تبیان، دستیار زندگی
را با روایتی از امام صادق(صلوات الله علیه) شروع میکنیم که در مورد دوستی ها با توجه به شرایط زمانه است؛ در روایت دارد که حضرت فرمودند: «إِذَا كَانَ الزَّمَانُ زَمَانَ جَوْرٍ وَ أَهْلُهُ أَهْلَ غَدَرٍ فَالطُّمَأْنِینَةُ إِلَى كُلِّ أَحَدٍ عَجْزٌ»،[1] یعنی ا
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

شرایط زمانه و دوستی

آقا مجتبی تهرانی

بحث را با روایتی از امام صادق (صلوات الله علیه) شروع میکنیم که در مورد دوستی ها با توجه به شرایط زمانه است؛ در روایت دارد که حضرت فرمودند: «إِذَا كَانَ الزَّمَانُ زَمَانَ جَوْرٍ وَ أَهْلُهُ أَهْلَ غَدَرٍ فَالطُّمَأْنِینَةُ إِلَى كُلِّ أَحَدٍ عَجْزٌ»، 1 یعنی اگر زمان، زمان جور بود و مردم هم اهل نیرنگ بودند اعتماد به افراد از روی ناتوانی است.

حضرت مسأله شرایط زمانی را مطرح می‏کند و می فرماید اگر زمانه طوری است که اولاً مرزشناسی کنار رفته است، جائر یعنی مرزشکن، نه مرز انسانی را رعایت می‏کنند و نه مرز الهی را، «إِذَا كَانَ الزَّمَانُ زَمَانَ جَوْرٍ» و ثانیاً «وَ أَهْلُهُ أَهْلَ غَدَرٍ» جوِّ غالب در جامعه فریب‏کاری، حقه، نیرنگ و غدر شده است و در اجتماع فریب غلبه دارد که گاهی هم تعبیر به زرنگی می‏کنند، می گویند: فلانی خیلی زرنگ است چون خوب سر مردم کلاه می‏گذارد، واقعاً اینکه در روایات می‏گویند منکر به معروف و معروف به منکر تبدیل می‏شود، اتفاق می افتد. در این شرایط «فَالطُّمَأْنِینَةُ إِلَى كُلِّ أَحَدٍ عَجْزٌ» با هر کس رابطه برقرار کنی بعد هم به او اعتماد کنی، دلیل بر ناتوانی تو است. آدم توانا هیچ وقت اینطور نیست،

آمی‏رود تحقیق می‏کند، آن شخص را در سه رابطه اعتقادی، نفسانی و عملی زیر نظر می‏گیرد. توجه می کند مسائل اعتقادی‏ و بینشی‏اش چگونه است؟ آیا با بینش‏های صحیح و با معیارهای صحیح هم‏سو است؟ همچنین از نظر نفسانی، افسارگسیخته است یا نه؟ از نظر عملی لاابالی است یا نه، شخصی است که مرزشناس است؟ انسان باید در این سه دوستش را آزمون کند .

در دنیای ما که به چشم داریم میبینیم که زمان جور است و ما خود به آدم های دغل باز و مکار عناوینی میدهیم که شامل مدح است مثل زرنگی می دهیم چطور میخواهیم از دست این قیبل آدم ها در امان بمانیم تازه همه این ها را میدانیم و باز بنای راز دل گفتن را با آنها میگذاریم  و از همه وجودمان با آنها حرف میزنیم و این روال ادامه دارد تا اینکه یک ضربه محکم که از آنها چشیدیم  تازه میفهمیم که با خودمان چه کرده ایم واقعا که امام چقدر  دقیق و سنجیده توصیف کرده اند این عین ناتوانیست یعنی من در همه این ها در مانده ام حالا تو که به اصطلاح زرنگی بیا و مشکل مرا حل کن .

