تبیان، دستیار زندگی
یکی از ویژگی های امامان معصوم اعمال خارق العاده ایست که در طول حیات مبارک خود مردم شاهد آن بوده اند که برخی از آنان در کتب تاریخی ثبت شده است. هر چند وجود معجزه یکی از نشانه های نبوت است اما شرط دیگر آن ادعای آورنده آن بر پیامبر بودن است ؛ بنابراین برخلاف
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

گوشه ای از معجزات امام هفتم شیعیان

امام موسی کاظم علیہ السلام

یکی از ویژگی های امامان معصوم اعمال خارق العاده ایست که در طول حیات مبارک خود مردم شاهد آن بوده اند که برخی از آنان در کتب تاریخی ثبت شده است. هر چند وجود معجزه یکی از نشانه های نبوت است اما شرط دیگر آن ادعای آورنده آن بر پیامبر بودن است ؛ بنابراین برخلاف عده ای که اصرار دارند اینگونه اعمال معصومین را به عنوان کرامت نه معجزه بر شمرند معجزه آوردن ایشان از نظر اعتقادی مشکلی ندارد. زیرا با وجود معجزات فراوان هرگز ادعای نبوت نکردند.

آمدن درخت نزد امام

1- علی بن ابراهیم از پدرش و او از واقفى روایت میكند كه وى گفت: من پسر عموئى بنام حسن بن عبد اللَّه داشتم، وى بسیار عابد و زاهد بود، سلطان وقت از كوشش او در راه دین ترس داشت، حسن بن عبد اللَّه یكى از روزها وارد مسجد شد در هنگامى كه حضرت موسى بن جعفر علیهما السّلام هم در مسجد تشریف داشتند.

راوى گوید: موسى بن جعفر بطرف او اشاره كردند و آن مردم هم در خدمت او حاضر شد، پس از این فرمود: اى ابو علی من از اقوال و اطوارت خوشم نمیاید، اینك بر تو لازم است دنبال معرفت بروى، وى گفت: قربانت گردم معرفت كدام است تا من دنبال او بروم.

حضرت فرمود: برو كسب علم و دانش كن و فقه و حدیث یاد بگیر، عرض كرد: از كجا فقه و حدیث را طلب كنم، فرمود: از فقهاى مدینه یاد بگیر، پس از این بمن القاء حدیث كن راوى گفت: این مرد از خدمت آن جناب مرخص شد، روز دیگر مراجعت كرد و روایات را براى آن حضرت خواند و لیكن همه را اسقاط نمود.

حضرت موسى بن جعفر علیهما السّلام بار دیگر فرمود: بروید معرفت پیدا كنید، این مرد به یاد گرفتن مسائل دینى اهتمام زیادى داشت، راوى گوید: وى همواره در خدمت موسى بن جعفر حاضر میشد، یكى از روزها حضرت اراده كردند به یكى از باغهاى خود بروند، این مرد ناگهان سر راه را بر آن جناب گرفت و گفت: قربانت گردم من در پیشگاه خداوند با شما احتجاج خواهم كرد اكنون بمن بفهمان معرفت چیست؟

حضرت در این هنگام وى را به امامت امیر المؤمنین و حسنین و بقیه امامان از آل‏ محمّد علیهم السّلام آشنا كرد، و پس از این سكوت نمود، این مرد گفت: پس امروز امام چه كسى است؟ فرمود: اگر به شما بگویم قبول میكنى؟ عرض كرد: آرى خواهم پذیرفت فرمود: من امروز امام هستم، عرض كرد، در این باره دلیلى هم دارى؟ فرمود: نزد این درخت برو و بگو موسى بن جعفر امر میكند بطرف من بیا.

