تبیان، دستیار زندگی
رعایت حق الناس در سیره علما
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

اول حق مردم

حق الناس

بسم الله الرحمن الرحیم

روشن است که حق خداوند متعال، بزرگتر و عظیمتر از آن است که بندگان از عهده برآیند. چنان که در وصایای پیامبر اسلام -صلی الله علیه و آله و سلم- به جناب ابوذر غفاری میخوانیم که ایشان فرمودند: «...یَا أَبَا ذَرٍّ إِنَّ حُقُوقَ اللَّهِ جَلَّ ثَنَاؤُهُ أَعْظَمُ مِنْ أَنْ یَقُومَ بِهَا الْعِبَادُ وَ إِنَّ نِعَمَ اللَّهِ أَكْثَرُ مِنْ أَنْ یُحْصِیَهَا الْعِبَادُ...» (1)

در برخی روایات نبوی و روایات علوی (صلوات الله علیهما)، حق خداوند بر بندگان را «حق اطاعت» از ذات الهی معرفی کردهاند: «وَ لَكِنْ جَعَلَ حَقَّهُ عَلَى الْعِبَادِ أَنْ یُطِیعُوه‏» (2)

و معلوم است که هیچ کس نمیتواند خداوند را چنان که شایسته ساحت ربوبی است اطاعت کند و طبق بیان روایت اول، حقوق پروردگار عظیمتر از آن است که بندگان آنها را به جای آورند.

با وجود این همه عظمت حقوق الهی، باز هم پروردگار ما، برای رعایت حقوق مردم و ادای آن، جایگاهی رفیع و اهمیتی فوق العاده قرار داده است. چنان که میدانیم هر قدر هم بنده انابه و توبه کند باز هم حقوق الناس را باید ادا کند و میدانیم حتی اگر قبل از بلوغ حقوق مالی بر عهدهاش آمده، مثلا اموال دیگران را دزدیده یا غصب کرده، هرچند نابالغ بوده و گناهی مرتکب نشده، اما حق الناس باید ادا شود؛ و میدانیم که....

حق الناس مقدم بر حق خداست!

در روایتی جالب از امیر المؤمین علیه السلام میخوانیم:

«جَعَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ حُقُوقَ عِبَادِهِ مُقَدِّمَةً عَلَى حُقُوقِهِ‏ فَمَنْ قَامَ بِحُقُوقِ عِبَادِ اللَّهِ كَانَ ذَلِكَ مُؤَدِّیاً إِلَى الْقِیَامِ بِحُقُوقِ اللَّهِ» (3)؛ خداى متعال، رعایت حقوق بندگانش را مقدمه‏اى براى رعایت حقوق خودش قرار داد، پس هر كه به اداى حقوق بندگان خدا قیام كند، این خود سبب قیام به اداى حقوق خدا خواهد شد. (4)

عارف واصل آقا جمال الدین خوانسارى، در ترجمه و شرح این روایت میفرماید:

خداى سبحانه حقهاى بندگان خود را پیش روى از براى حقهاى خود گردانیده است؛ پس هر كه به حقهاى بندگان خدا ایستادگى كند؛ این، كشاننده بهسوى ایستادگى بهحقهاى خدا بوده باشد.

مراد این است كه حق تعالى به لطف خود از براى عنایت به بندگان چنین كرده كه حقهاى بندگان او پیشرو حقهاى او باشد، و هر كه آنها را بهجا آورد و حقّ كسى پیش خود نگذارد، آن باعث این شود كه البته حقوق حق تعالى را نیز بهجا آورد و چیزى از آنها از او فوت نشود. (5)

اکنون نمونههایی از اهمیت دادن به حقوق مردم را در سیره و کلام برخی علما و بزرگان میخوانیم:

1. آیت الله میرزا جواد تهرانی به «وقت مردم» خیلی اهمیت می دادند، از وصایای ایشان این بود که: «برای تشیع جنازه من اگر 4 نفر بودند دیگر منتظر نشوید که مردم جمع شوند، مرا تشیع کنید و مزاحم وقت مردم نشوید.» (6)

2. آقا شیخ محمد حسین زاهد یک روز به مناسبتی فرمود:

