تبیان، دستیار زندگی
قرآن کریم در موضوع شفاعت مطالب مختلف و متنوعی مطرح نموده است. در برخی از آیات شفاعت بطور مطلق نفی شده است و گاهی نیز شفاعت سودمند را برای گروهی خاص انکار می‌کند. در گروهی از آیات شرایطی را برای شفیع و فرد مورد شفاعت بر می‌شمارد. در برخی از آیات گروهی از
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

شفاعت تفضّلی در قرآن

قرآن

قرآن کریم در موضوع شفاعت مطالب مختلف و متنوعی مطرح نموده است. در برخی از آیات شفاعت بطور مطلق نفی شده است و گاهی نیز شفاعت سودمند را برای گروهی خاص انکار می‌کند. در گروهی از آیات شرایطی را برای شفیع و فرد مورد شفاعت بر می‌شمارد. در برخی از آیات گروهی از شفیعان را نام می‌برد و در برخی دیگر شفاعت بعضی را شدیداً مورد انکار قرار می‌دهد. با توجه به تنوع و اختلاف آشکاری که در ظاهر بیان و محتوای آیات ملاحظه می‌شود، لازم است این آیات را در کنار هم مورد مطالعه قرار داد. آیات قرآنی در موضوع شفاعت در دو گروه عمده قرار می‌گیرند:

آیات نافی شفاعت

آیات فراوانی که در این گروه قرار دارند به طرق مختلفی موضوع شفاعت را مطرح و نفی کرده‌اند. در آیه‌ای خاص، شفاعت بطور مطلق انکار شده است: «یا ایها الذین امنوا انفقوا مما رزقناکم من قبل ان یأتی یوم لا بیع فیه و لا خله و لا شفاعه و الکافرون هم الظالمون» (بقره، 254). بنابراین آیه در روز قیامت هیچ گونه شفاعتی وجود ندارد.

در برخی از آیات خدا شفاعت مورد نظر یهودیان را منتفی می‌داند. قوم یهود به شفاعتی بی قید و شرط معتقد بودند، از نظر آنها تنها انتساب به پیامبر موجب می‌شود آن پیامبر درباره اقوام و خویشان خود شفاعت کند. این پندار یهودیان مبتنی بر آن بود که خود را امتی برگزیده و ممتاز دانسته و لذا معتقد بودند تنها یهودیان به بهشت وارد می‌شوند و آتش هم تنها ایام معدودی آنها را عذاب می‌کند. «قالت الیهود و النصاری نحن ابناء الله و احباؤه» (مائده، 18). البته قوم یهود تنها درباره یهودیان چنین نظری داشت و در مقابل، مسیحیان نیز تنها خود را پسران و دوستان خدا می‌دانستند. از سوی دیگر نژاد پرستی اهل کتاب مانع از آن بود که دیگران را جزء نجات یافتگان بدانند: «و قالوا لن یدخل الجنه الا من کان هوداً او نصاری» (بقره، 111) «و قالوا لن تمسنا النار الا ایاماً معدوده» (بقره، 80). قرآن کریم در مقابل این طرز فکر نژاد پرستانه یهود گاهی چنین افکاری را تنها آرزوهای دور و دراز آنها می‌داند «تلک امانیهم قل هاتوا برهانکم ان کنتم صادقین» (بقره، 111) و گاهی به صراحت وجود هر گونه شفیع و یاوری را در روز قیامت برای ایشان انکار می‌کند: «یا بنی اسرائیل اذکروا نعمتی التی انعمت علیکم و انی فضلتکم علی العالمین و اتقوا یوماً لا تجزی نفس عن نفس شیئاً و لا یقبل منها شفاعه و لا یؤخذ منها عدل و لا هم ینصرون» (بقره، 48) " 7 ".

برخی از آیات قرآنی نیز شفاعت بت‌ها را نفی می‌کند. این گونه آیات بیانگر آن است که هیچ گونه شافعتی بر عهده بت‌های دست ساخت شما نهاده نشده است و از این رو هیچ یک از توقعات شما از طریق بت‌ها بر آورده نمی‌شود: «ما نری منکم شفعاؤکم الذین زعمتم انهم فیکم شرکاء» (انعام، 94) و نیز آیه «ام اتخذوا من دون الله شفعاء قل او لو کانوا لا یملکون شیئاً و لا یعقلون» (زمر، 43) در همه این آیات شفاعتی که برخی‌ها با همان ملاک‌های غلطی که در نظام دنیایی دارند، برای آخرت توهم نموده‌اند نفی شده است. لذا چنین آیاتی هرگز نمی‌تواند نافی شفاعت صحیح که با عدل و حکمت الهی سازگار است بشمار آید.

