تبیان، دستیار زندگی
از آیات مربوط به این جریان و روایاتى كه از امامان معصوم‏علیهم السلام به دست ما رسیده است، استفاده مى‏شود كه خداوند اراده فرمود به جاى این جوان، فرزند دخترى به پدر و مادر او بدهد تا نسل‏هاى زیادى از او به درجه‏ى نبوت برسند. بر اساس همین نقل‏ها، هفتاد پیامب
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

دختری که مادر هفتاد پیامبر بود!

گزارش نمایشگاه قرآن

قرآن کریم در آیه 74سوره مبارکه کهف در خلال گزارش جریان گفتگوی حضرت خضر علیه السلام و حضرت موسى علیه السلام می فرماید:  فَانْطَلَقَا حَتَّى إِذَا لَقِیا غُلَامًا فَقَتَلَهُ قَالَ أَقَتَلْتَ نَفْسًا زَكِیةً بِغَیرِ نَفْسٍ لَقَدْ جِئْتَ شَیئًا نُكْرًا(الکهف/74)

باز به راه خود ادامه دادند، تا اینکه نوجوانی را دیدند؛ و او(خضر) آن نوجوان را کشت. (موسی) گفت: «آیا انسان پاکی را، بی آنکه قتلی کرده باشد، کشتی؟! براستی کار زشتی انجام دادی!»

در اینجا ممکن است این سوال مطرح شود که از نقطه نظر عاطفى، كشته شدن بچه توسط حضرت خضر علیه السلام چه توجیهى دارد؟ آیا باید این حادثه را یك اتفاق خاص قلمداد كرد كه به اذن الهى صورت گرفته است؟

از آیات مربوط به این جریان و روایاتى كه از امامان معصوم‏علیهم السلام به دست ما رسیده است، استفاده مى‏شود كه خداوند اراده فرمود به جاى این جوان، فرزند دخترى به پدر و مادر او بدهد تا نسل‏هاى زیادى از او به درجه‏ى نبوت برسند. بر اساس همین نقل‏ها، هفتاد پیامبر از همان یك دختر، قدم به عرصه‏ى وجود نهادند و وجود این پسر، مانعى از نزول این بركات الهى بود.

در پاسخ به این سؤال چنین مى‏توان گفت:

1. از مجموع آیات و روایات استفاده مى‏شود كه كشته شدن جوان تازه به بلوغ رسیده (غلام)، حادثه‏اى اتفاقى و یا عملى كه از میل نفسانى و یا غضب نشأت گرفته باشد، نبوده است.

2. قرآن كریم، از حضرت خضر علیه السلام به عنوان بنده‏اى از بندگان خود كه مشمول رحمت و علم خاص الهى، نام مى‏برد.

3. كشته شدن آن جوان به دست حضرت خضر علیه السلام، به دستور و حكم خداوند متعال صورت پذیرفته است.

4. بدون اینكه گفتگو و مشاجره‏اى خاص میان حضرت خضر علیه السلام و آن جوان انجام پذیرفته باشد، حضرت خضر علیه السلام با آگاهى و عمد اقدام به كشتن او نموده و عمل وى، كارى اتفاقى نبوده است.

5. پدر و مادر جوان كشته شده، از مؤمنانى بودند كه خداوند عنایت ویژه‏اى به آنان داشت و حضرت خضر علیه السلام از مبتلا شدن آنان به عصیان و گمراهى، توسط آن جوان در خشیت بود. زیرا وجود این فرزند، سبب كفر و فساد و ضررهاى بیشترى در آینده مى‏شد.

6. از آیات مربوط به این جریان و روایاتى كه از امامان معصوم‏علیهم السلام به دست ما رسیده است، استفاده مى‏شود كه خداوند اراده فرمود به جاى این جوان، فرزند دخترى به پدر و مادر او بدهد تا نسل‏هاى زیادى از او به درجه‏ى نبوت برسند. بر اساس همین نقل‏ها، هفتاد پیامبر از همان یك دختر، قدم به عرصه‏ى وجود نهادند و وجود این پسر، مانعى از نزول این بركات الهى بود.

