تبیان، دستیار زندگی
شاید به گمان برخی، منتقدان كارگردان‌های شكست خورده هستند كه قلم را جایگزین دوربین كرده‌اند و آثار دیگران را نقد می‌كنند. این نظریه نه تنها غلط است كه در سال‌های اخیر شاهد موقعیتی بر عكس این ماجرا بوده‌ایم. اكنون كم‌كم به تعداد نویسندگان و منتقدان سینمایی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

دنیایی معلق میان خاطره و توهم

فیلم خاطره

فیلم خاطره ساخته نادر طریقت

 شاید به گمان برخی، منتقدان كارگردان‌های شكست خورده هستند كه قلم را جایگزین دوربین كرده‌اند و آثار دیگران را نقد می‌كنند. این نظریه نه تنها غلط است كه در سال‌های اخیر شاهد موقعیتی بر عكس این ماجرا بوده‌ایم. اكنون كم‌كم به تعداد نویسندگان و منتقدان سینمایی كه به جمع فیلمسازان می‌پیوندند، اضافه می‌شود.

نادر طریقت با « خاطره »، نخستین تجربه بلند سینمایی خود به این جمع اضافه‌شده است. او نیز قصه خود را در یك چرخش داستانی روایت می‌كند تا در یك سوم پایانی مخاطبان خود را غافلگیر كند لذا تا جایی كه می‌تواند در طول فیلم آدرس غلط به مخاطب می‌دهد و ذهن او را از واقعیت ماجرا دور می‌سازد تا به زعم خویش در فصل نهایی فیلم دست به رمزگشایی زده و قصه‌اش را در اوج تعلیق زدایی به پایان برساند.

ظاهرا عنصر غافلگیری به یك مد سینمایی بدل می‌شود كه نمونه‌های موفق آن را می‌توان در كارهای اصغر فرهادی جستجو كرد.

فیلم از یك سو داعیه روانكاوانه و كاركردهای پسیكودرامی دارد و هم از تخیل‌پردازی فانتزی و انتزاعی استفاده می‌كند و هم شاید بتوان آن را در ذیل سینمای كودك قرار داد. ضمن این‌كه قصه فیلم را می‌توان حادثه‌ای نیز فرض كرد؛ حادثه‌ای كه اگرچه در پایان داستان از آن پرده‌برداری می‌شود اما اتفاق مهیبی است كه زندگی یك نویسنده جوان را دستخوش تغییراتی می‌كند. این زن گمان می‌كند كه پسر مرده‌اش در كنارش بوده و زنده است و به دلیل این توهم مرضی، به همسرش بدگمان شده و او را به بدرفتاری با پسرش متهم می‌كند.

مخاطب نیز با او همسو بوده چون آنچه كه تا یك سوم پایانی قصه می‌بیند از زاویه دید این زن(مهناز افشار) است اما در پایان وقتی رمزگشایی صورت می‌گیرد و مخاطب با حقیقت ماجرا آشنا می‌شود تمام پازلی كه در ذهنش مرتب كرده بود كه ظاهرا منطقی هم به نظر می‌رسید به ناگهان فرو می‌ریزد و تماشاگر متوجه می‌شود كه حق با شوهر این زن (پژمان بازغی) است.

ظاهرا عنصر غافلگیری به یك مد سینمایی بدل می‌شود كه نمونه‌های موفق آن را می‌توان در كارهای اصغر فرهادی جستجو كرد.

اگرچه قصه با توجه به دو لایه بودن و غافلگیری پایانی كه در انتهای قصه وجود دارد، می‌توانست جذاب باشد اما این تعلیق و روایت دوگانه به خوبی صورت‌بندی نشده و حتی به نظر می‌رسد به جای شگفت‌زده كردن مخاطب موجب خنده او می‌شود. كارگردان برای تعریف قصه خود و سویه منطقی دادن به ماهیت قصه و موقعیت شخصیت‌های اصلی از فلاش‌بك‌های زیادی استفاده می‌كند تا تجربه تلخ كودكی این زن نویسنده را به تصویر بكشد.