چقدر ما در اطرافمان داریم که فریاد و فغان ملت از نارو خوردن از دست رفیق گرمابه و گلستانشان بالا می رود واقعا چند در صد از ما انسانهایی که در همین عصر جور و نیرنگ زندگی میکنیم برای انتخاب دوست تحقیق میکنیم چه برسد به اینکه او را آزمایش هم بکنیم و همین نقص باعث متضرر شدن خود ما میشود  پس باید این ناتوانی را در خود از بین ببریم تا جلوی نیاز گرفته شود

زمان های آزمودن دوست

ما در باب آزمایش روایاتی داریم که این‏ها را مطرح خواهم ‏کرد،مثلاً در روایتی از علی(علیه السلام) است که فرمودند: «فی الشدةِ یُختَبَرُ الصدیقُ»،2 کجا می‏توانی بفهمی چه کسی دوست تو است؟ در گرفتاری‏هایی که برای تو پیش می‏آید. در روایت دیگری از علی(علیه السلام) است که فرمودند: «عند زوال القدرة یَتَبَیَّنُ الصدیقُ مِن العدوِّ»،3 در هنگام زوال قدرت یعنی زوال توانایی، آنجا می‏فهمی چه کسی رفیق تو است، چه کسی رفیق تو نیست. این چیزی است که درخودمان هم مطرح است، در مسائل اجتماعی‏مان هم مطرح است که آیا این شخص فقط در شادی با بنده است، یا در غم و اندوه هم با بنده است؟ این‏ها نشانه‏های خوبی است، ولی خیال نکنید که تمام‏اش همین است.

روایت از علی(علیه السلام) است که فرمودند: «ود أبناء الدنیا ینقطع لإنقطاع سببه و ود أبناء الآخرة یدوم لدوام سببه» اگر سبب محبت به این شخص مادیت بود، مادیت از بین می‏رود، این رفاقت فقط به درد زندگی دنیا می خورد، منشأ آن هم امور مالی بود، مال هم که همیشه نیست. شما در برزخ یا نشئه قیامت که می‏روی، خانه و زندگی و پول و این‏ها را همه را دنبال خودت می‏بری؟ بعد هم می‏گویی رفیقم مالم را نمی‏خورد؟! آنجا کلاه سرم نمی‏گذارد یا نه؟! باید یک سببی مطرح کنی و آن را محور قرار دهی که قطع شدنی نباشد، جاودانه باشد، همیشگی باشد، این رفاقت و محبت محدود به نشئه نشود. دنیا، برزخ و آخرت نداشته باشد

محبت یعنی دلبستگی و تسلیم :

دوستی

شما باید دوستت را پیش از انتخاب بیازمایی یعنی تا وقتی شخص امتحانش را خوب پس نداده است، دلبستگی به او بی‏جا و اشتباه است. گفتیم که مقدس‏ترین و ارزشمندترین بُعد وجودی انسان، دل و قلب انسان است که از عقل هم بالاتر است. قلب از نظر ارزشی بالاتر از عقل است، لذا ایمان را هم در ارتباط با قلب مطرح می‏کنند، یعنی اگر کارکرد عقل در قلب منعکس شود اینجا است که ارزش پیدا می‏کند و إلّا ارزشی ندارد.

می‏خواهم بگویم کار قلب اصلاً دلبستگی است، ایمان دلبستگی به خدا است. اینکه خیلی تأکیده شده است که ابتدا طرف را بیازمایی، برای این است که وقتی دلبستگی آمد مثل این است که انسان یک نوع تسلیم شدن پیدا می‏کند. مثل قضیه ایمان است که دلبستگی به خدا است، این منشأ می‏شود که انسان رضا به رضای الهی دهد، تسلیم او شود، به او توکل و اعتماد کند. در رفاقت هم همین گونه است، چون دلبستگی است تسلیم و رضا را در پی دارد، لذا در روایت تعبیر طمأنینه داشت.

سبب و محور محبت :

در معارفمان یک بحث دقیق‏تری راجع به رفاقت و دوستی داریم، بالاتر از آنچه که گفتیم و آن اینکه حالا من رفتم کسی را امتحان‏ کردم، دیدم آدمی است که او از نظر نفسانیات‏ و شهوت‏ افسارگسیخته نیست، غضبش افسارگسیخته نیست و کلّاً انسان مرزشناس است، از نظر کارها و اعمال بیرونی‏اش آدم لاابالی نیست، آدم بی‏بند و باری نیست، چه بسا دیگران بگویند: آدم متدیّنی هم هست و از نظر شرعی رعایت جهات شرعی را هم می‏کند، آیا این دیگر آدم خاطر جمعی است؟ آیا اگر من با این رفاقت کنم دلهره‏ای ندارم که در ربط با امور مالی‏ و آبرویی ام، کلاه سرم می گذارد یا از من کلاهبرداری می کند؟ چون از این دو حال خارج نیست. این همان تعبیری است که امام صادق(علیه السلام)کردند که زمان، زمان جور باشد و مردم اهل غدر باشند، وضع چنین خواهد بود. در روابط گوناگون اجتماعی، مادی و دنیایی آدم مورد اعتماد و اطمینان است و چه بسا از آن‏هایی هم نیست که فقط در شادی با من باشد، از آن کسانی نیست که در رفاقت بی‏وفا باشد.