ملائک تنها کسانی را مورد شفاعت قرار می‌دهند که خود با داشتن دین صحیح و مورد رضای حق مرتضای حق باشند: «قالوا اتخذ الرحمن ولداً سبحانه بل عباد مکرمون لا یسبقونه بالقول و هم بامره یعلمون. یعلم ما بین ایدیهم و ما خلفهم و لا یشفعون الا لمن ارتضی و هم من خشیته مشفقون» (انبیاء، 28-26)
قرآن کریم

آیات مثبت و مؤید شفاعت

در برخی از آیات قرآنی خداوند متعال به عنوان تنها شفیع معرفی می‌شود و یا هر گونه شفاعت دیگران نفی می‌گردد: «لیس لها من دون الله ولی و لا شفیع» (انعام، 70) و «ام اتخذوا من دون الله شفعاء قل او لو کانوا لا یملکون شیئاً و لا یعقلون قل لله الشفاعه جمیعاً» (زمر، 44) بنا بر این‌گونه آیات، شفاعت اصیل و استقلالی تنها در مورد خداوند مصداق دارد. یکی از بهترین آیاتی که می‌تواند وجود شفاعت را تأیید نماید، آیاتی است که بیانگر گفتگوی میان اصحاب یمین و دوزخیان است: «الا اصحاب الیمین. فی جنات یتسائلون عن المجرمین. ما سلککم فی سقر. قالوا لم نک من المصلین. و لم نک نطعم المسکین. و کنا نخوض مع الخائضین. و کنا نکذب بیوم الدین. حتی اتینا الیقین. فما تنفعهم شفاعه الشافعین» (مدثر، 48-39). از این آیه چنین استفاده می‌شود که عدم برخورداری این گروه از شفاعت، به عقاید و نوع اعمالی بر می‌گردد که در واقع شایستگی و زمینه شفاعت را در آنها از بین برده است و این تعبیر در صورتی رواست که شفاعت در مورد عده‌ای وجود داشته باشد و اینها به علت موانعی محروم شوند. به عبارت دیگر، نفی این آیه متوجه سودمندی شفاعت است. به علاوه تعبیر «فما تنفعهم شفاعه الشافعین» دلالت بر آن دارد که شفیعان روز قیامت متعدد هستند.

گروهی دیگر از این آیات شرایط شفاعت و یا شرط تأثیر شفاعت را مطرح می‌نمایند. این آیات بطور تلویحی اصل شفاعت را اثبات می‌کنند. زیرا اگر شفاعت به طور کلی و نسبت به همگان منتفی بود بیان این شرایط موردی نداشت. از نظر آیات قرآنی شفیع در شفاعت خود باید اذن خدای متعال را داشته باشد (رک: بقره، 255؛ یونس، 3؛ مریم، 87). گاهی نیز پس از نفی شفاعت بت‌ها، فرشتگان و... گروهی خاص را که عالمانه شهادت به حق می‌دهند استثنا می‌کند: «و لا یملک الذین یدعون من دونه الشفاعه الا من شهد بالحق و هم یعلمون» (زخرف، 86). در آیاتی دیگر از همین قبیل، صریحاً اظهار شده است که ملائک تنها کسانی را مورد شفاعت قرار می‌دهند که خود با داشتن دین صحیح و مورد رضای حق مرتضای حق باشند: «قالوا اتخذ الرحمن ولداً سبحانه بل عباد مکرمون لا یسبقونه بالقول و هم بامره یعلمون. یعلم ما بین ایدیهم و ما خلفهم و لا یشفعون الا لمن ارتضی و هم من خشیته مشفقون» (انبیاء، 28-26). این آیه پاسخ روشنی به بت‌پرستان است که فرشتگان را شریک خدا قرار داده و انتظار داشتند آنها شفاعت ایشان را نزد خدای متعال بکنند. (رک: طباطبایی، ج 14، ص 389) و سرانجام در آیه‌ای دیگر خداوند می‌فرماید ملائک بسیاری در آسمانها وجود دارند که پس از اذن خدا در مورد آنهایی که خدا بخواهد و مرضی حق باشند شفاعت می‌کنند: «و کم من ملک فی السموات لا تغنی شفاعتهم شیئاً الا من بعد ان یأذن الله لمن یشاء و یرضی» (نجم، 26).

