تبیان، دستیار زندگی
من هر روز مجبور بودم کتابهایم را خمیر کنم
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

کارم شده بود خمیرکردن کتاب

کتاب

کسانی که وارد کار نشر آن هم چاپ کتاب‌های فرهنگی می‌شوند، زمین می‌خورند. یک کتاب عامه‌پسند یا آشپزی چاپ کن، خرچ 10، 20 بار چاپ دیوان حافظ را درمی‌آورد. من زمین خورده‌ام ولی حسرت می‌خورم که ناشران دیگر هم به این سرنوشت مبتلا می‌شوند.

به گزارش مهر، این بخشی از درد دلهای مدیر ورشکسته انتشارات ماکان است. ناشری که در فاصله 11 سال 60 عنوان کتاب در حوزه‌های ادبیات، سینما، تئاتر و فلسفه چاپ کرد و حتی یکبار برنده جایزه کتاب سال شد اما الان دو سالی است که تعطیل شده است.

- گویا انتشارات ماکان مدتی است فعالیت نمی‌کند؟

- بله. دو سالی هست که تعطیل شده است. من همان حدودها بود که در دفتر را بستم و با کار نشر خداحافظی کردم.

- چرا تعطیل شد؟

- حوزه کار ما کتابهای ادبیات و هنر بود و قانون بقای حوزه نشر هم می‌گوید که ناشران کوچکتر نمی‌توانند با ناشران بزرگتر رقابت کنند و در واقع ناشران گردن کلفت شاید بدون اینکه خودشان هم بخواهند جلو  کار ناشران کوچکتر را می‌گیرند. البته خیلی از عوامل دست به دست هم داد که ما به آخر خط رسیدیم.

- الان توان اینکه دوباره نشر ماکان را راه بیندازید ندارید یا خودتان مایل به این کار نیستید؟

- توان روحی‌اش را ندارم. واقعاً نمی‌دانم بتوانم این کار را دوباره انجام دهم یا نه. من آن زمان مجوز همه کتابهایم را دادم به ناشرهای مختلف. بخشی از آنها را فروختم و بخشی را هم به ناشرهای دیگر هدیه دادم بلکه کتابها را منتشر کنند. البته می‌دانم برای ناشرهای دیگر هم ادامه کار در این شرایط اقتصادی خیلی سخت است.

کار برایم خسته‌کننده شده بود. شما تصور کنید یک کتاب آموزشی تخصصی در حوزه سینما و تئاتر می‌خواستیم دربیاوریم، در دوره آقای مسجدجامعی مدتی طولانی آن را نگه داشتند و در پایان دولت آن زمان مجوز گرفت. بعد که آقای صفارهرندی آمد گفتند باید دوباره برایش مجوز بگیرید.

- بعد از اینکه انتشارت ماکان تعطیل شد از نظر مالی هم متضرر شدید؟

- من خانه‌ام را فروختم که در اصل ملک پدری بود، ماشینم را فروختم، 20 میلیون تومان از یکی از اقوام قرض کردم. در کل حدود 60 میلیون تومان بدهکار شده بودم.

- این مبالغ را باید به چه کسانی پرداخت می‌کردید؟ نویسنده‌ها یا...

- داستان ماکان داستان وحشتناکی است! فیلمی هست به نام "تنهایی پرهیاهو" که یک کارگردان بر اساس همان داستان معروف بهومیل هرابال (تنهایی پرهیاهو) ساخته است. این فیلم در اصل درباره انتشارات ماکان و شخص من است و اینکه چطور شد ماکان تعطیل شد.

در آن فیلم گفته شده که اصلاً چرا مردم کتاب نمی‌خوانند و ناشر مجبور است هر روز کتابهایش را خمیر کند. درست مانند شخصیت اول کتاب هرابال. گذشته از این فیلم، این اتفاق به صورت واقعی هم رخ می‌داد یعنی من هر روز مجبور بودم کتابهایم را خمیر کنم. واقعیت این است که توزیع کتاب در ایران بسیار جانفرسا است چون تعداد زیادی از توزیع‌کنندگان کتاب برایشان هیچ فرقی نمی‌کند که کتاب توزیع کنند یا هر کالای دیگری.

- من از صحبتهای شما اینطور برداشت می‌کنم که کار نشر آنقدر برای شما سخت بوده که دیگر هیچ تمایلی به فعالیت در این زمینه ندارید. درست است؟

- من فقط یک مثال از این دشواریها بزنم. زمانی صدا وسیما از ما دعوت کردند که چهار کتاب برایشان چاپ کنیم. وقتی کتابها منتشر شد به ما گفتند فعالیت شما غیرقانونی است. گفتم چرا؟ گفتند صدا وسیما موظف است فقط با انتشارات سروش قرارداد ببندد. به آنها گفتم این شما بودید که من را برای چاپ کتابهای مورد نظرتان دعوت کردید ولی جوابی ندادند. خلاصه نتیجه این شد که هزینه چاپ چهار کتاب حجیم را به من ندادند و درعوض همه مجلدات مربوط به این کتابها را از من گرفتند!

به نظرم کسانی که وارد کار نشر آن هم چاپ کتابهای فرهنگی می‌شوند زمین می‌خورند. شما یک کتاب عامه‌پسند یا یک کتاب آشپزی چاپ کن خرج حدود بیست مرتبه چاپ دیوان حافظ را درمی‌آورد. من زمین خورده‌ام ولی حسرت می‌خورم که ناشران دیگر هم به این سرنوشت مبتلا می‌شوند.

- ماکان مجموعاً چند سال فعالیت داشت؟

- از سال 76 تا حدود 87.

- در این مدت کمی بیشتر از 10 سال چند عنوان کتاب چاپ کردید؟

- حدود 60 عنوان.

- الان مشغول چه کاری هستید؟

- من برگشته‌ام به همان حوزه‌ای که درسش را خوانده‌ام؛ سینما. الان کار فیلمسازی انجام می‌دهم و در دانشگاه هم تدریس می‌کنم.


بخش کتاب‌خوانی تبیان - محمد بیگدلی