اتفاقات نخستین روزهای جنگ
اولین شبیخون نیروهای انقلاب به دشمن بعثی به این صورت بود كه با شروع تهاجم سراسری در اول مهر 59 دشمن به فاصله چند روز توانست از تنگه چزابه عبور كند و با تصرف بستان و سوسنگرد خود را به حمیدیه در یك كیلومتری سوسنگرد برساند.
غلامرضا خلیلی شهانقی از افسران توانمند تیپ نوهد (كلاه سبزهای نیروی زمینی ارتش) در دهه 50 وارد میدان مبارزات سیاسی شد و در دوران پیروزی انقلاب و پس از آن بویژه در سال های دفاع مقدس در حالی كه مسئولیت های خطیری را بهعهده داشت، تا مرز شهادت پیش رفت. آن چه می خوانید بخشی از خاطرات امیر بسیجی شهید خلیلی است:
قسمت عمدهای از گردان ضربت مسلم در «تنگه چزابه» از بین رفته بود. گردان در جاهای مختلف شرکت کرده بود و از 214 نفر سرباز اولیه تنها 35 نفر سالم مانده بودند. بقیه یا شهید و یا مجروح شده بودند. شهیدان فروغی، کردآبادی، مسجدی، اصفهانیان، در همین زمان به شهادت رسیدند.
از این پس وارد مرحله جدیدی میشویم. از این تاریخ هم به واسطه مسئولیتی که داشتم یعنی همراهی همیشگی با فرمانده نیروی زمینی ارتش و هم علاقه شخصی، بیشتر عملیاتهای جنگ را پیگیری کردم. برای یک نظامی هیچ چیز جالبتر از نوع و زمینه عملیات جنگی نیست. از این پس تمام اطلاعاتی را که از عملیاتهای مختلف جمعآوری کردهام، خواهم آورد. گمان میکنم وقایع به این صورت برای اولین بار است که شرح داده میشود.
اولین شبیخون نیروهای انقلاب به دشمن بعثی به این صورت بود که با شروع تهاجم سراسری در اول مهر 59 دشمن به فاصله چند روز توانست از تنگه چزابه عبور کند و با تصرف بستان و سوسنگرد خود را به حمیدیه در یک کیلومتری سوسنگرد برساند. خطر رسیدن دشمن به جاده مهم اهواز - اندیمشک و قطع آن و همچنین قطع جادههای اهواز - خرمشهر و اهواز - بستان بسیار نزدیک بود. در حمیدیه با عجله سنگرهایی برای مقاومت آماده میکردیم. مسلم بود که با روشن شدن هوا حرکت دشمن ادامه پیدا میکرد.
باید همان شب کاری انجام میدادیم. تا آن زمان نیروهای عراقی همواره در حال پیشروی بودند و هیچ مانعی در برابرشان نبود. ولی آن شب تصمیم دیگری گرفته شد. شبیخونی آغاز شد که اسطوره بیشکستی دشمن را در هم شکست. تعداد اندکی داوطلب شهادت به فرماندهی برادر «غیور اصلی» سازماندهی شدند. اعلام شده بود هر کس داوطلب شهادت است باید جلو بیاید. هیچکس به فکر بازگشت نباشد. آر-پی-جی سنگینترین سلاح بود، آن هم نه به اندازه نفرات. بقیه با تفنگ و نارنجک دستی شبیخون را شروع کردند. نفربرهای دشمن روی جاده در حال حرکت بودند و برای پیشروی فردا صبح آماده میشدند. ساعت یک بامداد با شلیک همزمان 9 آر-پی-جی به طرف تانکها و نفربرهای دشمن، شبیخون شروع شد و بچهها در میان دشمن به شکار تانکها و نفربرهای آنان پرداختند. البته عملیات نظم درستی نداشت. حتی چند بار مهمات تمام شد و بچهها برگشتند عقب، مهمات برداشتند و دوباره جلو رفتند. با این وجود تا روشن شدن هوا دشمن در آن محور از هم پاشیده شد و مسافت زیادی به عقب رفت. ساعت 8 صبح هم چند فروند هلیکوپتر هوانیروز به شکار تانکها و نفربرهای سرگردان دشمن پرداختند. آنها کاملاً متواری شده بودند. حتی از بستان هم عقبتر رفتند. اما به خاطر این که ما نیروی جایگزین نداشتیم تا در مناطق آزاد شده مستقر کنیم، آنها باز هم جلو آمدند. ولی مثل دفعه پیش تا حمیدیه جلو نیامدند. تازه همان جایی هم که مستقر شدند شروع به سنگرکنی کردند که این اولین سنگرکنی دشمن در برابر نیروهای ما بود. برادر «غیور اصلی» در بازگشت از همین عملیات به شهادت رسید.
مطالب مرتبط:
آخرین مرد چزابه به زمین افتاد!
تنظیم : رها آرامی - فرهنگ پایداری تبیان