این مرد گفت: من بطرف درخت رفتم، ناگهان مشاهده كردم درخت از زمین كشیده مى‏شود و درخت آمد تا آنگاه كه در مقابل آن جناب توقف كرد، سپس حضرت بوى اشاره كردند و او بار دیگر به جاى خود مراجعت كرد، آن مرد در این هنگام به امامت موسى بن جعفر اعتقاد پیدا كرد، و سكوت و عبادت را پیشه خود ساخت و با احدى سخن نگفت. 1

پیشگویی از آینده

2- اسحاق بن عمار گوید: در خدمت حضرت موسى بن جعفر علیهما السّلام بودم كه مردى بر وى وارد شد، حضرت فرمود: اى مرد تو تا یكماه خواهى مرد، راوى گوید من با خود گفتم: گویا وى از مرگ شیعه اطلاع دارد، در این هنگام حضرت فرمود اى اسحاق چرا این موضوع را انكار میكنى، رشید هجرى كه یكى از مستضعفین بود علم منایا را میدانست، امام كه از وى به این علم اولى است. پس از این فرمود: اى ابو اسحاق تو تا دو سال دیگر خواهى مرد، و خویشاوندان و فرزندان و اموال تو از بین خواهند رفت و به فقر شدیدى مبتلا میگردند، و این قضایا پس از آن انجام گرفت، و مطلب همان طور كه موسى بن جعفر فرموده بود واقع شد. 2

آقا این شیر چه كارى داشت من خیلى ترسیدم كه بشما زیانى نرساند، ولى در شگفت شدم از برخوردى كه با او داشتید. فرمود: او شكایت میكرد كه زایمان بر همسر من دشوار شده تقاضا میكرد برایش دعا كنم كه خلاص شود و من نیز دعا كردم بدلم افتاد كه بچه‏اش نر است باو اطلاع دادم شیر گفت: برو در امان خدا هرگز بر تو و خانواده و شیعیانت خداوند درنده‏اى را مسلط نكند. من گفتم: آمین

خبر از آزادی خود

حضرت امام موسی کاظم علیہ السلام

3- ابو خالد زبالى گوید: موسى بن جعفر علیهما السّلام بر ما وارد شد؛ در هنگامى كه مهدى عباسى او را با خود میبرد، پس از اینكه مراجعت كرد او را تودیع كردم و گریستم فرمود: چرا گریه میكنید؟ عرض كردم: قربانت گردم این مردم شما را میبردند و نمیدانم عاقبت امر چه خواهد شد، حضرت فرمود: در این مرتبه بر من زیانى نخواهد رسید و من در فلان روز نزد شما خواهم بود و در انتظار من باشید.

راوى گوید: من در روز مقرر بیرون شدم و سر راه انتظار او را میكشیدم تا آنگاه كه آفتاب زرد شد، و من ترسیدم كه ممكن است وى از تصمیم خود منصرف شده باشد، لذا برخاستم و مراجعت كردم، در این هنگام مشاهده كردم سیاهى از دور پیدا شد، و منادى از پشتم فریاد زد.

من برگشتم مشاهده كردم حضرت موسى بن جعفر است كه بر استرى سوار شده، فرمودند: اى ابو خالد صبر كن، عرض كردم: آرى اى فرزند رسول خدا ستایش میكنم خداوندى را كه تو را از گزند آنان نگهدارى كرد، فرمود: اى ابو خالد من بهمین زودى بار دیگر در دست اینها گرفتار خواهم شد كه از وى خلاصى ندارم. 3

درخواست شیر از امام (ع)

4. بطائنى گفت: روزى حضرت موسى بن جعفر علیه السّلام از مدینه خارج شد بقصد باغى كه در خارج مدینه داشت من در خدمت آن جناب بودم امام سوار قاطر بود و من سوار الاغ، در بین راه شیرى سر راه بر ما گرفت ترس مرا فرا گرفت ایستادم، ولى موسى بن جعفر علیه السّلام بى‏اعتنا پیش رفت دیدم شیر اظهار كوچكى میكند و صدائى كه حاكى از التماس است مى‏نماید، امام نیز ایستاد مثل كسى كه گوش بصداى او میدهد شیر دستش را روى ران قاطر امام گذاشت، من خیلى ترسیدم.

شیر از راه كناره گرفت امام علیه السّلام رو بقبله ایستاد و شروع بدعا كرد، من‏ دعاى آن جناب را نمى‏فهمیدم. در این موقع اشاره بشیر نمود كه برو غرش مخصوصى نمود، موسى بن جعفر میفرمود: آمین، آمین، بالاخره رفت تا از نظر ناپدید گردید امام راه خود ادامه داد من نیز در خدمتش بودم.

