «اهمیت فقه و عظمت فقه نباید ما را غافل کند از اهمیت درس فلسفه و رشته فلسفه و علم فلسفه؛ هر کدام از این‌ها مسئولیتى دارند. رشته فقه مسئولیاتى دارد، فلسفه هم مسئولیت‌هاى بزرگى بر دوش دارد.
  3. پرچم فلسفه اسلامى دست حوزه‌هاى علمیه بوده است و باید باشد و بماند. اگر شما این پرچم را زمین بگذارید، دیگرانى که احیاناً صلاحیت لازم را ندارند، این پرچم را برمى‌دارند؛ تدریس فلسفه و دانش فلسفه مى‌افتد دست کسانى که شاید صلاحیت‌هاى لازم را برایش نداشته باشند».
  4. حجة‌‌الاسلام والمسلمین محمد‌حسین مختارى، رئیس سابق مرکز اسلامى نیوکاسل انگلیس و معاون پژوهشى پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامى، که فلسفه اسلامى را در حوزه علمیه قم فراگرفته و فلسفه غرب را نیز در مراکز آکادمیک اروپا آموخته و شاهد بحث‌هاى فلسفى در مراکز علمى آن‌جا بوده است، در گفت‌وگو با مرکز خبر حوزه، به‌تبیین جایگاه و اهمیت فلسفه و علوم عقلى پرداخته است. آن‌چه در پى مى‌آید، گزیده‌اى از نظرات وى در این گفت‌وگوست:

آن‌چه مایه خوشحالى بیش از پیش فرهیختگان حوزوى از سفر مقام معظم رهبرى به قم است، موضع ایشان در ترویج علوم انسانى، به‌ویژه علوم عقلى و فلسفى در حوزه‌هاى علمیه مى‌باشد؛ متأسفانه سالیان دراز، حوزه دچار طرد فلسفه بود و برخى با توجیه پایبند بودن به سنت‌هاى قدیمى، محوریت بحث‌ها را روى فقه، اصول، رجال و اخلاق متمرکز مى‌کردند و کمتر کسى به مباحث عقلى مى‌پرداخت. آن‌چه امروز در حوزه‌ها در حال شکل‌گیرى است، تحول فلسفى است که سرآمد همه تحولات در طول تاریخ حوزه‌هاى علمیه، فلسفه و کلام است.

فلسفه‌‌اى که دور از میدان‌هاى بحث و توجه طلبگى بود و همواره در حاشیه قرار داشت و جایى در متن مطالعات محققان و پژوهش‌گران حوزوى براى خود پیدا نمى‌کرد، امروز با رهنمودهاى عالمانه و حکیمانه رهبرى، محور اصلى و اساسى ‌پژوهش حوزه قرار گرفته است.

حوزه علمیه، امروز از سراسر دنیا با انبوهى از سؤالات، ابهامات، شبهات و ایرادات مواجه است. با دسته‌بندى این شبهات و سؤالات پى مى‌بریم که بیش از90 درصد پرسش‌ها مربوط به مباحث عقلى است و لذا تنها دانشى که مى‌تواند متصدى پاسخ‌گویى به سؤالات و پرسش‌هاى نسل جوان و جامعه جهانى باشد، کلام جدید و فلسفه است.  

چند سالى که در شهر نیوکاسل انگلستان امام جمعه بودم، عمده و شاید اکثر سؤالات نسل جوان در غرب، به فلسفه و کلام جدید مربوط بود؛ حتى اگر سؤالى از احکام و دین داشتند نیز به فلسفه احکام و فلسفه دین بر‌مى‌گشت.   ‌

کسانى که با اصرار و استدلال‌هاى مختلف، سعى مى‌کنند نبض و تمرکز حوزه را روى فقه و اصول نگه‌دارند، به یاد بیاورند که امثال مرحوم امام خمینى‌ قدس‌سره در درس‌هایشان تأکید مى‌کردند و به طلاب هشدار مى‌دادند که اگر امروز، مردم از احکام و چگونگى نماز و روزه مى‌پرسند، فردا، نسل جدید از فلسفه احکام و چرایى نماز و روزه مى‌پرسند!

