تبیان، دستیار زندگی
مسأله عصمت و تنصیص چه ارتباطی با علی علیه السلام دارد؟ [خواجه نصیرالدین ] می گوید: « و هما مختصان بعلیّ» این دو یعنی معصوم بودن و منصوص بودن از مختصات علی علیه السلام است. همین قدر که بگوییم نص و تنصیص لازم و واجب است و پیغمبر بر انسانی تنصیص کرده آن شخص
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

امام، کارشناس در امر دین

دین و پیشرفت

«یک دستگاه فنی که به جایی فرستاده می شود متخصصش هم باید همراهش باشد... شما اسلام را که از جانب خدا به مردم رسیده چگونه چیزی تلقی می کنید؟ آیا آن را به سادگی پارچه تلقی می کنید که وقتی از کشوری به کشور دیگر صادر می شود نیازی به همراهی متخصص و پارچه شناس با آن نیست؟ یا آن را به پیچیدگی یک ابزار فنی تلقی می کنید که هنگام صدور آن کارشناسی هم باید همراهش باشد که تا مدتی مردم را با آن آشنا کند؟ امام یعنی کارشناسی حقیقی که به گمان و اشتباه نیفتد باید لااقل برای مدتی کارشناسان الهی در میان مردم باشند که اسلام را به خوبی به مردم بشناسانند. چنین شخص را پیغمبراکرم برای مردم تعیین کرده است. علمای شیعه این مطلب را با تعبیر " لطف" بیان کرده اند یعنی لطف الهی و مقصود این است که این مسئله برای هدایت بشر مفید است.»(امامت و رهبری، شهید مطهری، ص 67)

در چه صورت باید امام معصوم باشد؟

«وقتی شیعه امام را در چنین مقامی تلقی می کند که حافظ و نگهبان شریعت و مرجع مردم برای شناساندن اسلام است همان طور که برای پیغمبر صلی الله علیه و آله عصمت قائل است برای او هم عصمت قائل است. اگر امامت را به این شکل تعریف کنیم که امری است متمم نبوت از نظر بیان دین، یعنی به آن دلیل وجودش لازم است که وظیفه پیغمبر را در بیان احکام انجام دهد، به همان دلیل که پیغمبر باید معصوم از اشتباه و گناه باشد، امام نیز باید چنین باشد. اگر کسی بگوید لازم نیست امام معصوم باشد و چنانچه اشتباهی کرد کس دیگری به او تذکر می دهد، می گوییم ما نقل کلام به آن کس دیگر می کنیم باز او نگهبان دیگری می خواهد بالاخره شخصی باید باشد که بتواند واقعا حافظ شرع باشد. علاوه بر این اگر امام خطاکار و گنهکار باشد وظیفه دیگران است که او را به راه راست بیاورند و حال آنکه وظیفه دیگران این است که مطیع امر او باشند. این دو با همدیگر جور در نمی آید.» (همان،ص68 و 69)

معصوم بودن و منصوص بودن از مختصات علی علیه السلام است. همین قدر که بگوییم نص و تنصیص لازم و واجب است و پیغمبر بر انسانی تنصیص کرده آن شخص غیر از علی علیه السلام کس دیگری نمی تواند باشد چون دیگران چنین ادعایی ندارند... حتی خلفا مدعی تنصیص نیستند چه رسد به دیگران. اتباعشان

چرا باید امامت به نص و تعیین از طرف پیغمبر باشد نه مردم؟

استاد ثابت می کنند که امام را جز پیامبر آن هم از طریق وحی نمی تواند تعیین کند.

«شکل کلامی قضیه این است که از خدا شروع می کنند؛ می گویند: امامت لطفی است از جانب خدا ،چون لطف است پس باید وجود داشته باشد و چون چنین لطفی بدون عصمت ممکن نیست، پس باید معصوم باشد و به همین دلیل باید منصوص باشد زیرا این امر [عصمت] موضوعی نیست که تشخیص اش با مردم باشد همان طور که تشخیص پیغمبر با مردم نیست... با این تفاوت که پیغمبر چون بشر دیگری در کار نیست باید از راه آثار معجزات به مردم شناسانده شود ولی امام باید از راه پیغمبر شناسانده شود. » (همان، ص 69)

جشن ولایت علی علیه السلام (عید غدیر خم)