از تمامی آیاتی که در صدد بیان شرایط شفاعت، شفیعان و افرادی که از شفاعت بهره‌مند می‌شوند، هستند می‌توان چنین استفاده کرد که شفاعت امری حتمی است و این آیات بیانگر مشروط بودن آن به شرایطی خاص و تعیین حد و مرزهای آن است.

در آیه‌ای دیگر خداوند می‌فرماید ملائک بسیاری در آسمانها وجود دارند که پس از اذن خدا در مورد آنهایی که خدا بخواهد و مرضی حق باشند شفاعت می‌کنند: «و کم من ملک فی السموات لا تغنی شفاعتهم شیئاً الا من بعد ان یأذن الله لمن یشاء و یرضی» (نجم، 26)

اشاره - پس از بررسی اجمالی آیات قرآنی که به نحوی ناظر به موضوع شفاعت هستند اشاره به چند نکته مهم، ضروری به نظر می‌رسد:

قرآن حکیم

1- بخشی از آیات قرآنی که نافی شفاعت بشمار آمده‌اند، به گواهی آیات قبل و بعدشان ناظر به نفی شفاعتی است که یهود از سر انحصار طلبی و نژادپرستی برای قوم خود قائل بودند. برخی از این آیات خطاب به قوم یهود است و می‌توان آنها را راجع به نفی عقاید یهودیان دانست ولی از آنجایی که مورد هرگز مخصوص آیات نیست، باید گفت اینگونه آیات هر گونه شفاعتی را که بی‌اساس و تنها بر پایه رابطه و نسبت و بدون ضابطه باشد نفی می‌کند. بر این اساس، بسیاری از شفاعتهایی که برخی از مسلمانان (عوام) به آن اعتقاد دارند توسط همین آیات مردود شناخته می‌شود.

2- برخی از آیات نافی شفاعت، ناظر به پاسخگویی به شبهات و ثنیین و بت‌پرستان است. البته در میان بت‌پرستان، توده‌ها از روی عادت جاهلی و به تبعیت از بزرگان خود بت می‌پرستیدند ولی محققان آنها برای خود دلایلی داشتند. از نظر آنها خدای متعال حقیقتی نامحدود است و انسان هم به او دسترسی ندارد. بنابراین، افرادی به عنوان واسطه، فیض او را به انسانها و سایر موجودات می‌رسانند. این واسطگان از نظر آنها ملائک، ستارگان و حتی بزرگان بشر هستند. لذا لازم است انسان این‌ها را بپرستد تا آنها نزد خدای متعال از او شفاعت کنند: «و یعبدون من دون الله ما لا یضرهم و لا ینفعهم و یقولون هولاء شفعاؤنا عندالله» (یونس، 18). البته وثنیین در آغاز برای عبادت این واسطه‌ها و شفاعت خواهی از آنها، بت‌هایی به عنوان تمثال می‌ساختند و در برابر آنها عبادت می‌کردند، ولی بعدها به همین بت‌های دست ساخت خودشان به چشم استقلال نگریستند. باید توجه داشت آن شفاعتی که بت‌پرستان از آن واسطه‌ها متوقع بودند، تنها شفاعت تکوینی بود و آنها هرگز به شریعت و وحی و آخرت و بهشت و جهنم اعتقادی نداشتند. به نظر آنها جهان به طور کلی توسط خدا آفریده شده و همو اداره کلی آن را به عهده دارد ولیکن امور جزئیه‌ای چون فرستاندن باران و افزایش روزی و... را ارباب جزئی و بت‌ها یا حداکثر ملائک بر عهده دارند. از این رو برای بهره‌مندی از نعمتهای دنیایی به همین واسطه‌ها باید متوسل شد. قرآن کریم در مواضع بسیاری به این اعتقادات بت‌پرستان اشاره کرده و درباره ناتوان بودن بت‌ها و قرب خدای متعال به بندگان روشنگری می‌کند: (رک: حج، 73؛ ق، 16؛ اعراف، 195-194)