این احساس وظیفه و زمان‌شناسى در بزرگان گذشته وجود داشت که سؤالات نسل جوان و آینده، تنها با فقه و اصول رفع نمى‌شود، بلکه مى‌بایست فصل جدیدى در حوزه باز شود و طلاب و فضلاى فرهیخته، مسیر و جهت مطالعات و تحقیقات خود را به سمت مباحث عقلى و فلسفى سوق دهند. امروز همان عصرى است که علماى برجسته دین پیش‌بینى کرده بودند.

جهان غرب، جامعه کنونى و نسل جوان ما خواستار فهم و درک فلسفه احکام، علل شرایع و چرایى‌هاى دین هستند.   ‌

آن‌چه در مراکز آکادمیک، مؤسسات مطالعاتى و تحقیقاتى غرب درباره دین اسلام مى‌گذرد و سؤالاتى که از مقایسه و تطبیق اسلام با ادیان دیگر، قرآن و کتب مقدس ایجاد مى‌شود، همه به حکمت، فلسفه و علوم عقلى وابسته است.

حوزه‌هاى علمیه ناگزیرند به طور عمیق، دقیق، منطقى، بایسته و به‌روز از مبادى و مبانى عقلانى و فلسفى اسلامى براى پاسخ‌گویى به پرسش‌هاى جهانى استفاده کنند، تا از حجم ابهامات و شبهات پیرامون دین اسلام بکاهند.   ‌

امروز فلسفه‌هاى مضاف به وضوح و وفور به چشم مى‌خورند و به سراغ همه علوم انسانى رفته‌اند؛ از سیاست و جامعه‌شناسى گرفته تا فقه و عرفان؛ حتى مسایل زندگى مردم با فلسفه آمیخته شده است.

غرب به شکل عملى، فلسفه را در اجتماعیات وارد کرده است. فلسفه‌‌اى که در برخى جوامع اسلامى به شکل تئوریک باقى مانده و شاید به نحوى فراموش‌شده و رهاست، در متن جامعه غربى حضور جدى دارد و کاملاً کاربردى است. امروز حتى در انیمیشن‌ها و کارتون‌هاى غربى که براى کودکان ساخته مى‌شود، شاهد رگه‌هایى از مباحث فلسفى هستیم، تا چه رسد به آموزش و پرورش و مؤسسات عالى که به صورت روزافزون در این عرصه حرکت مى‌کنند.

چقدر جاى افسوس دارد که غرب با جهان‌بینى کاملاً مادى و منحرفانه خود، در مسیر فلسفه و علوم عقلى تک‌تازى مى‌کند ولى جهان اسلام با وجود داشتن غنى‌ترین کتاب‌ها، برجسته‌ترین بزرگان فلسفه و جهان‌بینى عمیق اسلامى، در این مسیر غایب و یا منفعل است.   ‌

دانشجویان ایرانى که در قالب بورسیه یا آزاد به مراکز و مؤسسات علمى- پژوهشى غرب مى‌روند، قطعاً مهارت‌ها، فنون و دانش‌هایى از علوم انسانى غرب که در فضاى مسموم آن‌جا با علوم عقلانى آمیخته شده را وارد کشور مى‌کنند.