7. جوان مذكور، گرفتار كفر شدیدى بود؛ به گونه‏اى كه هیچ امیدى به تأثیر نور هدایت الهى در آن وجود نداشت و مُهر لجاجت و انكار و نپذیرفتن ایمان بر قلب او زده شده بود، هرچند كه در ظاهر، فردى پاك به نظر مى‏رسید.

در آیات فراوانى، سخن از مُهر نهادن بر دل و چشم و گوش كافران و منافقان و واژگونى و گمراهى جان‏هاى گنهكاران و تبهكاران به میان آمده است.

قرآن

«ختم» و «طبع» به معناى پایان یافتن، مُهر نهادن، نقش نمودن و چاپ كردن و اشیا را به شكل خاصّ در آوردن است.

«قلب» گاه به معناى جزء و عضو خاصى از بدن بكار مى‏رود (قلب جسمانى) و گاه مراد از آن، همان نفس و روح و جان و... مى‏باشد. (قلب روحانى و معنوى).

ختم و طبع الهى بر قلوب (روحانى و باطنى) برخى انسان‏ها، به معناى هدایت ناپذیرى و بسته شدن دل‏هاى آنان از درك و فهم معارف الهى و بازنگشتن به نیكى و خوبى است.

مهر و طبع بر قلب و سمع و بصر عده‏اى از طرف خداوند، نتیجه‏ى عملكرد اختیارى خود آنها و در پى هشدارهاى مكرر الهى و عدم توجه آنها به این هشدارها است؛ به علاوه گرچه بر قلب و سمع و بصر آنها مهر نهاده مى‏شود، لكن مختوم و مطبوع شدن قلب و بسته شدن و واژگونى دل، مراتب و درجاتى دارد؛ اگر به گونه‏اى باشد كه سیاهى و ظلمت گناه و عناد و... تمام قلب را بپوشاند، هرگز به نیكى و هدایت باز نمى‏گردند. هرچند بازگشت به روشنایى و هدایت امرى محال و غیر ممكن نخواهد بود و تا دم مرگ امكان تغییر و تحول وجود دارد؛ در نتیجه آنها مسلوب الاختیار نمى‏باشند و به اختیار خود، هم مى‏توانند به سیره‏ى خود عمل كنند و هم مى‏توانند با اراده و عزمى راسخ - اگر چه مشكل و صعب است - راه خود را تغییر دهند، و به راه هدایت درآیند و از رهنمودهاى الهى بهره گیرند تا به سعادت نهایى دست یازند.

به دیگر سخن، به هر میزانى كه دل آدمى به زنگار گناه آلوده گردد، واژگون و مختوم و مطبوع گشته، به همان اندازه از فهم آیات الهى و استفاده‏ى از هدایت و نور الهى محروم مى‏گردد و واژگونى و بسته شدن دل، اختصاص به كافران و منافقان ندارد.

به دیگر سخن، مى‏توان گفت: جرم جوان، كفر و یا ارتداد فطرى بود و جزاى چنین امرى قتل مى‏باشد.

8. كشته شدن جوان، فواید و نتایج فراوانى را به همراه داشت كه برخى از آنها عبارتند از: محفوظ ماندن ایمان پدر و مادر او؛ جلوگیرى از ناراحتى‏هایى كه پدر و مادر جوان به خاطر احساسات و عواطف خانوادگى دچار آن مى‏شدند؛ سربلند بیرون آمدن از امتحان و قضا و قدر الهى؛ رسیدن به خیرى (دختر) كه با كشته شدن جوان تحقق پذیرفت؛ آگاهى حضرت موسى از اسرار و علوم غیبى و حقایق باطنى؛ اجراى حدود الهى به دست حضرت خضر علیه السلام؛ جلوگیرى از سنگین شدن پرونده‏ى سیاه أعمال جوان به خاطر كارهایى كه در آینده مرتكب آن مى‏شد (از جمله: گمراه نمودن پدر و مادر و اذیت آنان)

منبع: ISLAM QUEST

فرآوری: شکوری: گروه دین و اندیشه تبیان