البته این جهاتی که گفتم، همه مزیّت است که «فی الشدة یختبر الصدیق» نشانه‏های خوبی هم هست. امّا بحث در این است که آیا همین کافی است یا نه؟ آیا کافی است که من با او رفیق شوم یا نه؟ جواب این است که در یک بُعد بله و در یک بُعد نه. مهم آن بُعد نفیی است. در بعد نشئة دنیایی چنین آدمی برای رفاقت خوب است. روایت ما هم اشاره دارد در این نشئه خوب است. اما درستی صد درصدی این حرف‏ هم محل حرف است.

«دوست خوب» امّا بی فایده!

اما بُعد نفی؛ حالا می‏گویم چرا از یک بُعد خوب نیست، چون ما گفتیم رابطه تنگاتنگ منشأ محبت می‏شود. خود محبت یک علت و سبب می‏خواهد، درست است این رابطه محبت را می‏آفریند، اما سبب خود محبت چیست؟ از چه چیز این خوشت آمد؟ برای چه خوشت آمد؟ این‏ها دو مورد است. از چه چیز این خوشت آمد؟ چون مال مردم‏خور نیست. برای چه خوشت آمد؟ مهم این دومی است. اگر برای این خوشت آمده که در زندگی دنیایی سر تو کلاه نمی‏گذارد، خاطرت جمع است که مال تو را نمی‏خورد، آبروی تو را نمی‏برد، این‏ها چیزهای بدی نیست، همه خوب است. امّا اگر محبّت برای این است، این محبت در بُعد معنوی و الهی ارزش ندارد.

اینها عین معارف ما است که اگر سبب رفاقت مسائل مادی است یعنی منشأ محبت، مادیت است، این محبت ارزش ندارد. علتش را هم در روایات بیان کرده اند، روایت از علی(علیه السلام) است که فرمودند: «ود أبناء الدنیا ینقطع لإنقطاع سببه و ود أبناء الآخرة یدوم لدوام سببه»4 اگر سبب محبت به این شخص مادیت بود، مادیت از بین می‏رود، این رفاقت فقط به درد زندگی دنیا می خورد، منشأ آن هم امور مالی بود، مال هم که همیشه نیست. شما در برزخ یا نشئه قیامت که می‏روی، خانه و زندگی و پول و این‏ها را همه را دنبال خودت می‏بری؟ بعد هم می‏گویی رفیقم مالم را نمی‏خورد؟! آنجا کلاه سرم نمی‏گذارد یا نه؟! باید یک سببی مطرح کنی و آن را محور قرار دهی که قطع شدنی نباشد، جاودانه باشد، همیشگی باشد، این رفاقت و محبت محدود به نشئه نشود. دنیا، برزخ و آخرت نداشته باشد.

روایتی از علی(علیه السلام) است که فرمودند: «من لم تکن مودته فی الله فأحذره  کل مودة مبنیه علی غیر ذات الله ضلال و الإعتماد علیها محال»، ببین سبب محبت چیست؟ اگر دیدی خدا نیست، دوستی ات ارزش و دوامی ندارد. مثل اینکه علی (علیه السلام)، قانون عقلی پیش کشیده است که هر رفاقتی بر محور غیر خدا گمراهی است و اعتماد به آن محال است

کدام دوستی، جاودانه است؟

دوستی با امام علی

در روایات داریم که کدام سبب است که هیچ‏وقت از بین رفتنی نیست، من در گذشته هم اشاره داشتم. روایتی از علی(علیه السلام) است که فرمودند: «من لم تکن مودته فی الله فأحذره  کل مودة مبنیه علی غیر ذات الله ضلال و الإعتماد علیها محال»،5 ببین سبب محبت چیست؟ اگر دیدی خدا نیست، دوستی ات ارزش و دوامی ندارد. مثل اینکه علی (علیه السلام)، قانون عقلی پیش کشیده است که هر رفاقتی بر محور غیر خدا گمراهی است و اعتماد به آن محال است.

