استفاده درست از فضای معنوی کربلا
مروری بر «عصر روز دهم» ساخته مجتبی راعی:
برخلاف بسیاری از کارگردانان که فضای معنوی کربلا را بدون هیچ گونه فیلتری به مخاطب ارائه میکنند راعی کوشیده این فضا را در دل یک داستان جذاب و پر اوج و فرود به مخاطب نشان دهد و همین مساله است که اثرگذاری فیلم را بیشتر میکند.
شبکه ایران: «عصر روز دهم» هیچ ویژگی مثبتی که نداشته باشد، این مزیت را دارد که برای فریب مخاطب ساخته نشده است یعنی تمام عوامل کار از تهیهکننده گرفته تا کارگردان و بازیگران اصلی آن کوشیدهاند داستانی را که خود گویی به خوبی آن را لمس کردهاند سینمایی کنند شاید برای همین است که کمتر پیش میآید در طول فیلم نمای اگزجره یا اغراقآمیز ببینیم.
این ویژگی در بازی هانیه توسلی که در این فیلم ایفاگر دو کاراکتر بوده بیش از بقیه مشهود بوده است و این ویژگی وقتی پررنگتر میشود که به یاد آوریم توسلی پس از بازی در درام «شبهای روشن» ساخته فرزاد موتمن تقریبا به گزینهای مناسب برای ایفای نقش در آثار هنری بدل شده بود و کمتر پیش آمده بود از آن قالب همیشگی خود بیرون آید. حتی در فیلمی مثل «کیفر» هم توسلی را در حالی میبینیم که اگرچه به نظر میرسد دختری از طبقه پایین اجتماع باشد اما چه در رفتار و چه در گفتار کاملا هوشمندانه و فراتر از طبقه خود سخن میگوید. اما در «عصر روز دهم» نه تنها بازی توسلی چنین ویژگی را در خود ندارد که اتفاقا تصویری کاملا همذاتپندارانه از طبقه اجتماعی خود ارائه میدهد چه در نقش یک پزشک و چه در نقش خواهر گمشده این پزشک.
«عصر روز دهم» در ابتدا بنا بود توسط رسول ملاقلیپور ساخته شود اما مرگ ناگهانی این کارگردان پرونده کاری او را بست تا شاید درامی که میتوانست پس از «میم مثل مادر» یکی دیگر از احساسیترین آثار ملاقلیپور باشد برای ساخت در اختیار مجتبی راعی قرار گیرد. راعی با وابستگی تمام به طرح اصلی ملاقلیپور فیلمنامه را بازنویسی کرده و البته جزییات داستانی فیلم را مطابق نظر خودش وارد فضای فیلمنامه کرد. شاید پررنگ بودن این جزییات در بخشهایی از فیلم بوده که سبب شده کمتر کسی باشد که این فیلم را شبیه به آثار ملاقلیپور دانسته و بیشتر آن را متاثر از سبک کاری راعی و به خصوص فیلمی مثل «سفر به هیدالو» دانستهاند.
به جز داستان پر اوج و فرود فیلم که باعث میشود مخاطب تقریبا در تمام مدت زمان فیلم آن را به دقت دنبال کند، شخصیت پردازی کاراکترها هم به اندازه خود در ایجاد فضایی قابل باور برای مخاطب نقش داشتهاند؛ شخصیتهایی که نه کاملا مثبت هستند و نه کاملا منفی بلکه اغلب وجهی خاکستری داشته و به اندازهای که بر ویژگیهای مثبت آنها تاکید شده، کاستیهایی هم در رفتار و ارتباطات آنها با شخصیتهای مقابل به چشم میخورد. شاید یکی از دلایلی که باعث شده بازیگران هم بتوانند بازیهای ملموس ارائه کنند همین نکته باشد؛ واقعیت است که هر چقدر شخصیتها ملموس بوده و به واقعیت نزدیکتر باشند، برای بازیگر هم ایفای این نقشها جذابتر است.
در فیلم با حوادث و ماجراهای مختلفی رو به رو میشویم؛ حوادثی که از ماجرای جنگ ایران و عراق تا داستان عزاداری در کربلا و قصه عشق میان دو انسان را دربرمیگیرد اما هیچ کدام از این حوادث گلدرشت و زائد به نظر نمیرسند شاید به خاطر اینکه در وقوع تک تک این حوادث سیری منطقی وجود داشته و در عین حال سفری که شخصیت اصلی داستان یعنی دکتر شیرازی برای یافتن خواهرش آغاز میکند حلقه ارتباطی این حوادث است. به بیان دیگر برخلاف بسیاری از کارگردانان که فضای معنوی کربلا را بدون هیچ گونه فیلتری به مخاطب ارائه میکنند راعی کوشیده این فضا را در دل یک داستان جذاب و پر اوج و فرود به مخاطب نشان دهد و شاید به همین دلیل است که «صبح روز دهم» به لحاظ اثرگذاری یکی از بهترین آثاری است که بخش اصلی داستان آن در عراق و شهر کربلا میگذرد.
تنظیم برای تبیان : مسعود عجمی