«اگر مثلاً یک تومان به مردم بدهکار هستید، نروید 5 ریال پول ماشین دودی بدهید، برای زیارت عبدالعظیم [علیه السلام] و 5 ریال برای برگشت.حق ندارید این کار را بکنید؛ شما اول باید طلب مردم را بدهید بعد اگر خواستید زیارت بروید، بروید.» (7)

3. در ایامی که هوا مناسب بود، مراسم دعا و مناجات شبهای ماه رمضان، بر پشت بام مسجد انجام میشد.اما قبل از انجام مراسم، آقا شیخ حسین زاهد می فرمود:

«اول از همسایهها برای سر و صدایی که ممکن است ایجاد شود اجازه و رضایت بطلبید؛ اگر اجازه دادند، بعد مراسم مناجات و دعا را شروع کنیم.» (8)

4. آیت الله کریمی جهرمی درباره مرحوم آیت الله العظمی گلپایگانی مینویسند:

«از شگفتیها، این داستان است که بعضی از شاهدان عینی آن الان در قم هستند:

 آقا قبل از دوران مرجعیت، منزلی را در محله تکیه حاج سید حسن، از یکی از ارادتمندانشان اجاره کرده بودند و آن شخص بسیار مقید به حضور در نماز جماعت ایشان بودند؛ روزی آن شخص در مسجد به آقا عرض می کنند: شما در فکر منزل دیگری باشید.

آن روز آقا نماز را که میخوانند دیگر به منزل نمیروند بلکه از راه مسجد به منزل مرحوم آیت الله شیخ مرتضی حائری می روند و سفارش می کنند خانوادهشان نیز به آنجا بیایند تا منزلی فراهم شود و فرموده بودند ممکن است صاحبخانه چون از مأمومین نماز من است، احترام بکند، ولی در دل راضی نباشد که ما در آن خانه باشیم؛ لذا دیگر به کلی به آن خانه نرفته بودند و با همان یک کلمه منزل را تخلیه کرده بودند.» (9)

5. عارف بزرگ، حاج محمدرضا الطافی نشاط میفرماید:

«حق مظلوم، حق بندگان خدا، حق فقرا، حق افتادگان، همه حساب دارد، نباید پامال شود. البته خدا صبور است؛ صبر می کند تا بندگانش توبه کنند و برگردند. بنده اگر شیر هم باشد ـ که نیست ـ در برابر خدا هیچ است، هیچ هیچ. خدا صدای مظلوم را ـ هر جا که باشد ـ میشنود و به دادش میرسد.

مراقب باشیم لشکر شیطان را دور خودمان جمع نکنیم، به کسی ظلم نکنیم. به طرف رحمت خدا برویم. اگر هم می خواهی دوستی پیدا کنی، از علی و اولاد علی دوستی بهتر پیدا نمیشود…» (10)

6. مهندس طباطبایی درباره پدرشان علامه طباطبایی (ره) می گوید:

در خانه اصلاً مایل نبودند کارهای شخصیشان را کس دیگری انجام دهد و بر سر آوردن رختخواب همیشه مسابقه بود، پدرم سعی می کردند زودتر از همه این کار را انجام دهند و مادرم هم سعی می کرد پیشدستی کند.

حتی این اواخر که بیمار بودند و من به خانه شان می رفتم با آن حالت بیمار برای ریختن چای از جای خود برمی خواستند و اگر من می گفتم:

«چرا به من نگفتید که برایتان چای بیاورم؟» می گفتند: «نه، تو مهمانی، سید هم هستی و من نباید به تو دستور بدهم.»

...می گفتند: «بنده خدا بایستی حق شناس باشد. اگر آدم حق مردم را نتواند ادا کند حق خدا را هم نمی تواند ادا کند.» (11)

7. حاج محمد علی اخوان، خاطرهای درباره جناب آقا شیخ مرتضای زاهد نقل می کنند:

در قدیم و تا زمانی که هنوز لوله کشی های آب به خانه ها نیامده بود، در هر خانه ای آب انبار و حوضچه ای برای ذخیره آب وجود داشت.