این‌كه مثلا پدرش با آنها چگونه رفتار می‌كرده و الان او نسبت به نوع رفتار همسرش در ارتباط با پسرش دچار ترس و احتیاط است. اما این هیچ ارتباطی با ساختار درونی قصه و موضوعی كه روایت می‌شود، ندارد. در واقع كارگردان از یكسری تمهیدات روانشناختی در باورپذیر كردن رفتارهای قهرمان قصه و شخصیت‌پردازی آن استفاده می‌كند كه هیچ نسبت منطقی و حتی نمادین با نتیجه‌گیری پایانی قصه ندارد. تجربه تلخ او در گذشته یك واقعیت روانشناختی است كه با توهم كنونی او تناسبی ندارد.

به عبارت دیگر فیلم بین خاطره و توهم دچار خلط مبحث شده و آنها را یكی فرض كرده است. یعنی بین خاطره‌ای كه مدام توسط فلاش‌بك روایت می‌شود و توهمی كه شخصیت قصه با خود دارد حتی از حیث روانشناختی و نه دراماتیكی، نسبت منطقی برقرار نیست و همین مساله، عقلانیت درام را مخدوش می‌سازد. حالا اگر از در نیامدن سكانس‌های پایانی و رفتن و آمدهای زائد فلاش‌بك‌ها بگذریم و در میان شخصیت‌پردازی ضعیف كاراكترها به یك مورد اشاره كنیم باید به شخصیت پوریا پورسرخ ارجاع دهیم كه به عنوان یك متخصص روانپزشك معرفی می‌شود اما رفتارشناسی و حتی تیپولوژی وی به شمایل یك جوان هیپی متال شباهت دارد كه خود بیش از هركس به رفتار درمانی محتاج است.

واقعیت این است كه اگرچه درام‌های روانشناختی واجد جذابیت و قابلیت‌های زیادی از حیث سینمایی و قصه‌گویی است اما بیش از هر چیز خود باید بر منطق همین علم صورت‌بندی شود تا خود به نقض خود منجر نشود. خاطره را می‌توان درباره كودك‌آزاری نیز دانست. هم به دلیل موقعیتی كه از كودكی زن نویسنده ترسیم می‌شود و هم به مسائلی كه در ماجرای كشته شدن پسر نویسنده و ایجاد توهم برای وی وجود دارد. خود این زن هم كه دچار توهم و مشكلات روحی ـ عاطفی است.

فیلم البته بین پرداختن به مسائل اجتماعی از طریق محور قرار دادن یك موقعیت روانشناختی دچار تناقض بوده و به نوعی دچار سردرگمی و بلاتكلیفی در تببین سوژه است. خاطره از یك سو با سینمای كودك و مشخصا موضوع كودك آزاری مرتبط است و از طرف دیگر دارای ساختاری پسیكودرام و تریلر روانی است. در خاطره تركیبی از ژانرهای مختلف وجود دارد؛ از سینمای كودك تا ژانر هراس و دلهره با موضوعی خانوادگی و پس زمینه اجتماعی كه رگه‌هایی از طنز هم در آن دیده می‌شود كه شاید این به تجربه اول كارگردان برمی‌گردد كه به نوعی تجربه‌گرایی دست زده و تلاش می‌كند عناصری از هر گونه‌های مختلف را با هم تركیب كند.

به هر حال این را هم باید در نظر داشت كه این نخستین تجربه بلند نادر طریقت است هر چند تاثیرات مستندسازی‌های اجتماعی او را نیز كم و بیش در طرح قصه فیلم می‌توان ردیابی كرد. شاید تعصبات حرفه‌ای و هم صنف بودن با كارگردان كه بیش از هر چیز خود نویسنده و منتقد است دلیلی باشد تا برای وی آرزوی موفقیت كنیم تا در كارهای بعدی طریقتی حرفه‌ای‌تر را طی كند.

سید رضا صائمی / جام‌جم

تنظیم برای تبیان : مسعود عجمی