تبیان، دستیار زندگی
سریال با نوع ایده اش که در یک قرارگاه میگذرد، میتوانست خیلی بیشتر از اینها پیش رود و جای کار داشته باشد، ولی نگاه ها همان نگاه تکراری سریال «خانه سبز» است. آدمهایش تغییر نکرده اند، همچنان رویا پردازی میکنند. رویا پردازی که در «همسران» و «خانه سبز» جواب دا
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

همچون سرو یا همچون خانه سبز ؟!

همچون سرو

نقد خوانندگان. نقدی بر سریال «همچون سرو» ساخته بیژن بیرنگ

 سریال با نوع ایده اش که در یک قرارگاه میگذرد، میتوانست خیلی بیشتر از اینها پیش رود و جای کار داشته باشد، ولی نگاه ها همان نگاه تکراری سریال «خانه سبز» است. آدمهایش تغییر نکرده اند، همچنان رویا پردازی میکنند. رویا پردازی که در «همسران» و «خانه سبز» جواب داد، ولی اینجا نه.

قصد داریم از این پس در این بخش و در جهت ارتباط تنگاتنگ تر با مخاطبان خود، از نقد های برتر خوانندگان عزیز سایت درباره فیلم های روز سینمای ایران و جهان، با ذکر نام نویسنده استفاده نماییم.

در صورت تمایل به تبادل اندیشه هایتان با دیگر همراهان سینمانگار، نقدهای خود را به صورت فایل word به آدرس ایمل زیر ارسال نمایید.

قابل ذکر است که سینمانگار حق ویرایش مطالب ارسالی را خواهد داشت و از نقدهای برتر به انتخاب خود استفاده خواهد نمود.

مهمترین نکته این سریالها در آن موقع این بود که در موج سریالهای با فضاهای غمگین آن سالها، این سریالها فضاهای شادتری داشت و از همه مهمتر این بود که در این سریالها زندگی و آدمهایش زیبا دیده میشد و امید به آینده رکن اصلی اش بود که در سریالهای آن سالها کمتر دیده میشد و مردم هم از آن استقبال فراوانی کردند.

بیژن بیرنگ و مرحوم مسعود رسام سالها قبل سبک و موج جدیدی در سریال سازی تلویزیون ایجاد کردند که همان ساخت سریالهای آپارتمانی بود. سریالی که موضوعات و اتفاقاتش درباره خانواده و افرادی بود  که ساکن آن آپارتمان بودند. سریالهای «همسران» و «خانه سبز» از این دست سریالهایی بود که با استقبال فراوان در آن سالها مواجه شده بود، چون قالبهای سریال سازی در آن سالهای تلویزیون را شکست و مردم با جلوه های جدید سریال سازی آشنا کرد.

مهمترین نکته این سریالها در آن موقع این بود که در موج سریالهای با فضاهای غمگین آن سالها، این سریالها فضاهای شادتری داشت و از همه مهمتر این بود که در این سریالها زندگی و آدمهایش زیبا دیده میشد و امید به آینده رکن اصلی اش بود که در سریالهای آن سالها کمتر دیده میشد و مردم هم از آن استقبال فراوانی کردند. اما بعد آن سالها بیژن بیرنگ کار در تلویزیون در زمینه سریال سازی را رها کرد و تا مدتها به سمت آن نرفت و سعی کرد کمتر کار کند شاید هم یک فرصت برای مطالعه بیشتر و یا بازنگری. اما بعد از آن سالها و دوری نسبتا طولانی، امسال دوباره با ساخت سریال «همچون سرو» به تلویزیون آمد و اینبار نه در فضای آپارتمانی، بلکه با فاصله زیاد از آن، در فضای جنگ سعی کرد تا ایده ها و آدمهایش را تصویر کند. اما انگار این دوری چند ساله از فضای سریال سازی بدجوری در نتیجه این حرکت تاثیرگذار بوده است.

همچون سرو

سریال داستان یک قرارگاه است که قرار است مهمات جنگی را به سمت جبهه های جنگ روانه کند و در این میان افرادی در آن قرارگاه حضور دارند که قرار سریال داستان آنها را تعریف کند. آدمهایی که انگار از خانه هایشان در سریالهای «همسران» و «خانه سبز» بیرون آمده و به داخل جبهه ها آمده اند، با همان نگاه ها و دیدگاه هایشان به محیط اطراف و مردم، بدون درک شرایط جنگ.

داستان از هم از همان ابتدا با ورود همسر یکی ازفرماندهان قرارگاه به جبهه ها آغاز میشود. بازهم همان حضور یک زن در جبهه و کشمکشهای تکراری و امتحان شده سالهای قبل بین زن و مرد برای حضور زن بطن و نه در کنار و اثبات جایگاه زن که طبق معمول پیروز این کشمکش هم زن است، تا بتواند نشان دهد که جبهه ها هم به حضور او احتیاج دارد، که این موضوع تقریبا در این سالها بسیار دیده شده، که سبب شد تا سریال ضعیف آغاز شود و همانگونه هم ادامه پیدا كرد.