بسیارى از این علوم وارداتى که از کانال دانشجویان و اساتید ایرانى وارد دانشگاه‌هاى کشور مى‌شود، مسموم بوده و از دغدغه‌هاى رهبر معظم انقلاب است. با تزریق تفکرات فلسفى غرب به جامعه، شبهات، ابهامات و پرسش‌هاى فراوانى براى جوانان اهل مطالعه، دانشجویان جوان و حتى دانش‌آموزان ایجاد مى‌شود و به مرور، با پیدا‌نکردن جواب‌هاى منطقى و مستدل براى این شبهات، غبار مه‌آلودى از شک و تردید، فضاى ذهن خلاق و مستعد جوانان را فرا‌مى‌گیرد.   ‌

امروز حوزویان نمى‌توانند دست روى دست گذاشته و ناظر این همه هجمه فرهنگى باشند. این اشکالات و ابهامات به سراغ جامعه جوان آمده و اگر جامعه جوان ما ارتباطى با علماى اسلامى نداشته باشند و عالمان اسلامى به رسالت خطیرى که بر عهده دارند، عمل نکنند و براى سؤالات و پرسش‌هاى نو پاسخى مستدل و منطقى مهیا ننمایند، با مشکلات بزرگى روبه‌رو خواهیم شد.   ‌

توجه به مباحث فلسفى به معناى فاصله‌گرفتن از فقه نیست؛ البته عالم حوزوى باید فیلسوف، متکلم، فقیه و اصولى بوده و بر همه علوم انسانى اشراف لازم را داشته باشد؛ فقه را نباید کنار گذارد. افراط و تفریط در فقه و فلسفه جایز نیست؛ افراط در فقه، و تفریط در فلسفه، امروز بى‌ثمر است.

باید توجه داشت که اگر روحیه گرایش به سمت فلسفه و کلام جدید، همانند گرایش به فقه و اصول در حوزه شکل گیرد، هیچ‌گونه نگرانى‌اى از طرح سؤال و پرسش‌هاى فلسفى و کلامى نخواهیم داشت.   ‌

امروز باید مقالات به صورت آزاد ولى علمى مطرح شوند و حوزه در مواجهه علمى، نظرات خود را بیان کند و یک تحصیل‌کرده حوزوى بر اساس مبانى علوم‌انسانى و جهان‌بینى اسلامى به سؤالات، پرسش‌ها و مقالات پاسخ دهد.   ‌

سخنان عالمانه و مدبرانه رهبرى درباره فلسفه، شتاب بیشترى به مباحث علوم عقلى داده است و به مرور، نسل جوان و فاضل حوزه، مطالعات خود را به سمت و سوى علوم عقلى سوق مى‌دهند و در آینده نزدیک با ادامه این روند رو به رشد، علوم‌انسانى در حوزه‌ها بومى‌سازى مى‌شود؛ مسئله‌‌اى که آرزوى بسیارى از اندیشمندان مسلمان است.   ‌

باید دانش‌ها و علوم مبتنى بر جهان‌بینى اسلامى را تدوین کنیم و در اختیار نسل جوان قرار دهیم. گرچه دانشگاه‌هاى کشور در علوم انسانى، پیشرفت‌هایى دارند، ولى اغلب آن‌ها ترجمه غرب است.

امروز علوم انسانى، برگردان غرب است و این امر به خوبى احساس مى‌شود که نوعاً مباحث کلام جدید و فلسفه‌هاى مضاف، که همگى ترجمه‌هاى کتاب‌هاى غربى هستند، در اختیار دانشجویان قرار مى‌گیرند. فلسفه‌‌اى که مبتنى بر جهان‌بینى و الهیات غرب و مسیحیت است، قطعاً نمى‌تواند پاسخگوى نیاز جوان مسلمان باشد.   ‌

وقتى تعلیم و تربیت دانشجوى ما کاملا غربى است و متد، روش، محتوا، واژه‌ها، الفاظ و اصطلاحات ما، غربى است و حتى لفظ و مفهوم معادل فارسى خود را پیدا نمى‌کند، وظیفه حوزه در این راستا بومى‌سازى علوم انسانى است. البته طلاب نسل جوان باید اطلاعات کافى از علوم‌انسانى غربى داشته باشند و با اشراف و اطلاع از مبانى آن‌ها علوم انسانى جدید را به صورت مقایسه‌‌اى و تطبیقى تدوین کنند.