3- در برخی از آیات شریفه قرآنی گرچه واژه شفاعت بکار نرفته است ولیکن با ملاحظه قرائن دیگر و با توجه به احادیث معتبر می‌توان آنها را نیز از جمله آیات مؤید شفاعت بشمار آورد، از جمله: «و من اللیل فتهجد به نافله لک عسی ان یبعثک ربک مقاماً محموداً» (اسراء، 79). به گواهی مفسران قرآن مراد از مقام محمود، مقام شفاعت است. (طبرسی، ج 6-5؛ ص 562-561) برخی نیز یکی از مقامات محمود را که موجب ستایش و تمجید تمامی اهل محشر است، مقام شفاعت می‌دانند. (زمخشری، ج 2، ص 243)

رشید رضا صاحب تفسیر المنار تحت تأثیر استاد خود محمد عبده در تفسیر سوره بقره ضمن برشمردن اصول عامه‌ای که در این سوره یافته در اصل 32 به موضوع بطلان شفاعت و ثنیه پرداخته و اظهار می‌دارد آیات زیادی در این سوره بر بطلان چنین شفاعتی دلالت دارد. از نظر او مشرکین عرب قبل از اسلام به نوعی شفاعت تکوینی قائل بودند و به زعم خود با دعا و قربانی کردن و نذر، به درگاه بت‌های دست ساخت خود یا فرشتگان تقرب می‌جستند، تا آنها شفاعت ایشان را نزد خدای متعال کرده و آنگاه خدا با پذیرش شفاعت آنها به ایشان خیری برساند یا شری را دفع نماید
قرآن

علامه طباطبایی نیز در مقام بحث روایی آیه یاد شده مقام محمود را همان شفاعت می‌داند. (طباطبایی، ج 13، ص 248-247). وی آیه «یوم لا یغنی مولی عن مولی شیئا و لا هم ینصرون الا من رحم الله (دخان، 42-41) را یکی از ادله شفاعت در قیامت می‌داند. (همان، ج 18، ص 225-224) آیه «و لسوف یعطیک ربک فترضی» (ضحی، 5) نیز از نظر علامه مربوط به شفاعت است و بنا بر روایت معتبری امید بخش‌ترین آیات قرآنی بشمار می‌آید. (همان، ج 20، ص 527-526)

4- رشید رضا صاحب تفسیر المنار تحت تأثیر استاد خود محمد عبده در تفسیر سوره بقره ضمن برشمردن اصول عامه‌ای که در این سوره یافته در اصل 32 به موضوع بطلان شفاعت و ثنیه پرداخته و اظهار می‌دارد آیات زیادی در این سوره بر بطلان چنین شفاعتی دلالت دارد. از نظر او مشرکین عرب قبل از اسلام به نوعی شفاعت تکوینی قائل بودند و به زعم خود با دعا و قربانی کردن و نذر، به درگاه بت‌های دست ساخت خود یا فرشتگان تقرب می‌جستند، تا آنها شفاعت ایشان را نزد خدای متعال کرده و آنگاه خدا با پذیرش شفاعت آنها به ایشان خیری برساند یا شری را دفع نماید. (رشید رضا، ج 1، ص 121) به نظر وی مشرکین اهل کتاب و مؤمنین (از مسلمانان) علاوه بر چنین اعتقادی نجات از جهنم را هم از شفیعان خود خواستند. (همانجا) رشید رضا در موضعی دیگر کسی را که با اعتماد به عفو و شفاعت مرتکب کبائر می‌شود، همانند کسی می‌داند که در ملأ عام جرمی را مرتکب شود و هنگامی که مأموران در صدد دستگیری او هستند، اعتراض کند و بگوید امیر پس از صدور حکم مرا بخشیده است. به نظر صاحب المنار بدیهی است که همه چنین کسی را احمق خواهند شمرد. (همان، ص 300) بر اساس چنین مقدماتی رشید رضا همچون محمد عبده همه آیات و روایاتی که به نحوی درباره شفاعت نظر تأییدی دارند متشابه و هر مسلمان را موظف به ایمان به ظاهر آن می‌داند، هر چند به کنه و حقیقت آن واقف نبوده باشد. با تأمل در اشکالاتی که افرادی چون صاحب المنار درباره شفاعت مطرح کرده‌اند به خوبی آشکار می‌شود که آنها از ابتدا قادر به تصویر شفاعت صحیح نبوده‌اند و در این باره دچار سوء فهم و برداشت نادرست شده‌اند.

تنظیم: شکوری_گروه دین و اندیشه تبیان


منبع: شفاعت ضابطه مند از نظر صدرائیان، دكتر فاطمه صادق زاده قمصری