این آب انبارها هر چند وقت یکبار توسط مأموری معروف به «میرآب» پر می شد. میرآب با سرازیر کردن و هدایت آب در جویهای خیابانها و کوچهها، آب را به خانههای مردم میرساند.

یک شب یکی از همین میرآبها، آب را به سوی محله حمام گلشن و کوچه آقا شیخ مرتضی زاهد سرازیر می کند.

او می بایست به ترتیب و به نوبت، حوض و آب انبارهای خانه های این کوچه را پر می کرد و خانه آقا شیخ مرتضی نیز بعد از چند خانه نوبتش میشد.

اما آن شب آن آقای میرآب در همان ابتدای آب رسانی متوجه می شود در خانه آقا شیخ مرتضی خبری از آب نیست و حوض منزل به طور کامل خالی شده ‌است.

بنابراین او به احترام آقا شیخ مرتضی، بدون رعایت نوبت، آب را به سوی خانه ایشان سرازیر می کند و حوض خانه ایشان را پر از آب می کند و آن شب آقا شیخ مرتضی بر این مطلب آگاهی پیدا می کند.

حاج محمدعلی اخوان می گفت: آن شب دیدم در می زنند؛ صدایی از پشت در بلند شده بود و می گفت:

«آقای حاج محمد حسن آقا، آقای حاج محمدحسن آقا! در را باز کنید.»

این صدا، صدای آقا شیخ مرتضی زاهد بود، ما رفتیم در را باز کردیم و ایشان با آن قد خمیده اش به داخل خانه ما آمد.آقا شیخ مرتضی به پدرمان گفت:

«آقای حاج محمد حسن آقا! این آقای میرآب امشب لطف کرده است و بی نوبت، ابتدا آب را به خانه ما آورده است و من الآن نمی توانم بروم از همه همسایه ها حلالیت بگیرم و رضایتشان را جلب کنم، بنابر این آمده ام اینجا وضو بگیرم؛ اجازه میفرمایید؟»

و آقا شیخ مرتضی تا زمانی که حوض منزلشان از آن آب بی نوبت خالی نشده، احتیاط می کرد و برای وضو و تطهیر به خانه ما می آمد! (12)

8. مرحوم راشد درباره پدرشان آخوند تربتی، چنین نقل می‏کنند:

«در تمام عمر یک شاهی از وجوهی که نزد او می‏آوردند به ما نداد؛ حتی ما را چنان ترسانده و تربیت کرده بود که واقعاً اگر می‏خواستیم دست به آنها بزنیم خیال می‏کردیم دست به مار و عقرب می‏زنیم.» (13)

و نیز جریانی را نقل می‏کنند که:

«مادرم پول خرد لازم داشت، یک پنج قرانی نقره می‏خواست خرد کند، به پدرم گفت:این پنج قرانی را با آن پولها (وجوه شرعیه) خرد کنید.پدرم گفت:با اینها خرد نمی‏کنم، بفرستید سر کوچه در دکان بقالی خرد کنید.» (14)

الحمد لله رب العالمین

پی نوشت ها:

(1) بحارالأنوار، ج74، ص78، باب4؛ أعلام‏الدین، ص189، باب وصیة النبی ص لأبی ذر؛ الأمالی‏للطوسی، ص527؛ مجموعةورام، ج2، ص53

(2) الكافی، ج8، ص352؛ بحارالأنوار، ج41، ص152، باب 107؛ بحارالأنوار، ج74، ص355، باب14

(3) غرر الحکم، ص480؛ الحیاة با ترجمه احمد آرام، ج‏1، ص663

(4) الحیاة با ترجمه احمد آرام، ج‏1، ص663

(5) شرح آقا جمال الدین خوانسارى بر غرر الحكم، ج‏3، ص371؛ با اندکی تغییر در نقل

(6) کتاب خاطراتی از آیینه اخلاق

(7) کتاب شیخ حسین زاهد

(8) همان

(9) کتاب نوری از ملکوت

(10) کتاب در راه بندگی

(11) سایت صالحین

(12) کتاب آقا شیخ مرتضای زاهد

(13) کتاب فضیلتهای فراموش شده

(14) همان


رهنما، گروه حوزه علمیه تبیان