به این نکته هم باید توجه داشت که بدون دانستن زبان متون علمى و ادبى غرب و بدون آشنایى با ذهنیت، افکار، فرهنگ و تمدن غرب، این کار ممکن نیست.

در برنامه و سیاست‌هاى حوزه، غرب‌شناسى براى احیاى علوم انسانى با متد اسلامى ضرورى است. چرا نباید علوم انسانى اسلامى را احیا و برخى فرمول‌ها و مبانى را بر اساس جهان‌بینى اسلامى ایجاد نمود، تا جاودانگى علوم‌اسلامى را حفظ و اثرگذارى عمیقى در جوانان ایجاد کرد؟!

این نگرانى براى اکثر مسلمانان غربى و بسیارى از اندیشمندان ایرانى که سابقه‌‌اى از غرب دارند، وجود دارد که چرا باید همواره انفعالى باشیم! چرا منتظریم غرب حرفى بزند تا پاسخ لازم را بدهیم؟! چرا باید منتظر چاپ کتب غربى باشیم، آن‌ها را ترجمه و مطالعه کنیم تا پاسخش را بدهیم؟!

تازه این انتقال ترجمه را فضل بدانیم؟! پس خودباورى از فرهنگ، ایدئولوژى و تمدن اسلامى کجا مى‌رود؟! به‌جاى این‌که منفعل باشیم و تعاملى غلط با علوم‌انسانى غرب داشته باشیم، باید فعال بود و هجمه کرد؛ باید کتاب، مقاله و ایده نو ارائه بدهیم و جامعه اسلامى از میراث خود بنویسد و آن را به غرب انتقال دهد و جوانان غربى را متوجه فرهنگ غنى اسلام کند، زیرا تشنگان معارف اسلامى در سراسر دنیا کم نیستند، و ما نسبت به همه آن‌ها مسئولیم.   ‌

اجلاس مبانى کلامى و فلسفى علامه طباطبایى رحمةاللّه‌علیه براى اولین بار، با هدف معرفى فلسفه و کلام اسلامى در غرب برگزار شد و انعکاس و بازتاب عجیبى داشت؛ اکثر اساتید فلسفه دین و فلسفه غرب، دانشجویان دکترا و اندیشمندان کشورهاى مختلف در این اجلاس شرکت داشتند و استقبال کم‌نظیرى از این اجلاس شد که نشان از تشنگى جهانیان نسبت به معارف حقیقى اسلام ناب محمدى صلى‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلم دارد. جاى این‌گونه نشست‌هاى علمى در دنیا خالى است.

ما مى‌توانیم مباحث عمیق فلسفى و حتى فقهى و علوم انسانى را در قالب کنفرانس به دنیا ارائه دهیم. برخى اساتید شرکت‌کننده در این کنگره اعلام کردند مذهب شیعه، مذهبى آکادمیک است و حرف‌هاى بسیارى براى گفتن دارد.   ‌

متأسفانه همه مطالب، منابع و کتب ما در قالب زبان فارسى است و از مرز که بیرون مى‌رود، کارآیى لازم را ندارد؛ هرچند بسیار عالمانه است، اما چون به زبان روز نیست، در بیرون از مرزها استقبالى ندارد و شناخته‌شده نیست.   ‌

باید همه بیانات رهبرى علمیاتى گردد و به آن‌ها به دید شعار نگاه نشود. همه مواضع ایشان، نکته‌هایى ناب و فصل‌الخطاب است و اگر قرار است تحولى در حوزه انجام شود، باید پاراگراف به پاراگراف بیانات معظم‌له تجزیه و تحلیل شود.

پیشنهاد مى‌کنم، جمعى از فضلا، گروه‌هاى علمى تشکیل دهند تا روى فرمایشات رهبرى کار کارشناسى صورت گیرد و حوزه‌ها از آن بهره‌مند شوند.


گفت‌وگو: سید‌رضا حسینى

منبع افق حوزه

تنظیم برای تبیان گروه حوزه علمیه