تعیین علی علیه السلام به امامت از طرف پیامبر اسلام

«مسأله عصمت و تنصیص چه ارتباطی با علی علیه السلام دارد؟ [خواجه نصیرالدین ] می گوید: « و هما مختصان بعلیّ» این دو یعنی معصوم بودن و منصوص بودن از مختصات علی علیه السلام است. همین قدر که بگوییم نص و تنصیص لازم و واجب است و پیغمبر بر انسانی تنصیص کرده آن شخص غیر از علی علیه السلام کس دیگری نمی تواند باشد چون دیگران چنین ادعایی ندارند... حتی خلفا مدعی تنصیص نیستند چه رسد به دیگران. اتباعشان هم مدعی تنصیص بر آنها نیستند بنابراین دیگر بحثی نیست. در مورد عصمت هم همین طور است. نه خلفا مدعی عصمت خودشان بودند بلکه صریحا به اشتباهاتشان  اعتراف می کردند و نه اهل تسنن قائل به عصمت آنها هستند.» (همان، ص 70)

آیا در خارج و در عمل هم پیغمبر بر علی علیه السلام تنصیص کرده است یا نه؟ یکی این است که پیغمبر اکرم خطاب به اصحابش فرمود: سَلّموا علی علِیّ بِامرءةِ المؤمنین به علی سلام دهید به عنوان امارت مؤمنان و امیرالمؤمنینی. این جمله مربوط به قضیه غدیر است. البته آن جمله حدیث غدیر را علی حده ذکر می کنند. اهل تسنن این جمله را به صورت متواتر قبول ندارند ... کتابهایی نظیر عقبات و الغدیر کوششان در این است که ثابت کنند این احادیث متواترند؛ در این دو کتاب مخصوصا الغدیر ، ناقلان حدیث غدیر طبقه به طبقه از قرن اول تا قرن چهاردهم ذکر شده اند. ابتدا شصت و چند نفر از صحابه پیغمبر را نام می برد ( البته از کتب اهل تسنن) بعد، از طبقه تابعین ذکر می کند که  از صحابه نقل کرده اند که خطاب به علی علیه السلام فرمود: أنت الخلیفةُ بعدی غیر از این دو جمله جملات دیگری نیز هست.»( همان، ص72 تا 74)

امامت لطفی است از جانب خدا ،چون لطف است پس باید وجود داشته باشد و چون چنین لطفی بدون عصمت ممکن نیست، پس باید معصوم باشد و به همین دلیل باید منصوص باشد زیرا این امر [عصمت] موضوعی نیست که تشخیص اش با مردم باشد همان طور که تشخیص پیغمبر با مردم نیست... با این تفاوت که پیغمبر چون بشر دیگری در کار نیست باید از راه آثار معجزات به مردم شناسانده شود ولی امام باید از راه پیغمبر شناسانده شود.

بنابراین طبق فرمایش شهید مطهری (ره) درباره تعیین شدن حضرت علی علیه السلام توسط پیامبر اسلام صلّی الله علیه و آله وسلّم،برای جانشینی بعد از خود، هم در کتب شیعه و هم در کتب اهل تسنن  احادیث بسیاری واردشده است.

داستان یوم الانذار

سیره ابن هشام کتابی است که در قرن دوم نوشته شده... در آنجا دو قضیه را نقل می کند: یکی مربوط به داستان یوم الانذار است که در اوایل بعثت پیغمبر اکرم آیه آمده : و أنذر عشیرتک الاقربین خویشاوندان نزدیکت را اعلام خطر کن . هنوز پیغمبراکرم اعلام دعوت عمومی به آن معنا نکرده بودند. رسول اکرم به علی علیه السلام فرمود غذایی ترتیب بده و بنی هاشم و بنی عبدالمطلب را دعوت کن... پیغمبراکرم فرمود: من پیغمبرخدا هستم و از جانب خدا مبعوثم... ابولهب تا این جمله را شنید عصبانی شد و گفت: تو ما را دعوت کردی برای اینکه چنین ... به ما بگویی؟ جلسه را بهم زد. پیامبر اسلام صلّی الله علیه و آله وسلّم برای بار دوم به علی علیه السلام دستور تشکیل جلسه را داد. در دفعه دوم پیامبر اسلام صلّی الله علیه و آله وسلّم به آنها فرمود: هر کس از شما که اول دعوت مرا بپذیرد وصی، وزیر و جانشین من خواهد بود. غیر از علی علیه السلام احدی از جا بلند نشد. در آخر پیغمبر فرمود: بعد از من تو وصی و وزیر و خلیفه من خواهی بود.» (همان، ص74 و 75 )

نوشته : سید روح الله علوی _  گروه دین و اندیشه تبیان

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.