از این موضوع که بگذریم، اصل داستان در قرار گاهی است که در این قرارگاه افرادی حضوری دارند که هرکدام خصوصیات اخلاقی خاصی هم دارند و مسئولیتهایی نیز به عهده دارند و انگار قرار است نماد حضور افراد مختلف در جنگ باشد. ولی نکته مهم این است که افراد این قرارگاه دائما در حال بذله گویی و شوخی با هم هستند و حتی در لحظات حساس هم از این شوخیها دست برنمیدارند چرا که خمپاره و موشک همیشه رعب آور و ترسناک خواهد بود. نکته قابل توجه این است که اگر آنطور که در سریال نشان داده میشود که تا بدین حد به افراد حاضر درجنگ خوش می گذشته، پس چرا همه از اسم جنگ هم فرار میکنند و آنرا بد تلقی میکنند، چه برسد خود جنگ. ولی اگر اینطور که در فیلم نشان داده شده چه جایی بهتر از اینجا. همانطور که گفته شد، شوخی های افراد تا به حدی میرسد که حتی موقع پرتاب خمپاره و موشک نیز افراد با آن شوخی میکنند. شوخی هایی که جواب نمیدهد و تنها از ارزش سریال میکاهد.البته سبک سریال سازی بیژن بیرنگ را هم نمیشود فراموش کرد که در سریالهای «همسران» و «خانه سبز» نیز وجود داشت. یعنی سریال تا قسمتهای ابتدایی سرشار از لحظات و موقعیت های طنز و کمدی بود و این موقعیتهای طنز تقریبا از نیمه های سریال جای خود را به موقعیتهای تراژیک با غلظت فراوان میداد، که در این سریال هنوز بدان جا نرسیده و امید است که نرسد و توازن میان لحظات شاد و غمگینش حفظ شود و از همه مهمتر شرایط و میزان کاربردش را درست انتخاب کند که اینطور نیست.

همچون سرو

و اینکه اینها که گفته شد به ضعف بازیگران فیلم مربوط نمی باشد، چرا که بازیگران اصلی فیلم افراد امتحان پس داده ای در این ژانر میباشند و تنها میشود آنرا معطوف به عدم هدایت درست، به علاوه فیلمنامه كار که فاقد ساختار حرفه‌ای است که سبب شده که شخصیت‌ها، دیالوگ‌ها و ماجراهای سریال سطحی شود. ضعفهای سریال در زمینه کهنه شدن روایت و فیلمنامه از لحاظ سطحی بودن به همین ها ختم نمیشود. فیلم پر است از صحنه های مربوط به سوء تفاهمات گفتاری که میان افراد فیلم همانند سایر سریالهای سالها قبل بیرنگ جاری است که به علت تکرار بیش از حد تا حدودی از شکل طنز و جذب کننده خارج و تا حدودی دفع کننده مخاطب است و جواب نمیدهد. سریال تنها کاری که نمیکند یاد آوردی و به تصویر کشیدن فضای جبهه و آدمهایش است، در حالیکه قرار بود چنین کاری کند و گرنه چرا یک قرارگاه جنگی را بستر اتفاقاتش قرار داد. آدمهای سریال ازجنس شهر و آدمهایش هستند که انگار دارند یک زندگی شهری را تصویر میکنند.

سریال با نوع ایده اش که در یک قرارگاه میگذرد، میتوانست خیلی بیشتر از اینها پیش رود و جای کار داشته باشد، ولی نگاه ها همان نگاه تکراری سریال «خانه سبز» است. آدمهایش تغییر نکرده اند، همچنان رویا پردازی میکنند. رویا پردازی که در «همسران» و «خانه سبز» جواب داد، ولی اینجا نه. چون رویا پردازی هایشان، رویاپردازی یک فرد حاضر در جبهه ها نیست. نمی شود رفتارهای یک نفر در شرایط سختی همچون جنگ را با کسی که دارد زندگی عادی اش را میکند یکسان دانست. جنگ جای عروسی گرفتن ها و درگیر شدن افراد حاضر در قرارگاه با موضوع عروسی تا جاییکه همه را تمام روز درگیر کند نیست. آن طرف خط، دشمنی حضور دارد که کاملا مسلح است و هدفش تصرف و پیشروی است تا ما و کشورمان را تصرف کند. آیا در چنین حالتی میتوان دائم شربت خورد، خندید، شوخی کرد و مسئله شخصی مطرح کرد ؟. جنگ و جبهه جایی است که کشور مطرح است و دفاع، نه شخص، آرزوها و دغدغه هایش.

امید است سریال در قسمتهای بعدی بتواند خود را از این موقعیت نجات دهد و اینکه اگر قرار بود یکسری افراد در جایی ایده آل هایشان در زندگی را در قالب یک سریال مطرح کنند، آنجا جبهه ها و فضای جنگ نبود.


حسن حق حقیقی/ سینما گران

تنظیم :  سینما و تلویزیون تبیان / مسعود عجمی