ما روایات متعدده در باب حبّ فی الله و بغض فی الله داریم، آن‏هایی که اهلش هستند می‏دانند که آن روایات چه می‏خواهند بگویند. یعنی دوستی و دشمنی بر محور خدا باشد. با فلانی رفیقم؛ چون آدم مورد اعتمادی است و کذا و این حرف‏ها، از نظر زندگی دنیایی‏ به من ضرر نمی‏زند، نفع هم به من می‏رساند. با این دشمنم؛ برای اینکه این کمکم نمی‏کند. همه‏ این حرف ها بر محور دنیا است.

اگر از این منظری که من گفتم، توجه کنید می­بینید یک بُعد این حبّ هیچ ارزشی ندارد. آن حبّی ارزشمند است که دوام داشته باشد، محورش چیزی باشد که دائم و زوال‏ناپذیر است.  در میان تمام موجودات نیز آن کسی که زوال نمی پذیرد، الله تعالی است. لذا این حب و این دوستی جاودانه است، در هیچ نشیب و فرازی از بین نمی‏رود.

دوستی برای خدا

با خدا باش پادشاهی کن

خداوند در آیه شریفه «الْأَخِلاَّءُ یَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلاَّ الْمُتَّقین»6 میفرماید که غیر متقین در قیامت دشمن می شوند. با مرگ تمام پیوندها قطع می‏شود، یعنی وقتی انسان از این دنیا رفت، تمام این پیوندها و علاقه ها قطع می شود، اما یک پیوند می‏ماند، آن پیوندی که بر محور الله تعالی باشد باقی می ماند؛ لذا ما در بحث رفاقت می‏بینیم که تأکید می کنند مراقب باش رفیقت را برای خدا دوست‏ داشته باشی، نه برای خودات.

یک وقت هست تو را برای خودم می‏خواهم، یک وقت تو را برای خدا می‏خواهم، این‏ها فرق می‏کند. این‏هایی که اینجا هست برای خودم است؛ این‏ها خوب است نه اینکه بد باشد، روایتش را هم خواندم. چون این رفیق در سختی ها کمکم می کند، کلاه سرم نمی‏گذارد، همه چیزهایش درست است. اما این دلایل برای انتخاب دوست، معنایش این است که من دوست را برای خودم می‏خواهم؛ چون به من ضرر نمی‏زنی، نفع هم به من می‏رسانی. در دنیا بهتر از این رفیق می‏خواهی؟

متأسفانه همه ما در باب رفاقت عینک مادیت به چشمانمان داریم. رفیق را باید برای خدا بخواهم و خدا محور دوستی ما باشد. لذا آنجایی که داری آزمایش می‏کنی، همه این‏ها سر جای خودش، اما دست آخر، چون می‏خواهم با او پیوند درونی ببندم، باید این دوستی پیوند برای خدا باشد. این مهم است.

آیا کافی است که من با کسی رفیق شوم که اهل دوز و کلک نیست، دنبال مال و مقام من هم نیامده و خیالم از او راحت است؟ آیا اینها کافی است که من با او دوست شوم یا نه؟ جواب این است که در یک بُعد بله و در یک بُعد نه. مهم آن بُعد نفیی است. در نشئه  دنیا چنین آدمی برای رفاقت خوب است. روایت‌هایی هم داریم که خوبی این دوستی را در دنیا تأیید می‌کند. البته صحّت و درستی صد درصدی این حرف‏ هم محل حرف است که چنین آدمی در دنیا کاملاً مورد اعتماد است.

امّا نکتة ظریفی که در روایات هم به آن اشاره شده، مطلب دیگری است؛ غیر از این ها، یعنی دوستی را با ملاحظات دیگری مفید و سودمند می‌داند آن هم دوستی متقین است بر پایه خدا محوری .

منبع : پایگاه اینترنتی آیت الله آقا مجتبی تهرانی

فرآروری : محمدی_گروه دین و اندیشه تبیان


پی نوشت ها :

1. بحارالأنوار، ج 75، ص 239

2. غررالحكم، ص 424

3. غررالحكم، ص 424

4. غررالحكم، صص 137و417

5. غررالحكم، ص 423

6.سورة مبارکة زخرف، آیه67

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.