وقتى از آن محل دور شدیم من خود را بامام رسانده عرض كردم: آقا این شیر چه كارى داشت من خیلى ترسیدم كه بشما زیانى نرساند، ولى در شگفت شدم از برخوردى كه با او داشتید. فرمود: او شكایت میكرد كه زایمان بر همسر من دشوار شده تقاضا میكرد برایش دعا كنم كه خلاص شود و من نیز دعا كردم بدلم افتاد كه بچه‏اش نر است باو اطلاع دادم شیر گفت: برو در امان خدا هرگز بر تو و خانواده و شیعیانت خداوند درنده‏اى را مسلط نكند. من گفتم: آمین‏. 4

اسحاق بن عمار گوید: در خدمت حضرت موسى بن جعفر علیهما السّلام بودم كه مردى بر وى وارد شد، حضرت فرمود: اى مرد تو تا یكماه خواهى مرد، راوى گوید من با خود گفتم: گویا وى از مرگ شیعه اطلاع دارد، در این هنگام حضرت فرمود اى اسحاق چرا این موضوع را انكار میكنى، رشید هجرى كه یكى از مستضعفین بود علم منایا را میدانست، امام كه از وى به این علم اولى است. پس از این فرمود: اى ابو اسحاق تو تا دو سال دیگر خواهى مرد، و خویشاوندان و فرزندان و اموال تو از بین خواهند رفت و به فقر شدیدى مبتلا میگردند، و این قضایا پس از آن انجام گرفت، و مطلب همان طور كه موسى بن جعفر فرموده بود واقع شد

امام (ع) و نطق پرندگان‏

حضرت امام موسی کاظم علیہ السلام

5. بدر، غلام امام رضا- علیه السّلام- مى‏گوید: اسحاق بن عمار خدمت حضرت امام موسى بن جعفر- علیه السّلام- رسید و نشست. در این هنگام مردى خراسانى اجازه خواست پس به كلامى تكلم كرد كه مثل آن (هرگز) شنیده نشده بود، مثل كلام پرندگان بود.

اسحاق گفت: پس امام- علیه السّلام- همه را با زبان خودش پاسخ داد تا اینكه سؤالاتش تمام شد و از نزد ایشان رفت. عرض كردم: تا به حال این گونه سخن گفتن را از شما نشنیده بودم.

فرمود: این زبان عدّه‏اى از مردم چین است. و همه آنها به یك زبان حرف نمى‏زنند. آیا تعجب مى‏كنى از صحبت كردن من به زبان آنها؟

گفتم: آرى، جاى تعجب دارد. فرمود: شگفت انگیزتر از آن را به تو خبر دهم و آن این است كه امام، منطق پرندگان و نطق هر ذى روحى را مى‏داند و چیزى بر او مخفى نیست‏. 5

این بود قطره ای از معجزات بیکران امام هفتم شیعیان که با وجود مخالفینی که تمام سعیشان را داشتند تا آثار این بزرگواران را محو کنند با این وجود در تاریخ مانده است که یُریدُونَ أَنْ یُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ‏ وَ یَأْبَى اللَّهُ إِلاَّ أَنْ یُتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُونَ 6

نوشته : سید روح الله علوی_گروه دین و اندیشه تبیان


پی نوشت ها :

1. زندگانى چهارده معصوم علیهم السلام‏ ، عزیز الله عطاردى‏، ج 1،ناشر اسلامیه‏، ص: 409

2. منتهی الامال، ج2 ص226

3. منتهی الامال، ج2 ص 225 و 226

4. زندگانى حضرت امام موسى كاظم علیه السلام، ص: 51 ،به نقل از خرایج، ص 234

5.جلوه‏هاى اعجاز معصومین علیهم السلام، غلام حسن محرمی،ج1، ص 245 ، ناشر دفتر تبلیغات اسلامی

6. توبه ،آیه 32

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.